Skip to main content

جناب بخت آور

جناب بخت آور
Anonymous

جناب بخت آور
از شما بسیار سپاسگزار هستم که با الفاظ گوشنواز مرا خطاب فرمودید. دوست گرامی در ادبیات سیاسی پریود جنگ سرد از 1945 تا 1991 است و با احتساب اینکه در فاصله زمانی 1945 تا 1949 هنوز شوروی در اندازه های ابر قدرت نبود میبایست جنگ سرد را 1950 به زمان شروع جنگ کره دانست. از آنجا که جنابعالی در لباس قاضی ظاهر شدید انتظار بر این بود که بدور از شعار و تعصب مسائل را آنالیز فرمائید اما گویا شما نیز بدیلیل تعلقات فکری به گروههای تجزیه طلب راه بیطرفی و میانه را از کف داده و همین راه دوستان خود را طی نمودید.
دوست گرامی- کجای حرکت پیشه وری برخواسته از تضادهای شرق و غرب بوده است؟. برنامه ریزی برای اشغال آذربایجان برمیگردد به زمانی دورتر از 1945

جناب بخت آور
از شما بسیار سپاسگزار هستم که با الفاظ گوشنواز مرا خطاب فرمودید. دوست گرامی در ادبیات سیاسی پریود جنگ سرد از 1945 تا 1991 است و با احتساب اینکه در فاصله زمانی 1945 تا 1949 هنوز شوروی در اندازه های ابر قدرت نبود میبایست جنگ سرد را 1950 به زمان شروع جنگ کره دانست. از آنجا که جنابعالی در لباس قاضی ظاهر شدید انتظار بر این بود که بدور از شعار و تعصب مسائل را آنالیز فرمائید اما گویا شما نیز بدیلیل تعلقات فکری به گروههای تجزیه طلب راه بیطرفی و میانه را از کف داده و همین راه دوستان خود را طی نمودید.
دوست گرامی- کجای حرکت پیشه وری برخواسته از تضادهای شرق و غرب بوده است؟. برنامه ریزی برای اشغال آذربایجان برمیگردد به زمانی دورتر از 1945 خواهشا بروید حداقل کتاب های در این زمینه را بخوانید. صمد کامبخش از پایه گذاران حزب توده و جاسوس شوروی بسیار زودتر از آذر 1324 به دکتر جهانشاهلوی افشار در این زمینه اطلاع داده بود (کتاب ما و بیگانگان - جلد اول) شروع کار فرقه و برنامه ریزی آن از مسکو و باکو قبل از آن سالهای شوم ابلاغ شده و هیچ ارتباطی به جنگ سردی که هنوز آغاز نشده بود ندارد.
مدارک آنقدر مستدل و واضح است که جای شکی در آن نمی ماند. از ابتدا و انتهای حرکت پیشه وری برخواسته از خواست برادر بزرگتر (استالین و باقراف) بوده-برنامه ریزی بدستور آنها بود- با دستور آنها آمدند و دست به شورش و کشتار زدند- با پول و اسلحه و حمایت مالی آنها بر علیه ایران جنگیدند و در نهایت هم با دستور آنها فرار کرده و بسیاری معدوم شدند.
من در عجبم از شما که این واقعیت بزرگ تاریخی را نمیخواهید بپذیرید که بزرگترین دشمنان فرقه همین آذربایجانی ها بودند. کسانی که از ابتدا تا انتها با اینان جنگیدند ذوالفقاریها - افشاریها - شاهسونها بودند و بیشترین مقتولین فرقه از همین آذربایجانی های وطن پرست بودند و بعد از سقوط فرقه خود مردم تبریز دست به کشتار فرقه ایها زدند. فرقه بدلیل وابستگی تام به برادر سوسیالیستی نزد مردم ایران هیچ جاذبه ای نداشت.
