Skip to main content

اراجیف دوستان پانترک در مورد

اراجیف دوستان پانترک در مورد
Anonymous

اراجیف دوستان پانترک در مورد "فعل ساده" پارسی است که باز خودشان در این مورد هم اطلاع ندارند یا اطلاعاتشان قدیم است یا تنها کاپی و پیست میکنند (برای نمونه کاپی و پیست کردن مقاله دکتر باطنی بدون اینکه بخش آخری آن را بخوانند و بدون اینکه به مصابحه او در صدای آمریکا گوش بدهند که خود میگوید انگیز مقاله این بود که نشان دهد فارسی عقیم نیست) یا به داریوش آشوری جامعه-شناس زبانشناس میگویند (که باز هم ایشان تنها میگویند زبان سنتی زبان علمی نیست که حرف بدی نزدند)! در این مورد بد نیست این مقاله را بخوانند
(بحثی دربارهء صرف فعل در زبان علمی فارسی)
http://azargoshnasp.net/languages/Persian/KaarVaajehMHM.html
(ادامه)

چیزی که جناب باطنی گفتند اینست:
"در زبان فارسی امروز «حد اکثر ۲۰۰ فعل سادهً فعال وجود دارد که از آنها می‌توان مشتق به دست آورد»، این در حالیست که شمار این فعل‌ها در زبان فرانسوی ۴۱۶۰ تخمین شده است. در زبان انگلیسی که گذر از مقولهً اسم به فعل بسیار آسان است و بسیار فراوان نیز رخ می‌دهد، تعداد فعل‌های ساده و زایا بسیار بیشتر است.[...]با این همه زبان فارسی می‌تواند یک زبان علمی باشد، به شرط اینکه کند و زنجیری را که ما به پای آن زده‌ایم باز کنیم. ما می‌کوشیم نشان دهیم که زبان فارسی زایایی لازم را بالقوه دارد. منتها ما این توانایی را از قوه به فعل نمی‌آوریم[...]مهم ترین راه و بارورترین روش برای ساختن واژه‌های علمی، ساختن مصدر تبدیلی یا به اصطلاح "مصدر جعلی" است. در فارسی نیز مانند انگلیسی، فرانسه، عربی و بسیاری از زبانهای دیگر باید از اسم یا صفت فعل بسازیم تا بتوانیم مشتقات لازم را از آن به دست بیاوریم و گره کار خود را بگشاییم"

یعنی پانترکیستها بخش دوم را در نظر ندارند! اما در فارسی به راحتی نیز میتوان از اسم/صفت و غیره فعل ساخت:
http://azargoshnasp.net/languages/Persian/KaarVaajehMHM.html
بخشی از مقاله:
"با توجه به ریشه‌شناسی مصدر ، به نظر نویسنده، رساترین معادل برای آن «گرانیدن»، یعنی ساختن مصدر از صفت «گران» است. (البته «گرانیدن» در فرهنگها وجود دارد، ولی نه به این معنای خاص.) جدول زیر نمایندهء چند امکان گوناگون زبان فارسی برای ترجمهء اصطلاح یادشده و مشتقهای آن است. ستون یکم از سمت چپ، مهمترین اصطلاحهایی هستند که در فیزیک و رشته‌های وابستهء آن به کار می‌روند، ستون دوم اصطلاحهایی نارسایی است که بیشتر تا چند سال پیش به کار می‌رفته‌اند، ستون سوم متعلق به الگوی اصطلاح‌سازی با استفاده از مصدر مرکب است، و ستون چهارم به الگوی مصدر بسیط تعلق دارد، که امروزه در بیشتر نوشته‌های مربوط به آن به کار می‌رود.

الگوی مصدر بسیط |الگوی مصدر مرکب| اصطلاحهای قدیم |اصطلاح انگلیسی
گرانیدن |گران کردن |جذب کردن gravitate, to
گرانش| گران‌کنش |جاذبه gravitation
گرانشی| گران‌کنشی| جاذبه، جاذبه‌ای gravitational
گراننده| گران‌کننده |جذب‌کننده| gravitating
گرانیده| گران‌شده| جذب شده gravitated
گرانی| گرانی |ثقل، سنگینی| gravity
گرانیسنجی | ثقل‌سنجی،| جاذبه‌سنجی| gravimetry
گرانیسنج | ثقل‌سنج،| جاذبه‌سنج| gravimeter
گراویتون | graviton
گرانی‌ایست | gravipause
گرانی‌سپهر، گرانی‌کُره | gravisphere"
در زبان فارسی فعل از لحاظ ساختمان به ۵ گونه است.
فعل ساده: فعلی است که مصدر آن بیش از یک کلمه نباشد.
فعل پیشوندی: فعلی است که از یک پیشوند و یک فعل ساده ساخته شده باشد.
فعل مرکب: فعلی است که از یک صفت یا اسم با یک فعل ساده شاخته شده و یک معنی کامل را برساند.
عبارت فعلی: فعلی است که به صورت دسته‌ای از کلمه هاست و معمولا حرف اضافه نیز دارد.
فعل لازم یک شخصه: فعلی که مفعول پذیر نیست و بیشتر بصورت اول شخص بکار می‌رود و بجای شناسه یکی از ضمایر متصل ّم، ّت، ّش، ِمان، ِتان، ِشان، شخص فعل را نشان می‌دهد که به آخر اسم قبل از فعل اضافه می‌شود. (نیز ببینید: مصدر)



اما در مورد فعل ساده به آسانی در زبان فارسی ساخته میشوند:
http://azargoshnasp.net/languages/Persian/KaarVaajehMHM.html

در ضمن این دوستان هی ادعا میکنند زبان فارسی 130 فعل ساده دارد..اما در همان مقاله ناکامل ویکیپیدا حدود 350+ آمده است و به دو کتاب اشاره شده است که 580+ فعل (همه زنده) و "حدود دوهزار فعل سادهٔ فارسی که در ادبیات فارسی بکار رفته، در کتاب «فهرسهت فعل‌های فارسی» توسط محمد بشیر حسین گردآوری شده‌است"

نام کتاب: ساختارهای وندی مشتق‌های فعلی نویسنده: دکتر محسن حافظیان (Mohsen Hafezian) ناشر: نشر گل آفتاب، مشهد و انتشارات مولتی‌ساژ کانادا سال: بهار ۱۳۸۸صفحه: ۲۰۳
فهرست فعل‌های پارسی با معنای آنها گردآوری محمد بشیر حسین: بخش یک و بخش دوم- دانشکدهٔ تهران
http://www.archive.org/download/AListOfPersianVerbs/bashiri1.pdf