Skip to main content

سالام اليكيم

سالام اليكيم
Anonymous
عنوان مقاله:
كاك جمال جاش و عاشق ديوار گوشتى و بازيچه ماسون

سالام اليكيم
جنایات سیمتکو به روایت کسروی در تاریخ 18 ساله آذربایجان
کسروی می نویسد بعد از اینکه ارامنه و آشوری‌ها در سایه عثمانی در آذربایجان فروکش کرد، اسماعیل آقا سیمکو با تفنگدارانی که در

سیمکو با تفنگدارانی که در خدمت داشت خود را یکه تاز دید. علیرغم نیکی های عثمانی در حق وی کمکی به آنها در مصاف با انگلیسیها نکرد و برعکس از فرصت ضعف دولت مرکزی وقت استفاده کرده و با مشاهده فرمانبرداری کردها از وی به خیال خام افتاد و دست به آشوب و بلوا زد. با تعلیمات فکری انگلیسیها که برای نیل به اهدافش برای اقوام تاریخ سازی می کرد (البته به جز ترکها، کسروی در اینجا ترکمانان را نیز قاطی کرده است که درست نیست) و آنها را به ساختن کشورهای خیالی [در خاک دیگران] تحریک می کرد. در این راه سیمکو نیز اقدام به کردستان سازی زد و آن طور که کسروی می گوید در این راه مستر داد آمریکایی او را تحریک می کرد. مسترداد همان کسی بود که از آشوری‌ها نیز در ارومیه حمایت کرده بود و همراه با آنها بعد از شکست آشوری‌ها خارج شد و به همدان رفت. بعدا دوباره به ارومیه بازگشت و چندین بار با سیمکو دیدار نمود. در حقیقت چون نتوانستند با آشوری‌ها موفق شوند این بار دست به دامان اکراد شدند. همچنین گروهی یک دسته از سپاهیان و توپچیان عثمانی باقی ماندند که سیمکو آنها را در چهریق به کار گرفت. این مساله بر جسارت سیمکو افزود و همراه با نوه شیخ عبیدالله (که قبلا در آذربایجان در دوره ناصرالدین شاه شورش کرده و شکست خورده بود)، سید طه، نیز به وی کمک می کرد. در این راه مردم را که تازه از گزند آسوریها و ارامنه رسته بودند، گرفتاری یاغی گریهای وی می شوند. عوامل دولت مرکزی برای خلاص شدن از شر وی تدارک دیدند که به نتیجه نرسید و سیمکو چون ماری زخمی تر شد. او چند بار با توطئه آمریکاییها قصد ارومیه کرد که به همت رشادت ارومیه ای ها ناکام ماند. بعدا او به لکستان در سلماس دست انداخت که مردمی شجاع بودند و بین آنها و سیمکو جنگ در گرفت هر چند مردم شجاعانه دفاع کردند ولی کاری از پیش نبردند. در نتیجه به دهات لکستان دست برد زده و بیش از دو هزار تن از مرد و زن را کشتند و هزار و پانصد نفر در صحرا و بیابان از آسیب ترس و سرما از بین رفتند. در نهایت سردار انتصار مامور رفع فتنه شد و در دیلمقان جنگ سختی بین آنها رخ داد و کردها شکست خوردند و دیلمقان را که وی مرکز خود بعد از چهریق ساخته بود آزاد ساختند. و چهریق نیز محاصره شد و کردها و سیمکو در فشار سختی بودند. سپاهیان عثمانی نیز با دادن پیام امان نامه سردار انتصار از وی جدا شدند و کردهایی که از جاهای دیگر همراه سیمکو شده بودند نیز با دیدن شرایط سخت برگشتند. او به حاکم آذربایجان، عین الدوله، که در زنجان می نشست نامه ای از روی پشیمانی نوشته و گناه را به گردن دیگران انداخت که از روحیه قدیمی اکراد یاغی بود که در برابر مظلوم قلدر می شدند و در برابر ظالم کرنش می کردند. در این راه با کمال تعجب سردار انتصار و فیلیپوف (فرمانده روسی قزاقها) میانجیگری کردند. با شرطهایی که هیچ وقت عملی نشد وی را بخشیدند و مردم با کمال شگفتی همراهی دولتیها با یاغی چهریق یعنی سیمکو را تماشا می کرد. بعد از این رهایی مجدد سیمکو که باز دست بخور بخور و فساد دولتی هویدا بود سیمکو دوباره به کار یاغی گری خود بازگشت و باز اکراد دیگر که از دولت می ترسیدند حتی از ساوج بلاغ بر گرد او جمع شدند.

کانال پرمغز تاریخیمیز به مالکیت :
دکتر علیرضا صفرلویی