همانطور که قبلا گفتم اگر ما خواهان کسب حقوق سرکوب شده خویش هستیم، چه نیازی به این داریم که تاریخ فرقه دموکرات را باژگونه و کژ و مژ بنویسیم و از پیشه وری فرشته و از دشمنانش دیو بسازیم؟ پیرایش چهره فرقه دموکرات آذربایجان از همه کاستیها"، "گفتمان قومگرایی صرف "، و بیش و پیش از هرچیز تهی بودن جای هواداری از حقوق پایه ای شهروندی مانند برابری زن و مرد، آزادی گفتار و نوشتار، آزادی اندیشه، برابری دینی، همان چون و چراهائی هستند که گفتمان شما جدائی خواهان را به گفتمان نژادپرستان و راسیستها نزدیک می کند، و از آن حرکتی واپس گرایانه و همسو با آماجهای جمهوری اسلامی میسازد. در پایان رفرنس هایی از جناب پورپیرار آوردید که گفتار شما را به شوخی بیشتر نزدیک میکند. نمیخواهم به واکاوی مطالب کذب این شخص بپردازم اما برای خالی نبودن عرایضم بهتر است به وبلاگ و کتابهای نوشته شده این تاریخشناس و محقق نگاهی بیاندازید.
"یهودیان مردمانی اسلاو بنام هخامنشیان به سرکردگی کوروش را فرا خواندند تا بابل را فروبگیرند و آنان را آزاد کنند و در گام دوم و بروزگار داریوش/خشایارشا (پورپیرار این دو تن را دو فرمانروای همزمان می‌داند) به کمک همین "نیزه داران هخامنشی" مردم سرتاسر خاور نزدیک و میانه (به گفته پورپیرار "ملل ممتاز شرق میانه") را تا واپسین جنبنده کشتار و نابود کردند و آنگاه هخامنشیان به کرانه‌های دریای سیاه و یهودیان نیز به اورشلیم بازگشتند. ناصر پورپیرار نخست سخن از "دوازده قرن سکوت" (پانسدسال پیش، تا هفتسد سال پس از میلاد) می‌راند، که گویا پاسخی بود بر "دو قرن سکوت" عبدالحسین زرینکوب. با پیشرفت زمان رفته رفته بر این سده‌های خاموشی افزوده شد تا شمار آنها به "بیست" رسید. پس چکیده سخن تاریخنگار ما این است که پس از کشتار پوریم که نزدیک به همه جهان پیشرفته آنروز را در بر می‌گرفت، تا برآمدن خاندان صفوی در سرتاسر سرزمین ایران و برخی از سرزمینهای همسایه آن "هیچ" نشانی از شهرنشینی و پیوندهای پیشرفته انسانی در میان نبود و یهودیان که می‌دیدند اروپائیان با گسترش و پیشرفت دریانوردی بسوی سرزمینهای پوریم زده روانند، برای آنکه راز نهان این کشتار هراسناک از پرده بیرون نیفتد، گروههای انسانی را از کشورهای همسایه به ایران کوچاندند و با دستپاچگی آغاز به ساختن سازه‌های باستانی کردند و در همین رهگذر شاهنامه فردوسی را "سرایاندند" و زبان پارسی را نیز برساختند. به گفته پورپیرار همه شاهان هخامنشی پس از خشایارشا و سلوکیان و اشکانیان و ساسانیان و همچنین جنگهای مسلمانان با ارتش ساسانی و همه خاندانهای پادشاهی پس از اسلام تا پیش از صفویه و حمله مغول و تاتار، و همچنین "همه" چهره‌های تاریخی که پس از پوریم و پیش از صفویه زیسته اند، مانند بیرونی و ابن سینا و خوارزمی و رازی و خیام و حافظ و سعدی و ... همه و همه "جعل یهود"اند و هر نشانه‌ای که بر بودن آنان گواهی دهد نیز "محصول کارخانه جعل و فریب کلیسا و کنیسه" است و هر آنچه که از سکه و سنگنبشته و سازه‌هایی چون نقش رستم و طاق بستان و ... در دیدرس ما است، یا بازمانده از کوچندگان یونانی است و یا ساختگی و "حاصل ذهن توطئه‌گر یهود".!!!!!!!!!!!!!!