Skip to main content

اخیرا ادعا شده که نیچه از اسم

اخیرا ادعا شده که نیچه از اسم
Anonymous

اخیرا ادعا شده که نیچه از اسم "زردشت" سوء استفاده کرد تا افکار راسیستی و آریایی خود را به زبان پیامبری به گوش شنونده برساند. نیچه در 12 سال پایان عمر دچار بیماری روحی شده بود و این کتاب "زردشت ایرانی"

از آخرین آثار اوست .نیچه، شاعر و فیلسوف، جریان تحولات فکری خود را به سه مرحله نقسیم میکند. 1.جهان بشکل تضاد و مبارزه دو خدای اسطوره ای یونانی "آپولو و دینوسیوسی" است، نیچه شیفته نبوغ موسیقی واگنر و استتیک تراژدیک یونانی است. 2. رهایی از سنت، ارزش ها، ونیهلیسم مسیحی و اعلان مرگ خدا. 3 .نظریه اراده برای کسب قدرت و تغییر ارزشهای پیشین.
پدر و مادر نیچه(1844-1900م.)، هر دو از خانواده ای مسیحی و روحانی بودند. او در 5 سالگی پدرش را از دست داد و به علت نبوغ طبیعی به یک مدرسه شبانه روزی مخصوص فرستاده شد. گرچه نیچه از دوران کودکی، ضعیف الجسه و اغلب بیمار بود، بعد از رسیدن به سن بلوغ مدام در اشعار و نوشته های فلسفی خود،از قهرمانی و شجاعت و مرگ و نبرد و تراژدی و جنگ میگفت.
نیچه در سال 1870 میلادی در سن 25 سالگی بعد از اینکه چند هفته بعنوان نیروی امداد و پرستار زخمی ها، در ارتش آلمان در فرانسه شرکت کرد، گرچه دچار آسیب های جسمی و روانی شد، جنگ و نبرد را نوعی نشئگی "دینوسیوسی" نامید، ولی تصمیم گرفت حداقل" دینامیت فرهنگی" در فضای نقد و انتقاد و روشنگری راستگرایانه در فضا و جامعه دولت پروس گردد. نیچه "دینوسیوس" را خدای شور و شوق و طبیعت و غریزه و ابرمردها، و "آپولو" را خدای سقراطی و سنبل عقل و منطق و اخلاق و همدردی و انسانهای ضعیف میدانست. نیچه که تحت تاثیر کتاب "اراده کسب قدرت"؛ بودای فرانکفورتی، یعنی شوپنهاور،ازآغاز بود، و با نظرات "سوسیال داروینیستی" و کج فهمی شاگردان" داروین و لامارک"؛ برای پاک سازی نژادی، در اواخر قرن 19 آشنا شده بود. وی همیشه خودرا مرید خدای اسطوره ای "دینوسیوسی" نیز بشمار می آورد.
نیچه بعدها تاثیرات و خاطرات جنگ را بصورت- جنون، اراده، و رتج وارد ادبیات تحریک کننده و شبه رمانتیک خود نمود. او در مخالفت با فرهنگ مسیحی و فرهنگ پرویسی و فرهنگ عقلگرایانه عصر روشنگر،به عمده نمودن مفاهیمی مانند- معنای زندگی، غرور جنگ آوری، و فرهنگ تراژدیک پرداخت. وی بعد از فرار از میدان نبرد نوشت دیگر نمی خواهد سرباز باشد بلکه ناجی و معلم و پیام آور(با سوء استفاده از نام زردشت!). او ادعا نمود بزودی کتابهایی خواهد نوشت که انسان خودرا در آن ببیند و راه آینده را کشف کند.
نیچه فیلسوفان عقلگرا را مسخره آمیز و گمراه کننده نامید. او به تقلید از فلسفه شوپنهاور مدعی شد که جهان عقل جهان حقیقی نیست و فقط در خیال و تصور است. در سال 1860 نیچه مرید واگنر و موسیقی اش شد. وجه اشتراک آندو- اهمیت ضمیر ناخودآگاه، شکوه افکار اسطوره ای، و احساسات تراژدیک بود. نیچه تراژدی یونانی را ناشی از باور به خدای دینوسیوسی میدانست. نیچه میگفت فرهنگ خدای آگولویی سقراط 2500 سال است که باعث انحراف فرهنگ غرب شده، چون نیچه طرفدار احساس و غریزه و طبیعت حیوانی انسان است، و نه علاقمند به انسان منطقی عقلگرای هومانیست.
کج اندیشی دیگر نیچه، این بود که مانند هراکلیت میگفت،- جنگ و نبرد پدر همه پدیدهها و تحولات هستند. سرانجام اختلاف نیچه و واگنر به این دلیل پیش آمد که واگنر میخواست با کمک اشرافیت و ممتازان جامعه پرویس آلمان، برای موسیقی و اپراهایش شنونده پولدار بیابد، ولی نیچه رمانتیک زده فکر میکرد از طریق تبلیغ موسیقی واگنر، به رنسانس فرهنگ اسطوره ای تراژدیک به سبک یونانی نزدیک میشود. ناسازگاری دیگر نیچه با فرهنگ زمان خود این بود که بعد از 1871 میلادی به این نتیجه رسید که در فضای غیرسیاسی و غیرانتقادی فلسفه دانشگاهی و رسانه های دولتی، جایی برای آزاداندیشی نیست، و بهتر است او برای دوستداران و اشرافیت و قشر ممتاز خارج از فضای دانشگاه بنویسد. او در حالیکه خودرا فیلسوف اصیل مینامید، فیلسوفان رسمی و دانشگاهی را تنگ نظران و حیله گران آموزشی میدانست. وی میگفت او یک رسالت تاریخی دارد و نه اینکه پرچم و علم واگنر یا بلندگوی دولت پرویس و فلسفه آکادمیک دانشگاهی آن است.
نیچه در انتقاد از ماتریالیسم و لیبرالیسم و پیشرفت علم و صنعت میگفت- اسطوره دیگر موجب وحدت نیست بلکه علم و صنعت، و انسان گرچه واقعیت را بدست آورد ولی حیالپردازی و رویا و نوستالژی را از دست داد. در پایان مکاتب پوزیویتیسم و لیبرالیسم انگلیسی دیگر جایی برای تبلیغ واگنرگرایی و تراژدی و اسطوره پرستی نیچه نگذاشتند. از این به بعد نیچه 4 کتاب علیه زمان و فرهنگ و مشاهیر فعال عصر خود، با عنوان "توجهات نامناسب زمان" نوشت.