Skip to main content

نظر جناب تبریزلی واقع گرایانه

نظر جناب تبریزلی واقع گرایانه
Anonymous

نظر جناب تبریزلی واقع گرایانه است و تضاد قدرت های درگیر در جنگ دوم جهانی اساسا آمریکا و شوروی عامل اساسی بشمار می رفت. وقتی عده ای سبک مغز که جز شعار تو خالی " چو ایران مباد تن من مباد" را سرآمد تحلیل های آبکی خود قرار می دهند؛ عجولانه و از سر کین در صدد جواب دادن برمی آیند؛ صرفا قصد زدن پوز طرف مقابل را در سر دارند و وقاع تاریخی را نه بر اساس همه واقعیت ها که بلکه یکطرفه و بخشی از آن مطرح می نمایند تا کمی آن حس خود برتربینی آریایی شان ارضاء شود. لازم به ذکر است که اگرچه شوروی و غرب اساسا آمریکا در طول جنگ دوم جهانی به صورت تاکتیکی در یک جبهه قرار داشتند اما اختلاف ها درست از عنفوان پایان جنگ در سالهای 1944-45 شروع شد و با سقوط برلین و شکست آلمان 8 می 1945 آریایی (رفقای رضا پالانی و آیدین-ها) شدت گرفت! اختلاف ها از نحوه تقسیم برلین به دو بخش شرقی غربی؛ مسئله ارضی لهستان و تعیین حکومت های

اروپای شرقی شدت بیشتری گرفت. دولت آمریکا که کمترین خسارات را از جنگ متحمل شده بود؛ در صدد تقویت قوای نظامی خود برآمد و بلافاصله بعد از پایان جنگ به بمب اتمی دست یافت و اتفاقا برای به زانو در آوردن ژاپن در ژویه 1945 بکار برد! این مسئله توازن قدرت نظامی را به نفع آمریکا تغییر داد. (حال اینکه شوروی در سال 1949 به بمب اتمی دستیابی تا توازن برقرار شود). این حوادث درست منطبق بر پریود زمانی است که فرقه دموکرات آذربایجان در مسند قدرت در آذربایجان قرار داشت. / همه این مسائل در دیدار سه جانبه چرچیل؛ روزولت و استالین در تهران بعد از جنگ دوم جهانی و تعیین آینده سیاسی ایران نقش بازی نمودند. / لذا با تحلیل های کیلویی نمی توان تاثیر منافع قدرت های جهانی موجود و جنگ سردی را که بلافاصله بعد از سقوط هیتلر آغاز شد را انکار نمود! همان طور که نمی توان قتل عام مردم آذربایجان توسط فاشیست های آریاپرست رژیم پهلوی در 21 آذر 1325 (12 دسامبر 1945) را. / در ضمن نباید از نظر دور داشت که شوروی نه اینکه صرفا در صدد تسلط بر آذربایجان بلکه تسلط بر ایران و دسترسی بر آب های گرم را داشت و اگر توان نظامی و ژئوپولوتیک آن زمان این اجازه را می داد شاید هم اینکاررا می کرد. اما آنها در بده بستان با غرب خصوصا ابرقدرت آمریکا ترجیح دادند اروپای شرقی را در اختیار داشته باشند و ایران با "شازده ممدرضا" به همراه یونان پادشاهی به آمریکا واگذار شد. اگر حمایت آمریکا از رژیم آریایی پهلوی نبود هیچگاه سودای تسلط بر آذربایجان محقق نمی شد. کما اینکه حکومت شاه و قوام السلطنه به پیمان مصالحه خود با حکومت ملی دموکرات آذربایجان نیز عمل ننمودند و مرتکب جنایت ضد بشری در آذربایجان شدند و خون هزاران هزار انسان بیگناه ریخته شد. بیش از یک میلیون آواره شدند. کتاب های به زبان تورکی در 26 آذر 1346 در تبریز به آتش کشیده شدند و دستآوردهای بسیار مهم حکومت ملی در طول یکسال نابود و آذربایجان ویران شد ... .. . این جنایات بمانند لکه ننگی در تاریخ آریایی پارسی خواهند ماند و نسل آینده آذربایجان در سایه دستیابی به حقوق خود روایت درست از آن تاریخ را پرده برداری خواهد نمود. / فرقه برخواسته از متن مردم بود و آنانکه علیه آن بودن بیشتر فئودال ها و آخوندهای وابسته به شاه بودند. پدر بزرگم یکی از فداییان فرقه و جزء نظامی یانی بود که بر اساس اعتقاد به حقوق انسانی و ملی از ارتش جدا شده و به فرقه پیوسته بودند.هم اکنون هم سندهای تصویری از حضورش در ارتش و بعدا فرقه دموکرات دارم. متاسفانه حتی تاریخ معاصر ایران هم از تحریف و سلطه فرهنگی سیاسی حاکم فارس محور در امان نمانده و بمانند مهملاتی که در مورد تاریخ کهن سر هم بندی می نمایند (و ناصر پورپیرار نیز به بخش هایی از آن اشاره نموده) در صدد ارائه تصویری یک سویه و وارونه از حقایق هستند. اما حقیقت جامعه آذربایجان و ایران گویای چیز دیگری است و آن اینکه مسئله تبعیض ملی و دستیابی به حقوق ملی ملل غیر فارس سابقه ای به درازای آغاز سلطنت پهلوی دارد و خصوصا در چند دهه اخیر به پاشنه آشیل صحنه سیاسی ایران کثیرالملله بدل شده است و به یقین در شکل گیری آینده سیاسی نقشی کلیدی و محوری ایفا خواهد نمود. حال این باب میل برخی باشد یا نه .... گله جک بیزیم دیر .....