Skip to main content

خون نوشته شهيد ستار بهشتی -

خون نوشته شهيد ستار بهشتی -
Anonymous

خون نوشته شهيد ستار بهشتی - انديشه آقايان موسوی و کروبی حفظ نظام! انديشه مردم تغيير نظام..................

اول آن که اين مطلب را مدتی قبل اينجانب درج کردم و در سايت بالاترين و آزاده گی نيز گذاشتم، اما عده ييی که فقط حرف خود را ملاک می دانند با نفوذ در وبلاک اينجانب مطلب را حذف کرده بودندکه اينجانب لينك سايت بالاترين وآزاده گی را می دهم که خود شاهد بر اين امر است. من اين مطلب را از ابتدا درج می کنم و در سايت بالاترين و آزادگی می گذارم. و خدمت تمام اين عوامل اعلام می دارم اگر صدهزاربار چنين عملی را انجام دهيد برای صد و يکمين هزار بار حرف و نوشته خود را انجام خواهم داد و از هيچ حزب وگروه و شخصيتی هراسی ندارم. باز خرداد ماه از راه رسيد. و باز خاطرات، بعد از 22خردادسال1388 که تقلّبی در آرا مردم صورت گرفت و چه بسيار مردم که به ظاهر برای پس گرفتن رأی خود آمدند، ولی اميد به تغيير اين نظام داشتند! چه عزيزانی که به آرزوی رهايی از نظام ظالم پا به ميدان گذاشتند، اما چه آرزوها که در دلها باقی ماند، چه تعداد از بهترين عزيزان اين آب و خاک آرزو به دل، غرقه به خون چهره در خاک فرو بستند؟ آن عزيزان ما را رها کردند و رفتند، رفتند و با رفتن خود درس فداکاری و ايثار به ما آموختند، و مارا شرمنده در ترس خود نهادند!؟ خود را رها از قيد و بند اين دنيای فانی کردند. آنها به آزادی ميهن نرسيدند، اما به آزادی روح و رسيدن به شرف والای انسانی، يعنی دفاع از حق خود، و در برابر ظلم ايستادن رسيدند. حال به خرداد سال88بازمی گرديم وبا تحليلی کوتاه و گذرا حوادث آن زمان را بررسی می کنيم. در اين دست نوشته خود. نگاهی به مواضع آقايان موسوی وکروبی دارم، و نگاهی به ديد اکثريت مردم که در ذهن خود چيزی جز، آن فکر که در نظر آقايان موسوی وکروبی بود می خواستند! همانند سال 76که آقای خاتمی به اسم اصلاحات آمد و مردم انتظار تغيير نظام را داشتند از اين اصلاحات، غافل از آن که آن اصلاحات شناسايی مخالفان بود و سپس سرکوب آنان. و هنوز هم درگفته های آقای خاتمی و حتی بيانيه آخر آقای موسوی حفظ نظام جمهوری اسلامی حرف اول را می زند.

