رفتن به محتوای اصلی

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: ناشناس

بهار بيداري ملتهاي تحت ستم جغرافياي جعلي ايران
اين مقاله در پاسخ به برخي از انديشه هاي پان ايرانيست است كه ترس و واهمه سراسر وجود آنان را از اوضاع و احوال فعلي منطقه سراسر وجودشان را فرا گرفته است
تحريف تاريخ واقعي ملتها هميشه توسط فاتحان نوشته شده است و متاسفانه برخي از متعصبين آريايي نيز از اين قاعده مستثنا نيستند و در اين قالب كه روزي روزگاري كشور كشايي قومي تا فلان جا بوده است دليل بر موجوديت اين افراد در حال حاضر است و يا حتي برخي در روزگار فعلي دليل زندگي برخي قوم و ملت در فعلان مكان را دليل بر مالكيت خود مي دانند

اما آنچه كه هست و مشخص دليل و مستندات عيني و شواهد فيزيكي دليل بر حقانيت قومي و نژادي است و صرف نظر اين مقولات در عصر حاضر انسانيت حرف اول را مي زند و رعايت حقوق بشر به دور از نژاد و قوميت مسله اصلي است كه متاسفانه برخي شومونيستها هنوز در خواب غفلت خود غوطور شده و دم از نژاد برترين خود دارند
موجوديت نژاد آريايي در برخي از مناطق حال حاضر جغرافياي ايران جعلي اين حق را بر او نمي دهد كه سراسر جهان و نسبت خود را به ژرمن ها كه برخي از متعصبين همين پان آريايي ها را بر آن داشته تصورات نازيسم را در كله بپرورانند
بطوريكه مستندا همه قبول داريم نام ايران بعنوان كشور مستقل در 80 الي 90 سال اخير توسط اخرين پادشاهي ايران فعلي به قصد ايجاد يك پان ايرانيست مطرح شد و با سياست تفرقه بينداز و حكومت كن تا كنون ادامه داشته است هرچند ماهيت رژيمي آن تعيير كرده است اما ماهيت وجودي ان همان است كه شكل گرفته است و به جهت اقليت جمعيتي خود هميشه در فرصتهاي زماني با مطرح نمودن اتحاد ميهني و مام وطن از اين حربه كثيف سوء استفاده نموده است حتي فراتر از آن در انحرافات حزبي و گرايشي هم اين اصل پان ايرانيست و تماميت عرضي مد نظر آنان بوده است
در صده اخير ملت آزربايجان هرگز فراموش نمي كنند كه جدا شدن دو ملت از يكديگر توسط پادشاهي قاجار دليل بر صحت قبول وضعيت فوق توسط ملت آزربايجان جنوبي با شمالي باشد و اين شائبه كه هرگز هيچ مناسبتي بين اين دو ملت نبوده و نيست هرچند سالياني بعد آزربايجان شمالي تحت نفوذ شوروي كمونيستي قرار گرفت و بعداز فرو پاشي به سرعت ملت آزربايجان شمالي به اصل خود باز گشتند و اين پر واضح است با بهار بيداري ملتها در آزربايجان جنوبي هم هميشه اين تفكر بوده است كه در سرزمينهاي مادري خود كه دليل و سنديت به وفور مي باشد تحت پرچم خود و با اداب و سنن خود زندگي كند
اين موضوع تامين پيدا مي كند به ساير ملتهاي مانند كرد و عرب و بلوچ و تركمن و قشقايي و لر بختياري . در حقيقت تشكيل يك ايران متحد كه از آن نام برده مي شود همين ملتها هستند كه توسط عده قليلي و اقليت با نژاد آريايي تحت ستم قرار گرفته و در طول تاريخ چنانچه نياز به جمعيتي انبوه بوده از آنان به نيكي و پس از پايان مناقشات و اخذ موافقيت هاي سياسي با ايجاد تفرقه بين آنان حكومت فاشيستي خود بر اين سرزمينها را ادامه داده است .
اما در وضعيت كنوني جهان چه ما بخواهيم ويا ژست دموكراتيك بگيريم يا نه جهان توسط قطبهاي بزرگ اداره و سياست گذاري مي شود و چه بخواهيم و چه نخواهيم در يكي از قطبهاي فوق قرار خواهيم گرفت و بر اساس سياست منافعي يكي از اين قطبها قرار مي گيرد .
براي راحتي تصورات خوانندگان محترم تصوير يك شطذنج را تصور كنيد كه چند مهره و يك صفحه و دو نفر بازيگر نياز داريم كه دقيقا جهان را صفحه شطرنج و مهره ها را همه كشور ها به رنگ سياه و سفيد تلقي نماييد و دو بازيگر حرفه اي كاسپاروف و ....... بناميد .
بنابراين اين حق انتخاب تعيين سرنوشت توسط ملتهاست كه انتخاب كنند مهره سياه هستند يا سفيد اين آزادي به ملتها داده شده است سفيد بودن يا سياه بودن خود را خود انتخاب كنند بنابراين نمي شود رنگ ديگري انتخاب كرد .
ترس و واهمه برخي پان ايرانيست هاي اقليت در حال حاضر به وضعيت پيش آمده بيشتر در اين است كه با اجراي چنين سياستهاي كه رنگ سفيد و سياه مهره ها انتخاب مي شود در وضعيت اقليتي كه خود نمي تواند تصميم بگيرد كه سياه مي خواهد باشد يا سفيد بيشتر او را به واهمه انداخته است .
بنابراين بايستي منتظر بماند كه انتخاب شود كه سفيد است يا سياه
قبلا تصويري در همين پيچ از وضعيت آينده نزديك جغرافياي سياسي ايران به نمايش گذاشتم و خيلي ها تحليل و تصورات از خود ابراز نمودن اما ما چه بخواهيم و چه نخواهيم اين آينده غريب الوقوع اين منطقه است حالا صفيد بودن و يا سياه بودن ان بستگي به انتخاب ملتها مي باشد .
اما امروز نقشه ديگري از وضعيت را به نمايش گذاشتم كه نقشه تكميلي است از نگاه قدرتها به موضوع چيدمان مهره هاي سفيد و سياه است .
چنديست كه ناتو براي خروج خود از افغانستان و پيدا كردن راه حلي براي اخرين مشكل منطقه افغانستان است و با نشان دادن تصويري به صورت پاور پوينت در خاتمه بخش فارسي بي بي سي راه حل خروج افغانستان از محاصره بن بست و راه يابي به ابهاي آزاد مي باشد كه راه هاي مختلفي را نشان مي دهد از جمله از طريق پاكستان و ........
اما بد نيست به تصويري كه تحليل اينجانب نيز هست توجه كنيم و شرايط كيش و مات كردن يكي بر ديگري را در اين نقشه تما شا كنيم اين تحليل فقط از سوي اينجانب است و در صورت اظهار نظر خوشحال مي شوم بشنوم
نوشته شده توسط: ناشناس

