Skip to main content

جناب لاچین

جناب لاچین
Anonymous

جناب لاچین
پاسخ در خوری به این داشناک ارمنی تبریزی مرقوم فرمودید.
سروده پان ایرانیستی؛
(وقتی تو میگوئی وطن من خاک بر سر میکنم ....) اصلش از پان ایرانیست معروف آقای مصطفی باد کوبه ای است." او

جهت چاپلوسی و شیرینکاری برای پانفارسها مدیحه سرائی میکند.
از آن خود باخته های سینه چاک فارس پرست است، خیلی هم گستاخ و از خود راضی است.
در هرز نامه هایش به عربها نیز توهین میکند. در واقع بازیچه دست پان ایرانیست هاست، برای نوکری جان میدهد. پانفارس ها نیز زیر بغلش هندوانه داده از او نهایت سو استفاده را میکنند.
دلش خوش است برای خزعبلات و مدیجه سرائی. در چاپلوسی برای فارسها سر از پا نمی شناسد. زود زود او را به جلسات دعوت میکنند تا در یوتوب خود نمائی کند. و هی او را استاد استاد، دکتر دکتر خطاب کرده زیر بغلش هندوانه های گنده میدهند، تا در بست در اختیار تبلیغات ضد تورکی قرار گیرد.

مثل خانم ژیلا صدیقی که پانفارسها زیر بغلش هندوانه داده جلو انداخته اند.
برای وی نیز جلسات شعر میگذارند، صحنه های شعر خوانیش را مدام در یوتوب منتشر کرده، به بهانه ایران و ایرانیت و ایرانشهری که گوئی ملک خصوصی پانفارسهاست، با این مزخرفات، نهایت سو استفاده را از هر دوی آنها بعمل میآورند.
انگار ارج و منزلت اینان بزرگتر از شهریار، براهنی، ساعدی و صمد بهرنگی.. و امثالهم است، به خیال خامشان گویا پانفارسها بر سرشان تاج افتخار خواهند نهاد. دیدیم پانفارسهای نژاد پرست با توهین و دهن کجی چه احترامی نسبت به استاد شهریار و دکتر رضا براهنی .. و امثالهم از خود نشان دادند. فردا همین احترام را گویا به اینان نیز قائل خواهند بود. زکی!
همینان فردا اگر اینان کلمه ای از حقوق ملی مدنی، زبانی فرهنگی مردم آزربایجان، بر زبان برانند، پانفارسها مثل اطلاعاتی های رژیم تهران، مهر پانتورک را بر وسط پیشانیشان خواهند کوبید.
در حقیقت تبلیغات همین مانقورد های خودی مثل سید جواد طباطبائی ها، حشمت رئیسی ها: "با شعار مردم خر نشوید!" و امثالهم هستند، که پان ایرانیسم و پانفارسیسم را علیه ملل ایران، گستاخ و جری تر کرده است. کسانیکه در اصل تورک تبار اند، اما با پشت پا زدن به هویت و اصالت زبانی فرهنگی مردم خویش همچون ملیجکی با ساز شوونیسم فارس میرقصند.
مطربهای ساده لوحی که نقل بساط مجلس پانفارسیسم شده اند.

و اما این جناب داشناک ارمنی تبریزی نیز چون فاقد ذوق ادبی و دانش عروضی است، حتا وزن و قافیه، ردیف، حرف دخیل، و وتد شعر را نمی شناسد، بطور کلی با صرف قالبهای علم عروض، و اوزان هجائی بیگانه است، لکن با گستاخی شعر و قطعات ادبی دیگران را دستکاری کرده برای شیرینکاری آن را به اسم خود نشر میدهد،
در حالیکه کپی و اختلاس ادبی آثار دیگران هم از نظر اخلاقی و عرف روزنامه نگاری هم از نظر قانون مطبوعات جرم محسوب میشود، و پیگرد قانونی دارد. مگر به اذن محرر آن.
اما داشناک ارمنی که اسم تبریز را نیز یدک میکشد، انگار از آب حمام می بخشد، مرتب با چنین کارهای غیر اخلاقی مشغول است. چون هدفش اصالت و عدالت نیست، بلکه هدفش تبلیغات ضد تورکی و دشمنی با تورک هاست. چون این وظیفه به او محول شده است. و او باید اینکار را بکند. زیرا در صورت قصور از وظایف خود، از طرف رئیس اش مورد بازجوئی قرار میگیرد.

این جناب از طرفی به دروغ دم از مارکس و لنین میزند. اما در عمل یک فالانژ است. بر خلاف ادعایش، عملا فاقد سواد مارکسیستی است. حرفهای او عین دیوار گوشتی جمال پانکورد، باد هواست. با واقعیتهای جهان امروز ارتباطی ندارد. البته خود او نیز این موضوع را بخوبی میداند. این کار ها در واقع برای او نوعی مشغله است. تمام روز تو خانه نشستن حوصله اش را سر میبرد. چه بهتر با نوشتن هرزنامه های ضد تورکی خود را مشغول کند.
بقول معروف؛ پیری و معرکه گیری.