Skip to main content

"دو صد گفته چون نیم کردار

"دو صد گفته چون نیم کردار
Anonymous
عنوان مقاله:
دلایل ناکامی چپ

"دو صد گفته چون نیم کردار نیست."
کیانوش عزیز
پرسیده اید که چرا سوسیالیسم در هفتاد سال گذشته موفق نشده است.
سئوالی مهم و اساسی است که جوابی مهم می طلبد.

علت اینست که تبلیغ کنندگای سوسیالیسم موفق به اجراء و عملی کردن اصولی را که بدنبالش بودند، نشدند. بلافاصله این سئوال پیش می آید:
آیا آنچه را که آنها میگفتند و در پی آن بودند اصولا عملی بود؟
این سئوال در محافل غیر سوسیالیست بکرات مطرح شده و جواب منفی دریافت کرده بود. ولی در محافل سوسیالیستی بسبب اتوریته اتحاد شوروی هرگز مطرح نمی شد و این اصول زیر سئوال نمی رفت و بحث تنها بر سر این بود که چرا و چگونه اصول سوسیالیستی عملی نشده ویا نمی شود. اتوریته شوروی بقدری زیاد بود که حتی موجودیت مخالفین خود را توجیه میکرد. برای مثال پس از فروپاشی اتحاد شوروی اثری از انترناسیونال چهارم برجای نماند که زمانی از گروه های تروتسکیست حمایت همه جانبه میکرد و حتی در ازاء فعالیت نوشتاری و انتشار جزوه وکتاب به آنها کمک مالی پرداخت می نمود.
می بینید که سئوال شما را با یک سئوال دیگر پاسخ دادم. علت اینست که سوسیالیسم چیزی خودبخودی نیست و ساخته دست انسان است و مثل هر مصنوع انسانی زمان می طلبد. فکرش را بکنید که انسان برای عملی کردن آرزوی پرواز خود چقدر کوشید و چه بهائی برای آن پرداخت. چندین هزار نفر خود را با بال هائی که شبیه بال پرندگان بود از بلندی ها بپائین پرت کردند و تلف شدند، کاری که امروز با یک کایت عملی است. یا تصورش را بکنید که در یک کنکورد با سرعتی بالاتر از سرعت صوت نشسته اید و از نوشیدنی خود که بر روی میزتان قرار گرفته بی آنکه کوچکترین لرزشی داشته باشد جرعه جرعه مینوشید بی آنکه ناراحتی های هواپیماهای پروانه دار اولیه را داشته باشید و یا نگران حادثه زیپلن باشید که در چند دقیقه سی و شش تن را در آتش سوخت و خاکستر کرد.
این را نیز بگویم که من مخالف خوشخیالی آنهائی هستم که از سوسیالیسم یک دین ساخته اند و معتقد هستند که در نهایت "خون بر شمشیر پیروز ست." من بر این باور هستم که سوسیالیسم مثل هر مصنوع دست انسان نیاز به تجربه و درس گرفتن از تجریات گذشته دارد. آیا ما هفتاد سال تجربه شوروی را فهمیده و درک کرده ایم و اصول آن را که در محک تجربه شکست خورد زیر سئوال برده ایم. آیا ما نوشته مارتف درباره "دولت پس از انقلاب سوسیالیستی" را خوانده ایم که بهترین نقد بر "دولت و انقلاب" لنین بود و در آن میگفت که بلشویک ها از "شورا" یک اسطوره ساخته اند که هم بدرد عقب افتاده ترین جوامع بشری می خورد و هم راهگشای جوامع مدرن امروزی است و دیدیم که حکومت شورایی چه بوروکراسی وحشتناکی را بوجود آورد که کل نظام در زیر بار آن شکست و فروریخت. راه دور نرویم همه تشکیلات چپ ما امروز فکر میکنند یک آس برنده در جیب دارند و با لبخندی بر لب شعار "نان مسکن آزادی، حکومت شورائی" را سر میدهند و با تبلیغ این شعار که دیگر تاروپودش از هم گسسته، به شکست سندیکا و اتحادیه های کارگری های در ایران کمر بسته اند.
این درست است که ما احتمالا دانش لنین، استالین و تروتسکی را نداریم ولی تجربه ای که آنها برای ما بجا گذارده اند ما را یک سر و گردن از آنها بالا تر قرارداده ست. بپذیریم که "دو صد گفته چون نیم کردار نیست."