جناب توکلی

نمیدانم آخرین پیامم را گرفتید یا نه..فرقی نمیکند من لینکم را اینجا گذاشتم:

http://www.sepahbod7.blogfa.com/post-31.aspx

به هر حال آخرین پیام من در این مکان است.. چون اسناد فراوانی که من اوردم و جناب آلپرتاسی نتوانستنذ پاسخی پیدا کنند (و حتی از آن گذشتند مانند سبنگ نبشتها و سکه های ساسانی) و یا ادعای اینکه زبان باختری همان پارسی دری هست یا حتی با آن ربط مستقیم دارد (که ندارد زیرا زبان باختری زبان ایرانی شرقی است) ..من این بحث را ادامه نمیدهم. البته چنانکه گفتیم..کسی تاریخنگاری پانترکیستها را در مکانهای معتبر قبول ندارند. اما تنها یک توصیه برای جناب توکلی..لطفا سایت خود نشستگاه تجزیه طلبان نکنید.

نوشته شده توسط: ناشناس

البته نکته‌ای که از دیدگاه نگارنده‌ی این مقاله مغفول مانده این است که حکومت ایران در واقع تنها پوسته‌ای اسلامی بر روی رژیم شوونیسم فارس پهلوی است شما اگر دقت کنید ریشه‌ی تمامی نهادهای حیاتی رژیم در دوران پهلوی قرار دارد. با انقلاب ۵۷ تنها ظاهری اسلامی به نژادپرستی و ترکستیزی بخشیده شد.

نوشته شده توسط: ناشناس

ماموران سیا در امریکا ـ حدس می زنند که سفارش ساختن فیلم توهین آمیز به ساحت حضرت محمد از جانب حکومت ایران صادر شده است.ماموران در حال کشف ارتباط افراد گوناگون با این مسئله بغرنج هستند!

