Skip to main content

مقاله

مقاله
Anonymous

مقاله

جدال براي هيچ- ح-تبريزلي
يا
مباحثه پان آذريسم باپان توركيسم
-----------------------------------
ح-تبریزلی

چندماهي است كه دوگروه ازفعالين مدني آذربايجاني خارج نشين جدال لفظي راشروع نموده انداين جدال با انتشارمقاله يي از دكترحسين دوزگون بتوسط خانم ليلا مجتهدي شروع وباسلسله مقالات ومصاحبه هاي مختلفي ازسوي آقاي مهران بهارلي،يونس شاملي ،احمداوبالي،اژدربهنام،عليرضااصغرزاده،علي قره جه لوو...ادامه داشت اين نوشته ها اوايل حالت نقدداشت وبنده باهدف اينكه به تئوريزه شدن حركت ملي وارتقا دانش چالشگران عرصه مبارزات ملي ومدني آذربايجان كمك نمايدبه انتشار آن درصفحه فيس بوك خويش اقدام نمودم ولي متاسفانه بعدازچند نوشته اين جدال لفظي از حالت تنقيد خارج وبه تخريب وحتي اتهام زني به همديگر منجرشدوهنوزهم ادامه داردتاحدي كه گروه اول دومي را به ايرانگرايي وگروه دوم اولي رابه استالنيستي متهم نمودندوشروع به آگراندسيمان ايرادات واشكالات غيرمرتبط باموضوع همديگرنمودند

دراين جدال تئوريك كه دريك طرف اكثرا فعالين ملي باديدگاههاي فكري نزديك به چپ سابق ودرطرف مقابل فعالين ملي جديدكه اكثراديدگاههاي ملي گرايانه دارندو دراصطلاح امروزه گروه اول ( البته ازسوي مخالفين حركت ملي ورسانه داخلي ) پان آذريست وگروه دوم پان تركيست معرفي ميشوند واقع شده بودندواكثراآنكه موردنقدوحتي تخريب واقع ميشد افراد وحاميان آنها بود نه موردي كه بحث ميشدچراكه هرگروه درمحتوي واصل يك موضوع راطرح ميكردند درقالب وكلماتي متفاوت وحرف هردو دوجناح دراصل يكي بودوبه نظراينجانب هردوجناح براي يك هدف تلاش ميكنند البته با روشها،راهكارها،سليقه هاي متفاوت

گروه اول لزوم شناسايي جغرافيايي آذربايجان جنوبي رادرمحدوده مناطق ترك نشين شمالغرب ايران مطرح ومعتقدبه شناسايي جغرافياي فرهنگي،زباني،ملي وتاريخي شامل استانهاي آذربايجانشرقي،آذربايجانغربي،اردبيل،زنجان ومناطق آذربايجاني نشين استانهاي گيلان،همدان،قزوين،كردستان،مركزي،البرز،تهران،قم وكرمانشاه بعنوان آذربايجان جنوبي بوده بامحوريت جغرافياي آذربايجان وانتساب جغرافيايي آذري(نه مفهوم زباني وقومي كه دربين پان فرسيستهاي باصطلاح پان ايرانيست متداول است) وگروه دوم لزوم شناسايي تركهاي ايران درسه جغرافياي شمالغرب(آذربايجان جنوبي)شمالشرق‌(استانهاي خراسان رضوي،خراسان شمالي وگلستان)و جنوب(مناطق قشقايي استانهاي فارس،اصفهان،كهكوليه وخوزستان) بوده كه منطقه ترك نشين استانهاي سيزده گانه شمالغرب بعنوان زيستگاه اكثريت تركان ايران بعنوان جغرافياي فرهنگي آذربايجان جنوبي به رسميت شناخته ميشود وهردو گروه ضمن اولويت براي مبارزه درراه احقاق حق تعيين سرنوشت وسايرحقوق ملي ومدني مردم آذربايجان ، دفاع وتلاش براي احقاق حقوق دوگروه ملي ترك مناطق شمالشرق وجنوب كشوررانيزجزووظايف وفعاليتهاي خود ميدانند

آذربايجاني كه گروه اول ترسيم وخودرامدافع فكري آن ميدانددرست تطابقت داردبامنطقه ترك نشين شمالغرب مورد نظرگروه دوم كه آنها نيز آنراهمانند گروه دوم آذربايجان جنوبي مينامد وهردوانتساب زباني ومليتي تورك راپذيرفته تنها تفاوت در انتساب جغرافيايي آذربايجاني وآذري است كه ملتچي هاي جديد(گروه دوم)كه پايگاهي قوي درفعالين مدني جوان ودانشجوي داخل مهاجرين ساكن تركيه داردبراي جلوگيري ازخلط موضوع انتساب جغرافيايي با انتساب زباني وقومي ازآن دوري جسته وبراي جلوگيري از سواستفاده پان فارسيستهاي باصطلاح پان ايرانيست سعي دراستفاده از اصطلاح آذربايجاني براانتساب جغرافيايي داردوضمنا انتساب زباني(تركي آذربايجاني)رانسبت به انتساب جغرافيايي دراولويت قرارميدهداما گروه اول (ملي گرايان سنتي)كه پايگاه اصلي اش بين مهاجرين ساكن درغرب ونسل قبل ازدهه هفتاد فعالين ملي وهمچنين فعالين چپ آذربايجاني است ضمن اولويت انتساب جغرافيايي به ملي باتوجه به مهاجرت ازسالهاي دور وارتباط كم بامسائل داخل ايران ومباحث جاري درمحافل دانشجويي ورسانه يي داخلي از استفاده ازلفظ آذري براي انتساب جغرافيايي وحتي قومي ابايي نداشته وآنرا براي تفكيك با تركان آنادولي،تراكيا،تركمن ،اوزبك و...لازم ميداندالبنه براي مباحث خود يك مسئله ديگري چون غيرقابل دسترس بودن مباحث تئوريك مطروحه گروه دوم درخصوص حدودثغور آذربايجان جنوبي رامطرح مينمايندگرچه باتوجه به واقعيات جاري تقسيمات فعلي ايران قابل ملاحظه است ولي بحرحال بايد فعالين ملي دراين مسئله به واقعيات وانديشه هاي مردم آذربايجان رامدنظرداشته باشند نه تقسيمات جغرافيايي دولت ساخته راچراكه همانقدركه اردبيلي آذربايجاني است آستارايي نيز آذربايجاني است همانقدر كه مياندوابي آذربايجاني است بيجاري هم آذربايجاني است وهمينطور قزويني،آوجي،بهاري،كبوترآهنگي ، نميشود آذربايجان رادرچهاراستان آذربايجانشرقي،آذربايجان غربي،اردبيل وزنجان به صرف تقسيمات دولتي فعلي وحتي گذشته خلاصه كرد

حال بااين همه اشتراك طرز فكروتمايز اندك سلايق اين سوال مينامد اين همه جدال لفظي وحتي تخريب وتهمت زني ها براي چيست وجزاتلاف انرژي وتشتت وهمچنين سوزاندن مهره هاباارزش حركت چه آثاري ميتوان داشته باشد آيابهترنيست بجاي اين موضوعات باتساهل وتسامح بيشتروقبول اختلاف سليقه هاوحتي تحمل نظرات مخالف همه به اهداف وديدگاههاي مشترك بيانديشيم