Skip to main content

نیچه که انگار 2 کتاب خوانده

نیچه که انگار 2 کتاب خوانده
Anonymous

نیچه که انگار 2 کتاب خوانده بود میگفت انسان باید با اراده بقدرت برسد و بعد جامعه را پاکسازی نژادی کند تا دوباره بتوان یک فرهنگ و تمدن قوی مانند یونان باستان ساخت.خواهر نیچه این مزخرفات را به هیتلر داد


فلسفه و ادبیات شعری نیچه تعداد زیادی از نویسندگان پایان بورژوازی و روشنفکران قرن 20 را تحت تاثیر خود قرار داد. او میگفت فلسفه باید شورانگیز باشد و از قزبانی دادن و تلفات هراس نداشته باشد؛ غیر از انحلال و نابودی خود. نیچه بر این باور بود که مقوله های شناخت، آگاهی، و ضمیرناخودآگاه، هر سه پوچ و کشک هستند چون زبان ارتباط و طرح مقصود ناتوان است و تنها فایده مقوله آگاهی اینست که انسان رمه ای منظور دیگری را تا حد کمی بفهمد،گرچه مفهوم و مقوله آگاهی 2000 سال است که از موضوعات مهم فلسفه بوده، آن فقط انسانها را سرکار گذاشته و کمک مهم و جالبی به بشریت ننموده.
نئوکانتی ها که از سال 1888میلادی با افکار نیچه آشنا شدند، اهمیتی برای وی قائل نشدند چون زبان نیچه شاعرانه ادبی رمانتیک و یا دراماتیک بود که در فضای علمی پوزیویتیستی آندوره حرفی برای گفتن نداشت. نیچه نیز به نوبه خود فیلسوفان دیگر را "ناخداهای کشتی بادی" نامید. مشهور است که نیچه با پتک و سندان فلسفه گری میکرد، چون مفاهیم و تعاریف و واژهها و مقوله های پیش از خودرا یا زیر سئوال برد و یا انکار نمود. او میگفت تمام فلسفه ها تاکنون فقط برای نیازها و تعادل و درمان ناتوانی های جسمی و فکری انسان اخلاقگرا،مذهبی یا ماتریالیست بوده.
افزایش آبسترکت و صوری بودن نیچه بعدازسال 1881 میلادی به این دلیل اوج گرفت که او کتاب مشهور متفکری بنام مایر درباره پاکسازی نژادی در جامعه را مطالعه نمود. کج فهمی های مایر از نظرلت داروین و لامارک تاثیر مهمی روی افکار نیچه گذاشت تا او مبلع" زایش ابرمرد و ابرانسان و انسان برتر" در کتاب " چنین گفت زردشت" و چند کتاب دیگر خود، در پایان عمر شود.
نیچه به تقلید از تئوریهای جدید تکلمل و تحول جهان میگت چون مجموعه انرژی و نیروی موجود در جهان ثابت است،پس چیز تازه ای نمیتواند در سیستم جهانی و کائنات بوجود آید. وی از این زمان؛ مخصوصا در کتاب "چنین گفت زردشت" خود احساس پیامبری نمود. در آنجا نظریه "تکرار چرخش فلک" را نیز مطرح نمود؛ یعنی تاریخ مدام تکرار میشود. در همین زمان نیچه کتابهای "سوسیال داروینیستی" گوناگونی را در اواخر قرم 19 مطالعه نمود و هوادار نظریه" پاکسازی نژادی و تربیت ابرانسان" شد. در این سالها انگلس در راه رهایی انسان مبلغ سوسیالیسم و آزادی طبقه کارگر بود. بیچه با تبلیغ سوسیال دارویسنسم ؛ خواسته یا ناخواسته،مقدمات ایدئولوژِی فاشیسم را آماده کرد. در کتاب زردشت خود، از طریق شعار ابرمردها خواهان مبارزه با انسانهای ضعیف و نیازمند و پاکسازی نژادی در جامعه شد و به اریستوکراتی اجتماعی و فرهنگی امید بست و میگفت آینده متعلق به اخلاق آقایی و اربابی و ممتازان است و نه به اخلاق بردهها و زیردستان و نیازمندان. او مدعی بود که مسیحیت ، با توصیه احساس همدردی و کمک به بیچارگان، اخلاق طبیعی انسان ها را فاسد کرده و منحرف نموده.
برای عملی کردن این طرح و پروژه، نیچه نیاز به سفید پوستهای خشن و نسلی جنگجو و قهرمان و تراژدی آفرین داشت. از جمله لغات مورد علاقه نیچه از سال 1888 در بعضی از آثارش مانند کتابهای "تبارشناسی اخلاق" و "آنتی مسیح" کلمات دکادنس و آنتی مسیح است که به نظر او از زمان سقراط شروع شدند چون وی مبلغ انسان گرایی و اخلاق گرای و روشنگری و آگاهی بود. نیچه مدام از بازگشت به طبیعت و دوری از دین میگفت. در نظر او معنا و هدف زندگی، عملی کردن شعار " کوشش برای نیل به قدرت است". او از طریق نظریات لامارک میخواست بیولوگی گرایی را وارد اخلاق گرایی کند.
نیچه با توانایی های - انتقادی، روانشناسی، و پدیده شناسی، فلسفه را ادبی نمود، و از طریق ابزار تحریک خواننده، یک منتقد شناخت شد و نه تئوریسین شناخت. نئوکانتی ها در پایان قرن 19 میکفتند با فهم یا سوء تفاهم آثار نیچه میتوان سم یا غذایی لذیذ برای خواننده تهیه نمود. نیچه در تاریخ فلسفه غرب نقطه عطفی است. فلسفه زندگی او بازار گرمی یافت. او یکی از پیشروان فرهنگ مدرنیته است، و میگفت اخلاق مقوله ای متافیزیکی نیست بلکه وعده ایست برای سازماندهی قدرت.
در آغاز قزن 20 چپگرایانی مانند فرانس مهرینگ نیچه را نماینده کاپیتالیسم هار و استثمارگر نامیدند. ژولیوس دوک او را پیشگام راسیسم و نژادگرایی نامید. شاید این صفات موجب علاقه هیتلر به نیچه شد. مدافعان نیچه او را آته ایستی کبیر نامیده اند. نیچه با کمک علم بیولوگی گرایی و تفسیر یکجانبه از تئوریهای تحول و تکامل، ورای داروین و لامارک، پیش رفت، و نظریه دولت را برای انجام پروژه جنایت فاشیسم مطرح نمود. داوید برشت.