در پاسخ به گروگان‌گیری ۴۸ ایرانی در سوریه، علی لاریجانی آمریکا را تهدید کرد
www.radiofarda.com

ماموران سیا در امریکا ـ حدس می زنند که سفارش ساختن فیلم توهین آمیز به ساحت حضرت محمد از جانب حکومت ایران صادر شده است.ماموران در حال کشف ارتباط افراد گوناگون با این مسئله بغرنج هستند!

در پاسخ به گروگان‌گیری ۴۸ ایرانی در سوریه، علی لاریجانی آمریکا را تهدید کرد
www.radiofarda.com
نوشته شده توسط: ناشناس

در هر حال پاسخ من به همین نوشتار بی پایه آلپرآتاسی در اینجا آمده است:
http://www.sepahbod7.blogfa.com/post-31.aspx
چه آقای توکلی چاپش کند چه نکند..مهم نیست.
آخرین پیام من در این سایت خواهد بود و زین سپس اگر دوستان بخواهند..تنها در وبلاگم و جایگاهی مانند بالاترین به نوشتار پوچ پانترکیستها پاسخ میدهم.

نیازی هم نیست این بحث را ادامه بدهم زیرا در مقابل انبوه اسناد از مقدسی و مسعودی و حکیم میسری و مولانا و شمس و سلطان ولد و غیره.. آقای آلپرآتاسی سخنی نخواهند داشت. همانطور که ایشان در رابطه با کتیبه-های باختری ادعای شخصی کردند که هیچ منبع علمی نداشت و حتی نمیدانستند که زبان باختری جزو زبانهای ایرانی-شرقی حساب میشود (نه مانند پارسی دری یا پارسی میانه که جزو زبانهای جنوب غربی ایرانی در تقسیمات زبانشناسی هستند).
اما خوبی این بحث این بود .

در هر حال پاسخ من به همین نوشتار بی پایه آلپرآتاسی در اینجا آمده است:
http://www.sepahbod7.blogfa.com/post-31.aspx
چه آقای توکلی چاپش کند چه نکند..مهم نیست.
نیازی هم نیست این بحث را ادامه بدهم زیرا در مقابل انبوه اسناد از مقدسی و مسعودی و حکیم میسری و مولانا و شمس و سلطان ولد و غیره.. آقای آلپرآتاسی سخنی نخواهند داشت. همانطور که ایشان در رابطه با کتیبه-های باختری ادعای شخصی کردند که هیچ منبع علمی نداشت و حتی نمیدانستند که زبان باختری جزو زبانهای ایرانی-شرقی حساب میشود (نه مانند پارسی دری یا پارسی میانه که جزو زبانهای جنوب غربی ایرانی در تقسیمات زبانشناسی هستند).
اما خوبی این بحث این بود که مجبور شدم یک نگاهی به اسناد و منشور انقلاب مشروطه بکنم و همه جا سخن از "دولت ایران" و "ملت ایران" است. این نکته نه تنها نشانگر رسمی بودن نام ایران برای مردم ایران است اما مهمتر..سند محکمی در مقابل چپها/قومگرایان که "ملت ایران" را به "ملل ایران" میخواهند تبدیل کنند.

نوشته شده توسط: ناشناس

جنابانی که با نام جعلی مینویسند. این شما پانترکیستها هستید که عصبانی هستید زیرا نوشتارهای شما را هیچ سایتی جدی نمیگیرد. برای نمونه این آقای آلترآپاسی نتوانستند یک سایت معتبر پیدا کنند که زبان باختری همان فارسی-دری هست! زیرا حرفشان دروغ بود! ایشان ادعا کرده بودند که کتیبه های فارسی دری در افغانستان پیش از اسلام وجود دارد.. حرفهایی که هیچ دانشمندی نزده و نمیزند. ایشان اصلا فرق زبانهای ایرانی شرقی را با ایرانی غربی نمیدانستند و با بدخوانی وی از ویس و رامین به این نتیجه میرسیم که خورشید از غرب به شرق حرکت میکند.