در سال 88 هر چند سخن پس گرفتن آرا بود، ولی اکثريت مردم انتظار تغيير نظام را داشتند، اما آقايان موسوی وکروبی در فکر گرفتن رأی خود در چهارچوب نظام بودند! قصد آنان فقط بازشماری آرا بود! آن هم در چهارچوب نظام نه تغيير در اصل نظام. اما نظام رأی خود را اعلام کرده بود و قرار نبود آن را تغيير دهد. و اين آقايان هم خوب به اين امر واقف بودند. و اين بحثها برای پس گرفتن آرا، ادامه پيدا کرد تا به درگيريهای خيابانی عوامل نظام با مردم کشيده شد. مردم دل خوش بودندکه اين هزينه دادن آنها سبب تغيير نظام خواهد شد. غافل از آن که به غافله سالار اين کاروان نگاه نمی کردند، غافله را به درون نظام می برد نه، به برون نظام!؟ آقايان موسوی وکروبی فرياد می زدند ما در چهارچوب نظام اعتراض می کنيم، ما قصد تغيير در نظام نداريم، آنها فرياد می زدند ما حق خود را می خواهيم، و حق ما ماندن در حاکميت است که خودآن رابنا نهاديم، و سالها برای بقای آن تلاش کرديم. اما مردم باز مانند زمان اصلاحات باور نداشتند، قرار نيست نظام تغيير کند! قرار است عده ييی قدرت خود را از دست ندهند و طرد از نظام نشوند، چون خود از پايه گذاران اين نظام هستند! نظام جلاد صفت هم بهترين بهره را از اين گونه سخنان می برد! چون با دستگيری مخالفان سنگر به سنگر جلو آمد، تا نوبت به خود آقايان رسيد و آخرين سنگر را هم فتح کردو قيام فروکش کرد. حال بررسی کنيم دليل محاکمه نشدن آقايان موسوی وکروبی چيست؟ اگر آقايان موسوی و کروبی محاکمه نمی شوند به خاطر اين است چهارچوب پوسيده نظام را قبول دارند! وبا اصل نظام مخالفتی ندارند! وگرنه چرا وقتی خود می ديدند و می دانستند که اين نظام کوتاه نمی آيد، و هر روز عده بسياری را سلاخی می کنند، وقتی ديدند اين نظام خود به چهارچوبی که تعيين کرده احترام نمی گذارد، اين آقايان تغيير موضع ندادند، و خواستار تغيير درکلّيت نظام نشدند؟ چون هنوز هم اين آقايان دوران خمينی را عصر طلايی می دانند. به آن دوران افتخار می کنند. آنها می گويند اين نظام و احکام آن باشد، فقط همه قدرت در دست آقای خامنه ايی متمرکز نباشد! اين عزيزان تا زمان انتخابات 88در مهمترين مشاغل اين نظام بودند. آقای موسوی نخست وزير محبوب خمينی بوده، و بعد از آن هم باز در مشاغل ديگری بوده و آقای کروبی يکی از ياران نزديک آقای خمينی بوده است! و بعد از خمينی نيز انواع مشاغل را برعهده داشته، هيچ گاه راضی به تغيير کلّيت نظام نمی شوند؟ زيرا از کشتارها که بر روی پشت بام مدرسه رفاه انجام شد. تا سرکوب مخالفان در کردستان، تبريز، ترکمن صحرا، اعدامهای دسته جمعی در اوين و اعدامهای سال67باخبر هستند، و چه در آن زمان چه در اين زمان کلامی به مخالفت با آن رفتارها نگفتند! با تغيير کلّيت نظام اين عوامل هم بايد پاسخگو عملکرد خود تا قبل از انتخابات 88 باشند! تمام عوامل نظام از اصول گرا تا اصلاح طلب همه در اين مدت پابرجايی نظام بازجو، شنکنجه گر، قاضی... .. دربسياری از مشاغل مهم برای سرکوب مردم بودند. مشکل اصلی بين آقايان جنگ قدرت است! مشکل اين جا است که اين عزيزان دوران آقای خامنه ای را عصرطلايی نمی بينند بلکه عصر حلبی می بينند. و نظام نوعی در حال تنبيه کردن آقايان موسوی وکروبی است که عصر آقای خامنه ای را هم عصر طلايی ببينند، اگراين آقايان مخالفت خود را با اصل نظام اعلام کنند و تغيير کلی نظام را خواستار شوند، آن زمان يعنی آرمانهای خمينی توهين کرده اند، و جز مخالفان با اصل نظام هستند. و مانند همه مخالفان نظام محاکمه می شوند. و، روانه زندان می شوند. اين آقايان خود ديدند که جوانان اين مرزو بوم تک به تک جان می دهند، در آن قيام اما حاضر به تغيير موضع برای تغيير نظام نشدند و فقط ندای ما رأی خود را می خواهيم دادند، نه ما تغيير اين نظام را می خواهيم. همين امر سبب ساز دستگيری فعالان نوبت به نوبت گرديد و شکست قيام را همراه داشت.

