Skip to main content

ادامه كار زشت دشمن شناسي،

ادامه كار زشت دشمن شناسي،
علی رضا اردبیلی

ادامه كار زشت دشمن شناسي، دشمن كشف كني و دشمن افشا كني از صفوف جنبش ملي آذربايجان

گويا مكتب يك عده افراد بي مسئوليت و گرفتار در كار زشت دشمن شناسي، دشمن كشف كني و دشمن افشا كني از صفوف جنبش ملي آذربايجان را پاياني نيست و بخصوص بعداز اقدام نيروهاي سياسي آذربايجان در درخواست برگزاري رفراندوم با حدت و شدت بيشتري دنبال ميشود تا به زعم خود اين موضوع مهم را از گفتمان جاري خارج كنند و مهمترين مباحث سياسي روز از منظر منافع جنبش ملي آذربايجان را زير بگيرند.

نكته مهم اين است كه در ادبيات جننش ملي آذربايجان همه گروههاي بزرگ اتنيك از جمله تركمنها "ملت" ناميده ميشوند و نه "قوم" و لذا خطاب "قوم" نه به يك ملت بلكه به افرادي با عملكرد مشابه در دوران شاهي و اسلامي است.

به دنبال جنگ صليبي عليه مطرح كنندگان تقاضاي رفراندوم براي احقاق حق تعيين سرنوشت و از جمله بسيج شدن اين محفل با اسامي يكبار مصرف و چندبار مصرف آشنا و جديد بر عليه آقاي يونس شاملي گويا دل اين مكتب دشمن شناسي خنك نشده است و از آنجايي كه من به علت ضيق وقت چيزي در اين موضوع منتشر نكرده ام، توسل به يك مقاله قديمي بارها منتشر شده و مطرح كردن آن بعنوان يك كشف جديد، چيزي است كه در چهارچوب فكري اين محفل ناسالم قابل انتظار و مسبوق به سابقه است.

اين مقاله قديمي است و تيتر آن " باز اي هرزه بگو، باز اي لوده بخند..." است. خطاب آن هم چنانچه بارها در متن مقاله تكرار شده محافل و افراد ترك ستيز است و نه هيچ فرد يا جمع ديگري. اين مقاله در ارتباط با نوار جوك گويي رئيس جمهور سابق جمهوري اسلامي ايران آقاي محمد خاتمي نوشته شده و همان موقع در بسياري از سايتهاي اينترنتي از جمله ايران گلوبال و اخبار روز منتشر شد و لينك آن در سايتهاي اشتراك گذاري سايتها قرار گرفت. جمله اي كه اينك بعنوان تيتر مقاله انتخاب شده است، نقل قولي داخل گيومه از درون آن مقاله است و نه از زبان من. لينك مقاله با تيتر اصلي اين است:

http://tribun.com/index.php?option=com_content&view=article&id=197:1389-02-19-00-03-53&catid=50:rasism-&Itemid=61

عمليات اين جمع دشمن شناس، عليرغم استمرار پي گيرانه و خستگي ناپذير آنان، تاكنون به غيراز محافل ترك ستيز و افراي همچون آقاي ناصر كرمي طرفدار ديگري نيافته و گويا اين بي حاصلي و استيصال ناشي از آن بجاي اينكه اين چند نفر را به تجديد نظر در رفتار ناشايست خودشان بكند به آتش كينه و غضب آنها بر عليه جنبش ملي و فعالين آن دامن زده است. نقل قول زير از آقاي ناصر كرمي در باره فرد شماره يك گرداننده اين عمليات ايذايي گوياتر از هر تفسيري است:

"اکنون می بینم که آقای مددی به نمونهءِ مثبت در جامعهء آذربایجان تبدیل گشته و خودِ ایرانیان هم دیگران را به نوشته ها و سخن رانی آقای مددی آدرس میدهند جای بسی حوشحالی میباشد...انتظاری که از آقای سیروس مددی ها میرود این هست که به واقعیّتهایی که خود به آن رسیدند و به پیامدهای شومی که در انتظار پان ترکیسم در ایران هست و به آن پی برده اند، را به ... آنها گوشزد کنند که ... حد و مرز خود را بشناسند."

اگر كارزار مداوم دشمن كشف كني از صفوف جنبش ملي آذربايجان نتيجه اي به غيراز كسب محبت آقاي ناصر كرمي و همفكران او داشته است، حداقل من از آن خبر ندارم و اميدوارم كه خود اين محفل كارنامه خود را اگر چيزي به غيراز آنجه از نقل قول مشهود است بوده باشد، منتشر كنند. پيش بيني من با توجه به سابقه موجود اين است اين كارزارها در آينده نيز فقط در درگاه "رستگار شدگان" و باورمندگان آئين نامقدس راسيسم خريدار خواهد داشت كه گاه با اسامي وقعي چون "ناصر كرمي" و بيشتر با اسامي مستعاري از قبيل "تبريزلي"، "ميانالي"، تبريزي"، آيدين" و امثالهم اين مكتب را مورد تفقد قرار داده و در كنف حمايت خود قرار خواهند داد و نه بيشتر. اين مكتب در جلب كوچكترين حمايتي از جنبش ملي آذربايجان ناكام مانده است و دليلي بر اقبال بيشتر آنها در اينده نيست.

در زير سه نقل قول از مقاله مورد نظر آمده است كه آشكارا مخاطبين مورد انتقاد در متن آن را نشان مي دهد. كل مقاله نيز از لينك بالا قابل دسترسي عموم است.

" از ميان انبوه مطالب منتشر شده از سوي صاحب نظران ترك در جريان سونامي آذربايجان در سه سال قبل، جمله¬اي با مضمون جمله زير اينروزها در ذهن من جولان ميكند:
"ما اسير رهبران فکری قومي بدور از تمدن هستيم كه توهم متمدن بودن هم دارد" اين جملات شايد در مورد ديگري بعنوان اظهار نظري تند رد مي¬شد و حداقل جايي براي خود در بايگاني ذهن نمي¬يافت. اما در اين سالها حوادث مختلفي ناخودآگاه اين جمله را از بايگاني محفوظات فكري¬ام بيرون افكنده است، هر چند كه نه نام نويسنده و نه تيتر يا حتي موضوع مقاله مزبور بيادم نمانده است.

"ما اسير رهبران فکری قومي بدور از تمدن هستيم كه توهم متمدن بودن هم دارد" در اين جمله بياني موجز از يك واقعيت تلخ و انعكاسي از واقعيت اسارت ملي در چنگال ناداني و جهالت نهفته است."
" مخالفت با حقوق ملل اسير غيرفارس در عرصه سياست و تحقير راسيستي اين ملتها در زندگي روزمره ملت فارس با تصاحب قدرت سياسي از سوي طبقه جديدي از نوكيسگان و آقازاده-هايشان، نمايندگاني در ميان روحانيت فارس هم يافت و ستاد مركزي تهاجم صليبي عليه ملت اسير ترك در ايران از كافه¬هاي ساز و ضربي در زمان شاه، به صدا و سيماي رفسنجاني-لاريجاني منتقل شد. نقش سيد كريم اصفهاني به حميد ماهي صفت اصفهاني واگذار شد و وجولانگه او از "تئاتر"هاي خيابان لاله¬زار تهران به مراسم اطلاعات، سپاه، بسيج، نيروي انتظامي، ارتش، دانشگاهها و راديو تلويزيون نقل مكان يافت."