جنابانی که با نام جعلی مینویسند. این شما پانترکیستها هستید که عصبانی هستید زیرا نوشتارهای شما را هیچ سایتی جدی نمیگیرد. برای نمونه این آقای آلترآپاسی نتوانستند یک سایت معتبر پیدا کنند که زبان باختری همان فارسی-دری هست! زیرا حرفشان دروغ بود! ایشان ادعا کرده بودند که کتیبه های فارسی دری در افغانستان پیش از اسلام وجود دارد.. حرفهایی که هیچ دانشمندی نزده و نمیزند. ایشان اصلا فرق زبانهای ایرانی شرقی را با ایرانی غربی نمیدانستند و با بدخوانی وی از ویس و رامین به این نتیجه میرسیم که خورشید از غرب به شرق حرکت میکند.

در ضمن میبینید در همین سایت که نشیمن تجزیه طلبان/فدرالیستهای قوی (یعنی تجزیه طلب) است و هیچ ایرانی به آن سر نمیزند ..محکم پاسختان داده میشود. در مورد هخامنشیان برای نمونه اصلا نام ترکان (آذربایجانیها بودند که همان ایرانیان ماد هستند و نه ترک) در تاریخ در این دوران نبوده است.
در مورد افرادی که نام بردید: پورپیرار و غیاث آبادی دکترا ندارند! فرهاد قابوسی هم یک فیزیکدان (و فارسزبان نیست) و مقاله و ی در اینجا درهمه کوبیده شده است:
http://azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/zabanelamiaranitorkinist.htm
در مورد مقبره کوروش آن را دانشمندانی مانند ارنتست هرتفلز و دیگری کشف کردند:
http://www.iranicaonline.org/articles/cyrus-v-tomb
According to Greek sources, the tomb of Cyrus II (see iii, above; 559-29 B.C.E.) was located in the royal park at Pasargadae
Strabo (15.3.7), who wrote at the end of the 1st century B.C.E., also seems to have drawn on the account of Aristobulus; he de­scribed the tomb as “a small toweṛ . . . solid below, and having a roof and sepulchre above, which latter had an extremely narrow entrance,” ..

پس اسناد باستانی این نکته را تایید میکنند که آنجا آرامگاه کوروش بود. حال شاید یک نوع یادگاری به نام کوروش بوده است یا خود مقبره..
(نحوه مرگ کوروش سه گونه در منابع باستان تعریف شده است)..
اما چناکه میبینید تاریخ ایران مانند تاریخ شماها جعلی نیست که بخواهد ایلامیان و اشکانیان و سومریان و غیره را تورک معرفی کند. شما نگران کوروش و هخامنشیان نباشید زیرا در آن زمان هیچ نام و نشانی از ترکان (نه آذربایجانیها که ماد هستند) نیست و آنها هنوز در مناطق سیبری بودند. در مورد "مادر سلیمان" همانطور که آتشکده آذرگشنسپ نیز نامش "تخت سلیمان" بود ولی بعدها با کشف لوحه-هایی نشان داده شد که آنجا یک آتشکده بود.

نکته مهم اینست که نام کوروش کبیر در تورات/انجیل بسیار نیکوست و در کل اسناد باستانی او را ستاییده اند. در مقابلش نام قهرمانان ترک (نه آذربایجانی) مانند چنگیز/تیمور/اتاترک/اتیلا همواره با خونخواری در جهان شناخته میشود.

نوشته شده توسط: ناشناس

با سلام لطفا از سايت شكايت مسكن مهر قبل از اتمام دولت مهر گستر بازديد فرمائيد و مقالاتي در رابطه با آن چاپ كنيد تا مردم بفهمند كه مستاجران پس از چندين سال انتظار نه تنها صاحب مسكن پنجاه كيلومتري تهران نشده اند بلكه پس از يك سال و اندي پول خود را هم نمي توانند پس بگيرند تا در اين افزايش لجام گسيخته قيمتها بخصوص اجاره بها درماني از دردهايشان شود وحتي جلو وامهاي كوچك چند مليوني را هم به جهت به اصطلاح كنترل تورم بسته اند ..... با تشكرhttp://nezaratmehr.icm.ir/offlinesupport/reporttrouble.aspx اينهم لينك سايت مورد اشاره

نوشته شده توسط: ناشناس

شما خودت مگه نماینده تام الاختیار مردم آذربایجان هستی که از طرف اونا حکومت تعیین میکنی؟

