Skip to main content

سالام

سالام
Anonymous
عنوان مقاله:
داستانی نوبگویم

سالام
میگوینددرزمانهای قدیم سرزمینی بوده باپرندگان مختلف بومی ،مثل قرقاول وکبوترچاهی وقناری وسار وبلبل وو..که هرکدام دنبال دانه ولانه ایی بودندوباهم گهگاهی مزاحمت های کوچکی نیزداشته اند.
ولی سرزمین

خودرابااین روش نگه داشته وازمحیط اش استفاده میکرده اند.
خبراین آرامش وزندگی ساده وسالم به یک قوزقون (لاش خوار) میرسد؛که کجایی وچرابیکارنشسته ایی
واین محیط امن را نمی بینی.
قوزقون می بنیدراهی نداردتااین آرامش رابهم بریزد.جزاینکه اول آنجاراناامن سازد.
تاازاین محیط امن ناامن شده برای خودش میدانی برای مفت خوری درست کند.
به کلاغ ها خبرمیدهد،که منطقه ایی است وبکر ودست نخورده واگربخواهید شکم خودوبچه هایتان سیرشود،بیاییدمهاجرت به این منطقه کنید.
آمدن کلاغ ها و میدانداری وحمله به پرندگان بومی باعث شد،لاشخوارهانیز هوس تاخت وتازدرسرخودرا عملی سازند.
پرندگان زیبای بومی ازهردری راهی برای معاش وخوشی خودمیگشتند.وزندگی بااین تازه واردهارا آزمایش میکردند،ولی لاشخوارها با تعدادی ازاین کلاغ های حریص وطماع را نمی گذاشتند آرامش
دراینجابرقرارگردوراحت نمی نشتند.
کلاع ها بیچاره دوست داشتند،زندگی جدیدراآزمایش کنند.
ولی تعدادی ازطماع وحریصان این کلاغ ها فرمانبراین لاشخوارشده ونمی گذاشتند،منطقه روی خوش وآرامش بخودبیند.
بهمین دلیل منطقه روی خوشی اززمان آمدن کلاغ هاندیدند.
لاشخورهانیز ول کن این طماع های کلاغ ها ومنطقه نبودند.
پرندگان محلی وساده زیست وخوش باورراهی نمی بینند،تا بنشینند،راهکاری برای این مزاحمان تازه وارداندیشند.