Skip to main content

تلاش آقای فرهنگ قاسمی در جهت

تلاش آقای فرهنگ قاسمی در جهت
Anonymous

تلاش آقای فرهنگ قاسمی در جهت شناسایی حقوق زبانی به قول ایشان سایر گروه های زبانی به هر حال قابل تقدیر است اما متاسفانه رسوبات ملی گرایانه افراطی (فارس محور) که در اثر تبلیغات چندین دهه گذشته بر ذهن و روح بسیاری از تحصیلکردگان این سرزمین نقش بسته است علیرغم رویدادهای چند سال اخیر که تلنگری به بدیهیات ذهنی این افراد زده است ، هنوز هم در بر همان پاشنه می چرخد و تفاخرهای زبانی و تاریخی خود را به رخ دیگران کشیده و در آخر به زعم خود تکه نانی هم برای دیگران پرتاب می کنند.

قصد نقد کلمه به کلمه مطالب ایشان را ندارم اما چند مورد را به عنوان مثال در ادامه می آورم:
در بخش فرهنگ و تمدن ایشان در ابتدای کار به مقتضای دنیای پست مدرن امروز (بگذریم از اینکه آیا این ترم قابل تعمیم به همه جوامع بشری از آمریکا تا کشورهای عقب افتاده آفریقایی باشد یا نباشد) هویت را بر پایه انسانیت دانسته اند اما بلافاصله بروز آن را در بستر سرزمین، میهن، وابستگی ملی، ملیت و قومیت و بالاخره تاریخ، فرهنگ و تمدن دیده اند. در واقع ایشان خواسته اند اسلحه را از دستان مخالفان گرفته و با همان اسلحه آنان را مورد هدف قرار دهند.
در مقاله ایشان ، پس از مجموعه ای از شعبده های کلامی در مورد مفهوم فرهنگ ناگهان مواجه می شویم با فرهنگ های چینی، ایرانی و غربی. باید پرسید مثلا در کشور چین چگونه فرهنگ یک اویغور یا تبتی مشابه فرهنگ یک چینی ساکن شانگهای است؟ یا چگونه فرهنگ یک ترک ساکن قره داغ آذربایجان مشابه فرهنگ یک بلوچ ساکن چابهار است؟ در مورد فرهنگ غربی با و جود مصطلح بودن آن ، به این معنا نیست که تمامی کشورهای غربی (از اسکاندیناوی تا اروپای لاتین و آمریکا) داری فرهنگ مشابهی هستند و در اینجا بیشتر یک فرهنگ شاخص مورد نظر است.
اما در مورد تمدن ایران، البته ما رگهای متورم ایشان را در بیان تمدن سترگ ایران ندیدیم. گر چه کمتر کسی منکر وجود تمدنی در پیش از اسلام می باشد که اکنون به نام ایران شناخته می شود اما پس از ورود اسلام این تمدن که با توجه به نظام طبقاتی واپسگرایانه چندان هم پیشرفته نبود، رنگ باخت و پس از آن شاهد سر برآوردن تمدن اسلامی شدیم که سیر نزولی این تمدن نیزتا حدود سه سده پیش تکمیل شده و دیگر تمدنی به آن معنا در این منطقه حاکم نیست.
تا جایی که سخن از نظر و سلیقه متفاوت باشد قطعا قابل تحمل است اما زمانیکه مخاطب نادان فرض می شود دیگر قابل اغماض نیست. ایشان تمدن موسوم به ایران را یک تمدن دفاع گر می نامد اما تاریخ از همان آغاز گواه حملات سبعانه هخامنشیان به اطراف و اکناف امپراطوری خود است که شاهد این مدعا جمله ای از خود نویسنده می باشد " فرمانروایان ایرانی توانستند سال‌های طولانی بر بیزانس، یونان،آسیای صغیر، مصر، یمن، حبشه، روم، ترکستان و هند حاکمیت داشته باشند و تمدن و فرهنگ ایرانی را رشد و صیانت ببخشند" یا ایشان می فرمایند " ایران توانسته است دو هزار و پانصد سال علیرغم پستی و بلندی هایش تحت همین نام ... بر سر پا بماند. آیا سندی در اثبات اطلاق نام ایران در آن زمان به این سرزمین وجود دارد؟قطعا چنین سندی وجود ندارد.گمان نمی کنم نویسنده از این موضوع بی اطلاع باشد. باز موردی دیگر ایشان همه ملل مسلمانان را غیر از ایرانیان (فارس ها) مغلوب فرهنگی و زبانی اعراب می داند آیا ترک ها ، کردها ، هندی های مسلمان و ملتهای دورتر مانند مالزی،اندونزی و سایرین همگی اکنون به عربی سخن می گویند؟
مواردی از این دست در مقاله فوق بسیار است و به همین بسنده می کنم اما توصیه من به امثال آقای قاسمی این است که گذشته های به زعم خود درخشان خود را فراموش کرده و به زمان حال بیایید و واقعیات را ببینید.