نوشته شده توسط: ناشناس

دوستان مسئول سایت ایران گلوبال من در زیر نوشته‌ای از خانم شادی صدر میگذارم به‌ عقیده‌ی من بهترین نوشته‌ و جامع ترین نوشته‌ای بوده‌ که‌ در این روزهای اخیر خواندم در رابطه‌ با مسئله‌ی ملی و توافق همکاری بین حزب دمکرات کردستان و کومله‌ اگر امکان آن هست این نوشته‌ در در صفحه‌ی اصلی سایت بگذارید که‌ هر چه‌ بیشتر به‌ این نوشته‌ی پر محتوا دسترسی داشته‌ باشند

دموکراسی با تمام تبعات آن، در نقد مخالفان حق تعيين سرنوشت، شادی صدر

» نسخه قابل چاپ
» ارسال به بالاترین
» ارسال به فیس بوک »
ارسال به تويتر
ارسالها:1
چه خوشمان بيايد و چه نيايد، اگر به دنبال تحقق دموکراسی و حقوق بشر در ايران هستيم، نمی‌توانيم حق تعيين سرنوشت را ناديده بگيريم. تحقق دموکراسی و حقوق بشر درد دارد، به جراحی سختی می‌ماند که شايد جای زخمش تا هميشه باقی بماند اما ناگزير است. در واقع تا چند غده بدخيم در جامعه ايران درمان نشود، صحبت کردن از هر دموکراسی در آينده ايران ناممکن است؛ يکی از اين غده‌ها، مساله حق تعيين سرنوشت و ديگری، مساله رهايی زنان است

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com



ويژه خبرنامه گويا

اخيرا سازمان عفو بين الملل در استراليا برنامه ای تلويزيونی با عنوان "برگرد همونجايی که از آنجا آمده ای" تهيه کرده که در آن، شش استراليايی، يک ماه به کشورهايی فرستاده می شوند که پناهندگان از آنجا می آيند و زندگی واقعی و رنجهای طاقت فرسای يک پناهنده را در جنگ، قحطی، سرکوب سياسی، نسل کشی و پس از آن، فرار به استراليا تجربه می کنند (۱) و مقابل چشم بينندگانی قرار می دهند که اکثريتشان فکر می کنند پناهندگان، قانون شکن، مجرم و باعث اتلاف بودجه های دولتی هستند. وقتی بيانيه "جمعی از فعالين سياسی" را درباره توافقنامه اخير حزب دموکرات کردستان و حزب کومله (۲) خواندم، بلافاصله فکر کردم تک تک امضا کنندگان اين بيانيه را بايد مجبور کرد يک ماه، فقط يک ماه، به عنوان يک کرد يا عرب يا بلوچ در ايران زندگی کنند و بعد از آنها پرسيد که آيا چنين بيانيه ای را دوباره امضا خواهند کرد!؟

ماجرا از اين قرار است: دو حزب دموکرات و کومله که سالها سابقه تقابل گاه خونين را داشته اند، توافقنامه ای امضا کرده اند که در آن، از حق تعيين سرنوشت ملت کرد دفاع کرده و "فدراليسم ملی- جغرافيايی" را به عنوان راه حل خود برای مساله کردستان پيشنهاد کرده اند. صرفنظر از سياستهای اين دوحزب که موضوع بحث من در اينجا نيست و اينکه آنان تا چه حد به مندرجات توافقنامه خود به خصوص درمواردی چون برابری کامل جنسيتی (۳) متعهد خواهند بود، در مخالفت با اين توافقنامه، علاوه بر چندين و چند مقاله با مضامينی مشابه و تکراری (۴)، جمعی از فعالان سياسی، بيانيه ای نوشته و منتشر کرده اند که لب کلام آن اين است: "تکيه بر "حق ملل در تعيين سرنوشت خويش" لاجرم به شناسايی و پذيرش "حق جدايی واحدهای ملی" تا تشکيل "دولت"های ساختگی می‌انجامد."

اين در حالی است که حق تعيين سرنوشت ملتها، يکی از بنيادی ترين اصول حقوق بشر است که در منشور ملل متحد و نيز ميثاق بين المللی حقوق مدنی-سياسی به رسميت شناخته شده و در دوران پسااستعمار نيز همچنان لازم الاجراست. به عقيده حقوقدانان بين المللی، اين اصل جنبه قاعده آمره ( jus cogens) پيدا کرده است که معنای آن اين است که تمامی اعضای جامعه بين المللی موظف به احترام و رعايت بی چون و چرای آن هستند. بنابراين، اصل حق تعيين سرنوشت ملتها، اصلی غيرقابل مناقشه است. تنها موضوعی که می توان بر سر آن مناقشه داشت اين است که آيا کردها يا عرب ها (۵) يا هريک از اقوامی که در چارچوب مرزهای قراردادی ايران به دنيا آمده اند، می توانند ملت به حساب آيند يا نه.