حال چند سؤال ازکسانی که عکس پروفايل خود را مزين به عکس اين دو عزيز کرده اند، و يا اعلام حمايت از اين دو عزيز را می کنند دارم. اول آن کسانی که عکس پروفايل وبلاک و يا فيس بوک خود را مزين به عکس اين دو بزرگوار کردند. دو دسته هستند! عده ييی که از قبل فعال بوده اند و طرفداراين عزيزان و اصلاح طلبان بودند و اکنون هم راه آن عزيزان و شيوه مبارزه در چهارچوب نظام را قبول دارند است. بسيار کار درست و به جايی انجام می دهند چون پای هدف خود ايستاده گی می کنند. هر چند اين نظام قيول نمی کند که تغييری در چهارچوب نظام به شيوه آقايان صورت بگيرد! اما عزيزانی که فعال نبودند و بعد از سال 88وارد صحنه مبارزه شدند، با چه انديشه ايی حمايت از اين عزيزان را قبول کرده ايد؟ آيا موافق باتغيير نظام در چهارچوب آن هستيد، آيا به اين انديشه رسيده ايد که آقايان موسوی وکروبی به خاطرتقلّب و جنگ قدرت مورد خشم قرار گرفتند، نه تغيير در کلّيت نظام؟ آيا به اين انديشه رسيده ايد، وقتی اين عزيزان در بهترين مشاغل بودند، بسياری از انسانهای آزاديخواه، در زندانهای اين نظام جان دادند و عمر سر کردند؟ دوستان من عکس گذاشتن، و اعلام حمايت کردن کار درستی است، اما اصل اين است ما بدانيم چه می خواهيم، چه هدفی داريم و با آن پيگيری هدف به خواسته خود خواهيم رسيد؟ اين آقايان و دوستان آنان به خاطر مشاغل حساسی که داشتند راضی به تغيير در کلّيت نظام نمی شوند. و اين نظام نيز قانون و چهارچوب اين نظام را برای ديگران به رسميت می شناسد نه برای اعمال خود. اگر قصد مبارزه و تغيير اين نظام را داريم در چهارچوب اين نظام به اين هدف نخواهيم رسيد، وراهی بيهوده و عبث می پيماييم؟ و سخنان اخير آقای خاتمی، بيانيه آخرآقای موسوی و سخنان طرفداران ايشان در برون مرز، را اگر مرور کنيد انديشه و تبلور افکار و عقايد اين طيف مشخص می شود. هيچ کدام با اصل نظام مشکلی ندارند بلکه با سياست نظام مشکل دارند. نظامی که باخون بر سرقدرت نشسته باخونريزی حکومت را ترک خواهد کرد. ديکتاتورهای منطقه را ببينيد که هرکدام به چه نحو سرنگون شدند. و الآن شاگرد جمهوری اسلامی بشار اسد راببينيد، چگونه از استاد خود نظام جمهوری اسلامی راه می آموزد، آيا باز اميد به تغيير نظام در چهارچوب آن وجود دارد؟ از دوستان خود تقاضا دارم درباره انتخاب شيوه مبارزه وراه آن با دقت عمل کنند33سال است که با همين وعده ها درجا مانده ايم، و در باتلاق اين نظام فاسد فرو می رويم، هم چون سال 76و به اسم اصلاحات. بهتر است اين بار خود را بيرون بکشيم، و راه آزادی را بيابيم.

شما به مشاغل مهمی که بسياری از همين آقايان در آن بودند نظری بيندازيد، بعد خود ببينيد با اين همه خونی که در اين33سال برزمين ريخته شده اين آقايان آيا حاضر به تغيير درکلّيت نظام می شوند؟ و در آخر اگر مبارزه ما قرار است برای تغيير سياستهای نظام باشد، فرق نمی کند اين نظام دست موسوی يا خامنه ايی باشد، چون چهارچوب و قاعده ها آن يکی است. هدف ما برای رهايی تغيير درکلّيت نظام بايد باشد. باز در آخر مطلبم چون هميشه می گويم زنده و پاينده ايرانی و ايران جانم فدای ايران.