Skip to main content

ایرانخواه گرامی، معنای «

ایرانخواه گرامی، معنای «
آ. ائلیار

ایرانخواه گرامی، معنای « شماها» «شما» نیست. شما ها به یک سری آدمها دلالت میکند . منظور از شما ها، شمای نوعی و گروهی از روشنفکرانی ست که موافق « سیاست یک زبانی » هستند. من از آرزوی نیک شما خوشحالی خود را بیان نموده ام. مخالف بودن را حق دیگری میدانم و به آن احترام میگذارم. برایم چیز عجیب و ناپسندی هم نیست. در متن مقاله از شهروند عادی سخن نگفته ام. و به آنها هم نپرداخته ام که موضوع جداگانه ایست. شونیسم در سیاست و فرهنگ روشنفکران فارسی زبان خیال نیست بل یک چیز عینی ست. در متن هم نمونه هایش هست. و توضیح داده شده است. موضوع مقاله برخورد به روشنفکران از هنگام اجرای سیاست یک زبانی در ایران است. مسایل پیش از آن مبحث دیگریست و خارج از موضوع مورد بحث. شما نویسندگان دوره پهلوی را آورده بودید که پاسخ داده شده است.من دوره ی پیش از این سیاست را دوران اجبار نه نامیده ام.

فارسی نویسی عده ای انگشت شمار دلیلش « رساندن پیام » به روشنفکران دوره مشروطیت بود که عمدتاً به زبان فارسی تسلط داشتند. میزا علی اکبر صابر شاعر معروف به ترکی مینوشت. آخوند زاده به دو زبان ترکی و فارسی آثارش را نوشته است. اینها مسایل خارج از موضوع نوشته من است.و هیچ ربطی به « انتخاب و علاقه ی آزادانه » ندارند . این چیزها تنها در یک جامعه و محیط دموکراتیک ممکن است. در جامعه پیش از مشروطیت نیز چنین چیزی نبود. ابداً موضوع «دشمنی با فارسی زبانان و زبان فارسی» مطرح نیست و چنین چیزی نادرست است. مسئله ی تنفر در رابطه با « اجبار» و « قدغن» بودن آمده است. این مقولات ایجاد تنفر کرده و میکنند. وگرنه انسانها و زبانها شایسته ی علاقه و محبت و مهربانی هستند. انسان و زبان بی تقصیر است و تنها تقصیر متوحه یک « سیاست غیز انسانی و ناقض حقوق بشر است» یعنی سیاست تک زبانی و نفی موجودیت مردمان گوناگون. فارسی یاد گرفتن به خاطر « احتیاج» است. ولی « یاد گرفتن زبان مادری به خاطر علاقه است» این دو- چیزهای جداگانه ای هستند . هدف روشنگران آذربایجانی ترکیب این دو -مسئله احتیاج و علاقه -حول محور زبان مادری ست. از اینرو هم خواست «تحصیل از کودکستان تا دانشگاه به زبان مادری» را مطرح کرده و قصد دارند که در سرزمین خود آنرا به صورت دولتی اجرا کنند تا کسی مجبور نباشد از روی « احتیاج» فارسی یاد بگیرد. به جای آن- اگر خواست از روی علاقه به دنبال آن برود.این «احتیاج» که موجب اسارت انسان است رازش برای روشنگر آذربایجانی گشوده شده است. به قول معروف آنچه شیران را کند روبه مزاج- احتیاج است ، احتیاج است، احتیاج. این احتیاج افسانه سرایی نیست یک واقعیت تلخ و دردناک است و حتی بالاتر از آن یک فاجعه است. ضروریست که به این فاجعه پایان بدهیم و خواهیم داد.نوشته اید : « مگر می شود در منطقه پهناوری که اکثریت عظیم آن زبان مادری ترکی دارند میلیون ها دانش آموز و دانشجو و کارمند را با زور وادار کرد به فارسی بگویند و بنویسند؟! تازه توسط آموزگاران و استادان و مدیرانی که خودشان هم آذری هستند؟!» بله متأسفانه به « زور» این کار را کرده اند. بیش از 80 سال است. هر وقت هم « نه» گفته ایم « به خاک و خونمان کشیده اند»! تاریخ گواه این خونریزیهاست. سخن شما نشان میدهد که آشنایی مقدماتی با سیاست« قدغن بودن زبان مادری در ایران» را ندارید. بهتر است اندکی در این مورد مطالعه کنید. ما در داخل آذربایجان خیلی راحت خود را «ترک» مینامیم. و میگوییم زبانمان هم « ترکی» ست . منظورم مردم عادی هستند. اینکه دیگران ما را آذری یا چیز دیگر مینامند به ما مربوط نیست. البته این « ترک» و ترکی فاقد بار ایده لوژیک ناسیونالیستی ست . « ترک» به معنای ناسیونالیستی مقوله دیگری ست. رجوع شود به نوشته های آ.ائلیار. درست است مانع اصلی دیکتاتوری حاکم است. اما مردمان گوناگون ایران مانع «فرعی» هم دارند. آنهم « مدافعان سیاست تک زبانی ست.» و «فرهنگی» که این سیاست را تأیید میکند.نوشته اید مانع حکومت است« نه چند روشنفکر تبعیدی که جانشان را برداشته و گریخته اند و دستشان به هیچ جا بند نیست.مضحک است که گرگ های حاکم را رها کرده اید و حقوق قومی خود را از این ستمدیدگان طلب می کنید!». کسی از روشنفکران تبعیدی یا زندانی یا زندانی در زندانی به بزرگی ایران، « حقوق» خود را نمیخواهد بل « احساس مسئولیت» و « حمایت فکری» میخواهد. اگر این روشنفکران به جای نقد « سیاست تک زبانی» از آنهم حمایت کنند روشن است که زیر سئوال میروند و باید هم بروند. روشنفکر لازم است توضیح بدهد که «در کدام سمت ایستاده است». و این هیچ ربطی به زندانی سیاسی و تبعیدی بودن آنان ندارد. زندانی و تبعیدی بودن ما را از مسئولیت بری نمیسازد. «قوم پرستی» و مانند اینها برای من مطرح نیست. مسئله « کسب حقوق همه جانبه است» . مانع اصلی که « حکومت» باشد و همیطور موانع فرعی که « مدافعان سیاست تک زبانی و فرهنگی» باشند لازم است راه را برای اداره غیر متمرکز ایران باز کنند. این نیز درست است که راه کسب حقوق کجراهه های ناسیونالیسم و سوپرناسیونالیسم و غیره هم دارد. که روشنگران راه به این مسایل نیز می پردازند. «جنبش حقوقی مردمان گوناگون ایران» در عرصه نظری با سه مانع میرزمد: « حکومت- ناسیونالیسم خودی - و ناسیونالیسم غیر خودی».