در تعاريف حقوق بين الملل از "ملت"، حتی بيش از اشتراک در زبان و تاريخ و فرهنگ، بر احساس تعلق جمعی و پيوند و همبستگی گروهی و نيز تعريفی که آنها از هويت اصلی خويش ارائه می دهند تاکيد شده است. بنابراين، اين واقعيت که اگر نگوييم همه، حداقل بخش بزرگی از کردها، يا عربها در ايران، چنان روح جمعی و پيوندهای مشترکی ميان خود احساس می کنند که خود را "ملت کرد" يا "ملت عرب" تعريف می کنند، می تواند به سادگی و بدون هيچ مناقشه ای، از آنها، يک "ملت" بسازد؛ هرچند اين امر لزوما، به تشکيل يک دولت-ملت نمی انجامد.

از سوی ديگر، واقعيت اين است که مفاهيمی که اکثر ما، به عنوان مفاهيمی مثبت مفروض می دانيم و نسبت به آنها احساس تعلق شديد می کنيم، برای بسياری از ساکنان درون مرزهای قراردادی ايران بار منفی دارند. مفاهيمی مانند "ايران"، "ايرانی"، "فارسی"، "ملت ايران"، "تمدن ايران" و...که ممکن است در خيلی از ما، احساس تعلق ايجاد کند، در تعداد زيادی از ساکنان ايران، تداعی گر رنج، تبعيض، محروميت و حتی تنفر هستند. تنها پس از ساعتها نشستن پای صحبت زندانيان سياسی سابق و خانواده های اعدام شدگان عرب و کرد و خواندن نوشته هايشان و فراتر از آن، حس لا به لای گفته ها و نوشته هايشان است که می توان چنين دوگانگی شديدی را ميان جمعيتی که عموما و به طور يکپارچه "ملت ايران" خطاب می شوند دريافت و صادقانه از خود پرسيد: مرزها و تکه های خاک، چه ارزشی دارند وقتی آدمها در آن احساس خوشبختی نکنند!؟ وقتی آدمها به آن احساس تعلق نکنند!؟ وقتی آدمها از اسامی و مفاهيم مرتبط با آن متنفر باشند!؟

اينکه چرا امروز ما با چنين واقعيتی مواجه ايم، نه تنها ريشه در سياستهای سرکوب دولتهای مرکزی ايران که فراتر از آن، ريشه در عملکرد تک تک ما داشته و دارد؛ چه وقتی به عنوان مردم کوچه و بازار، نژاد پرستی مان را با گفتن "عرب سوسمار خور" و "کردی که سر می بُرد" آشکار می کنيم و چه وقتی به عنوان روشنفکر، بيانيه سياسی می نويسيم و در واقع ناسيوناليسم افراطی مان را پشت واژه های پرطمطراق پنهان می کنيم.

راستش فکر می کنم اگر من عرب يا کرد بودم و تا به حال، و با وجود همه بلاهايی که نه فقط در دوران جمهوری اسلامی بلکه از آغاز پروژه ايجاد دولت- ملت به زور سر نيزه رضاشاه پهلوی، به سر خودم و خانواده ام آمده، "تجزيه طلب" نشده بودم، با خواندن اين بيانيه حتما در صف مدافعان جدايی از ايران قرار می گرفتم. به خصوص وقتی چنين جمله ای را می خواندم:
" در ايران علی‌رغم وجود نارسايی های بسيار در رفتارهای حاکميت‌ها هيچگاه دولتی منبعث از گروهی قومی در رأس "ملت يا ملت‌های زيرسلطه" ديده نشده است."

