Skip to main content

محققی عزیز، فرق لنین با گورکی

محققی عزیز، فرق لنین با گورکی
سازاخ

محققی عزیز، فرق لنین با گورکی در این بود که گورکی مسائل احساسی را می دید و بیان می کرد، ولی در ملاقات با لنین، لنین از او می پرسد: هدف از ادبیات چیست؟ و گورکی سردرگم میشود، فرق یک نویسنده رمانتیک

با یک فرد تئوریک در این است که افراد رمانتیک سطح را می بینند و افراد تئوریک عمق را، با اینکه من از نظر تئوریک کمونیسم را آفت شکوفائی و تکامل اقتصاد می شناسم، و سیستم اقتصاد بازار آزاد را با تمامی معایبی که دارد بمراتب مفیدتر از سیستم سوسیالیستی و کمونیستی می دانم، البته در مقایسه عینی در دنیا هم می توانید کره جنوبی را با کره شمالی، و آلمان غربی را با آلمان شرقی و با دهها مثال دیگر.... متوجه این واقعیت بلاانکار شد
البته انتظار من از شما این بود که حداقل در کنار تداعی خواندن سرودههای احساسی و انقلابی بیشتر جنبه های تئوریک و فانتزی سیاهکل را به نقد بکشی و اینکه با تحریک همین سرودهای احساسی (یه جنگل ستاره داره) خیلی از جوانان در زندانها به جوخه های اعدام سپرده شدند، بدون اینکه طعم یک بوسه عاشقانه را چشیده باشند،
بزرگترین اشتباه آورندگان شاه این بود که مدرنیسم را گذاشتند جلو آزادی، و تمام روشنفکران بطور اتومانیک ضد مدرنیسم شدند، اولین روزی که من با کراوات وارد دانشگاه شدم، با اینکه دربان از همه کارت شناسائی می خواست، بخاطر کراواتم از من نخواست و وقتی وارد دانشگاه شدم دانشجویان سالهای بالاتر از گروههای چپ و مذهبی، با متلک گفتند آی بچه ننه اون افسار الاغ را بازکن،
حزب کاملا محافظه کار توده و دیگر گروهها عملا در جامعه موجودیت عینی نداشتد، و در این شرایط بن بست سیاسی جزنی با کوپی پیس از تئوری چگوارا، خواست در سیاهکل، در آسمان صاف یک رعد و برقی اتوپیائی ایجاد کند،
البته حرف زیاد است و وقت کم، ولی واقعا من در تعجبم که چرا شما از خاطراتتان در آزربایجان چیزی نمی نویسد، من معتقدم کسی که مادرش و زبان او را دوست نداشته باشد مشکل است که مردم جامعه را عمیقا دوست داشته و بطور عمیق درد آنها را درک بکند، امیدوارم که حداقل همانند شهریار، آخر عمری سری هم به رویاهای زادگاهتان بزنید که ما هر چه داریم از مادرانمان از خالقان واقعی خود داریم، بیائید زحمات آنها را در یاد دادن زبان ترکی را بما، بباد ندهیم، خواندن ترانه ای الهه ناز جای خود را دارد، ولی هرگز مزه ترانه:
گیردیم یارین باخچاسینا چیچکلر آچمیش
او یار منیم اورگیمه یارالار ساچمیش.....
را برای ما آزربایجانی ها نمی دهد،
ما هم بعنوان یک ملت زمانی زبانی ، فرهنگی و موسیقی داشتیم، و حالا بعد از مرگ ما کودکان ما زبان مادرانمان را دیگر نخواهند فهمید، ما با دست خود، فرهنگ و زبان و موسیقی مادرنمان را زنده بگور کردیم،