Skip to main content

آقای علاءالدین فتح راضی، من

آقای علاءالدین فتح راضی، من
یونس شاملی

آقای علاءالدین فتح راضی، من در کامئنت شما موردهایی را دیدم که به نظرم رسید شما از نظرات من بی خبرید و از جهتی ممکن است با این نوشته ها برای دیگران این برداشت خودتان را منتقل کنید. برای زدودن این نوع برداشتها در چند جمله دو موضوع را برای خوانندگان کامئنت شما توضیح میدهم. در بند دوم، شما شما جنبش زنان و جنبش کارگری را جنبش های سراسری خوانده اید و از مرا به همکاری با این جنبش ها فراخوانده اید. از نظر من نه جنبش زنان و نه جنبش کارگری جنبش های سراسری در ایران نیستند. همچنان که جنبشهای سیاسی در ایران سراسری نیستند. در نوشته خودم هم عنوان کرده ام که استفاده از مفهوم "سراسری" یک استفاده استعماری است. جنبش زبان آزربایجان جنوبی که به نیکی و با قدرت در حال پاگرفتن است و من تنی چند از کادرهای آن را میشناسم، یک جنبش مستقل در آذربایجان جنوبی است. جنیش زنان آزبایجان

البته که با جنبش زنان فارسستان (امروز اسم ایران را بجای فارسستان با خود به یدک میکشند) و با جنیش زنان کرد و جنبش زنا بلوچ و عرب باید که مناسباتی نزدیک داشته و در راستای آرمانهای فمنیسم عمل کنند. اما این به معنی یکی بودن این جنبش ها نیست. خلق ترک در آذربایجان جنوبی و ایران با برپایی جنبش های مستقل خود در تمامی عرصه های سیاسی و اجتماعی و مدنی مختصات یک ملت را به نمایش میگذارد و این لازمه انعکاس ملت شوندگی خلق ماست. زن ترک، برای طرح مطالبات و انعکاس صدایش برای تغییر در جامعه بایستی به زبان ترکی خلق کند، به زبان ترکی با زنان سخن بگوید و به زبان ترکی ادبیات فمینیستی بسازد. جنبش زنان ترک، زیر مجموعه هیچ جنبشی نیست، این جنبش با مسائل و مصائب زنان در آذربایجان جنوبی کار دارد. این جنبش از نظر من بایستی جهانی بیاندیشد و در آذربایجان جنوبی منطقه ایی عمل کند. این جنبش حتی زیر مجموعه جنبش ملی آزربایجان هم نیست. جنبش زنان در آذربایجان جنوبی یک جنبش مستقل برای آرمان فمنیستی است. این اشل و این متد را در نظر بگیرید و جنبش کارگری را از این زاویه بنگرید. جنبش کارگری در آذربایجان یک زیرمجموعه هیچ جنبش و یا حتی هیچ حزب سیاسی نباید باشد. بلکه مستقل و برای آرمانی کارگری تلاش کند. اما فراموش نکنید که جنبش کارگری در آذربایجان جنوبی مسلئه اش مشکلات و ناهنجاریهای کار و مصائب طبقاتی در این سرزمین است. جنبش کارگر فارسستان نیز، که امروز زیر نام ایران فعالیت میکند نیز یک جنبش مستقل متعلقه به جامعه فارس ایران است. این جنبشها به دلیل آرمانها مشترک میتوانند ارتباطات نزدیکتر و همکاریهای بیشتری داشته باشند. اما این جنبش ها هیچکدامشان سراسری نیستند. در ایران تنها همکاری جنبش ها مطرح است، چه در سطح سیاسی و چه در سطح اجتماعی. بنابراین لطفا کمی بیشتر به متدهای فکر و مختصات کار در اشل یک ملت دقت کنید. پیشداوری را رها کنید و در مواردی که پرسش وجود دارد آن را به بحث بگذارید. لزومی ندارد با پیش آمدن یک پرسش جنجال بپا شود. بایستی با همدیگر سخن بگوییم. از ادبیات اهانت و تحقیر و زشت بایستی دست شصت و به دیالوگ پرداخت. بند سوم نوشته شما بسیار ناهنجار تنظیم شده است. مینویسید که من احزاب به اصطلاح سراسری را دشمن خود میدانم. چرا چنین سخن نادرستی را در میان میگذارید. من دهها نوشته دارم که در مورد نیروهای سیاسی جامعه فارس ایران در آنها سخن گفته ام. این به اصطلاح "سراسری" شما، نیروهای سیاسی متعلق به جامعه فارس ایران هستند و اپوزیسیون رژیم حاکم تلقی میشوند. نیروی سیاسی آذربایجان با نیروی سیاسی فارسستان دو نیروی مستقل و متفاوت اما در مواردی گاه بسیار مهم اهداف مشترکی دارند. برای نمونه برکناری رژیم حاکم بر ایران هدف مشترک تمامی نیروهای سیاسی در ایران است. فرق من و شما اینست که من آن گروهها را سراسری نمیدانم و واقعا هم نیستند. اما شما سایه آنها را میخواهید در مناطق ملی خلقهای غیرفارس ایران نگهدارید و امیدوارم ناخودآگاه اینگونه فکر میکنید. چون اگر آگاهانه اینگونه فکر کنید، صورت مسئله فرق خواهد کرد. اگر یک ذره بیاندیشید متوجه خواهید شد که پدیده ایی بنام سراسری امروز خیالاتی بیش نیست. وقتی سرزمین آذربایجان توسط نیروهای سیاسی این منطقه را میدان عمل خود میداند و نیروی سیاسی کردستان، آن منطقه را منطقه فعالیت خود میداند و بلوچستان و منطقه عربی نیز چنین است. در اینجا جه جایی برای گروه به اصطلاح سراسری میتواند وجود داشته باشد؟ فدرالیست بودن یک گروه فارس و یا باور به حق تعیین سرنوشت از سوی آنها (البته اگر وجود داشته باشد) به معنی سراسری بودن آنها نیست. به معنی تمکین آن گروه به حقوق بین المللی است به معنی تمکین به حقوق دیگر ملیتهاست. گروههای سیاسی ترک هم بایستی این حقوق را برای دیگر ملیتها به رسمیت بشناسند.