Skip to main content

من این مطلب را نمینویسم که از

من این مطلب را نمینویسم که از
محسن کردی
عنوان مقاله:
گر شما سوسیالیستها در ایران حکومت میکردید رفتاری بهتری داشتید؟

من این مطلب را نمینویسم که از شکنجه و اعدام در زمان شاه حمایت کنم. اما یکطرفه به قاضی رفتن را هم بر نمیتابم. توضیح میدهم.

قبل از انقلاب جامعه ای داشتیم که روشنفکران و گروههای سیاسی آزادیخواهش مخالف فکری خود را هم دشمن میپنداشتند و دست به کشتار درون گروهی برای تصفیه مخالفان نظری شان میزدند. پسری از اعضای خانه تیمی را به جرم عاشق شدن بر دختری از همان خانه تیمی به بیابان برده تیری در مغز او خالی میکردند. ادعای مردمی بودن و آزادیخواهی را از گروهها و «روشنفکرانی» چنین واپسمانده نباید باور کرد. کشتن محمد مسعود و اندختن گناه آن بگردن ساواک چیزی بجز تبهکاری اندیشه نیست. سوسیالیزم اندیشه ای بسیار انسان گراست اما بدهید دست خلخالی و کیانوری نتیجه اش میشود کشتن محمد مسعود و مخالفان فکری. چنین کسانی که هنوز به قدرت نرسیده دست به چنین جنایاتی میزنند، که حتا پسری عاشق را به جرم گفتن دوستت دارم از میان بر میدارند لیاقت سخن گفتن از آزادی ندارند. کسانی که راه آزادی شان با بمب گذاری و کشتار مردم و قصد مسموم کردن آب تهران و ترور مستشار آمریکایی و مقامات دولتی میگذرد موجودات بسیار خطرناکی هستند که چنانچه به قدرت برسند در راه اهداف ابلهانه خیالی شان همان میکنند که رهبر محبوب شان پل پت با مردم کامبوج کرد. سوسیالیستهای ایرانی هرگز جنایات استالین و پل پت را محکوم نکردند تا پس از فرو ریزی شوروی که ناچار شدند نگاهی دوباره به خودشان بیاندازند و ببینند که شلواری به پا ندارند و عورت لخت شان را با بازنگری به افکار شان پوشاندند. اگرچه هنوز هستند بیمارانی از میان ایشان که عورت ایدئولوژی شان را با افتخار بر پیشانی حمل میکنند. اینها بحز فرقه هایی شبیه داعش نیستند. چنین بیمارانی هرگز و هرگز نباید در ایران رشد میکردند و به قدرت میرسیدند. متاسفانه هر نیروی سیاسی در ایران هدفش نه اصلاح امور که هدف شان به قدرت رسیدن بود و طبیعی است نباید اجازه داد این بیماران فکری بقدرت برسند. لذا در این که همه مخالفان شاه باید سرکوب میشدند من شکی ندارم و تایید میکنم. اما این که گرفتاران را شکنجه و اعدام کنند و یا در تپه های اوین به گلوله ببندند را محکوم میکنم. این که یک زندانی را شکنجه کنند که بمبگذاران دیگر را لو بدهد که جلوی کشتار مردم گرفته شود اشتباه است. بگذار تعدادی از مردم در اثر این بمگذاری ها کشته شوند اما در دراز مدت جامعه فرا میگرفت که زندانی هرچند جنایتکار نباید شکنجه و اعدام شود و در عین حال نفرت جامعه از افکار بیمارگونه این گروهها بیشتر میشد و خودبخود طرد میشدند و رژیم پهلوی حفظ میشد. اما متاسفانه با ندانم کاری و بی سیاستی که ساواک بخرج داد با روضه خوانی ها و وا ابالفضل گفتنها و حسین شهید گفتنهای جبهه ملی و چپهایی امثال آقای ابراهیم زاده جامعه احساساتی ایران تحت تاثیر قرار یگیرد و بلای انقلاب 57 را بر سر خود بیاورد. این که شکتجه
و اعدام را باید محکوم کرد جای خود اما این دلیل بر این نیست که رژیم پهلوی را از جای کنده و بدهیم دست حزب توده و چریک فدایی و مجاهد که یکی از دیگری مریض تر و روانپریش تر بودند و خود خبر نداشتند.