در واقع اين جمله و جملاتی نظير اين، که نقض سازماندهی شده (systematic) بنيادی ترين حقوق ملتهای عرب، کرد، بلوچ و... را به "نارسايی هايی در رفتارهای حاکميت ها" فرومی کاهد، به همان حاکميتها هم جواز سرکوب هر نوع گفت و گو پيرامون حق تعيين سرنوشت را با زدن برچسب "تجزيه طلبی" يا "مجری سياستهای امپرياليسی" می دهد. اين افسانه که ملت شريف ايران همواره در موقعيت خطير تهديد بيگانگان به سر می برد، اينجا هم مانند هميشه در خدمت توجيه اين سرکوب و سانسور قرار می گيرد. گروهی از تشکيل دولت فدرال در ايران آينده صحبت کرده اند و گروهی ديگر که تا جايی که می دانم وجه مشترک همه شان "فارس" بودن است، و همه آنها تجربه زيست در کشورهای فدرالی مثل آمريکا، آلمان و سوييس را دارند که نه تنها تجزيه نشده اند بلکه از قدرتمندترين دولت-ملتهای جهان هستند، چنين سخت برآشفته شده اند؛ وای به زمانی که گروهی بخواهند در خاکی که خودشان و اجدادشان به دنيا آمده اند، دولت-ملت خود را تاسيس کنند. به اين معنا، رفتار جمهوری اسلامی چندان غريب نيست وقتی فعالان سياسی و مدنی کرد و عرب را به بهانه تجزيه طلبی اعدام می کند و وقتی حتی در سه سال گذشته، با وجود پايين تر بودن آمار اعدامهای سياسی نسبت به دهه ۶۰، اکثريت زندانيان سياسی که اعدام شده اند يا کرد بوده اند و يا عرب.

واقعيت اين است که سيطره گفتار پهلوی، درباره "دولت- ملت" و "تماميت ارضی" نه فقط در سياستهای جمهوری اسلامی که در سياست ورزی های مخالفان آن هم به روشنی ديده می شود. هر دو گفتار، از يک آبشخور سرچشمه می گيرند: مرزهای قراردادی بايد به هر قيمتی حفظ شود حتی اگر ساکنان بخشی از آن، نه احساس تعلق و نه احساس خوشبختی در چارچوب آن مرزها داشته باشند. رو به رو با چنين واقعيتی، سئوال محتوم اين است: اساسا چرا نبايد کردها، عرب ها و بلوچ ها، از جدايی از ايران و داشتن دولت-ملتهای ساخته خودشان دفاع کنند؟ واقعا چه نويدی و چه آلترناتيو بهتری از ديگر سو به آنها داده شده و می شود؟ جز اينکه هنوز که هنوز است، کشتار روستای قارنا و کوچ اجباری ساکنان چندين روستای کردستان را که می تواند مصداق جنايت عليه بشريت باشد "نارسايی" توصيف می کنند!؟ جز اينکه به خاطر تغيير نام خليج فارس به "خليج"، کم مانده بود سر در سازمان ملل را پايين بياورند و خلاصه هر چه فرياد داشتند بر سر همگان کشيدند اما درمورد تغيير نام تمامی شهرهای مناطق عرب نشين به اسامی فارسی بی مسمايی مانند "سوسنگرد"، تنها چند لطيفه ساختند و خنديدند؟ يک بار از خودمان پرسيده ايد واقعا عرب ها بايد به چه دلخوش کنند وقتی سرماخوردگی زندانيان سياسی مرکز نشين را تا سطح مجامع بين المللی خبری می کنيم اما "فهيمه بدوی" (۶)، زندانی سياسی عرب، نوزاد خود را در سلول انفرادی و در مقابل چشمان دو بازجوی مرد اداره اطلاعات اهواز به دنيا می آورد و ما نه می بينيم، نه می شنويم و نه حتی وقتی می شنويم، آن درد بزرگ را به رسميت می شناسيم. واقعا بين جمهوری اسلامی و "ما"ی مخالف جمهوری اسلامی، در اين موضوع چه تفاوتی وجود دارد که انتظار همراهی و هم رايی کردها و عرب ها و... را داريم؟! چرا عرب ها يا کردها، نبايد حق تعيين سرنوشت خود را مطالبه کنند وقتی نويدی که نه فقط جمهوری اسلامی يا آدمهای عادی کوچه و بازار، بلکه روشنفکران و سياست ورزان اين جامعه نيز به آنها می دهند اين است: يک بار ديگر، اين ما، مای "فارس" که هيچگاه در کفش های شما راه نرفته و رنج و تبعيضی را که شما هر روزه احساس کرده ايد، درک نکرده است، برای شما تعيين می کند: "مساله اصلی" چيست، کدام موضوع در اولويت است و به کدام مساله از چه زاويه ای بايد پرداخت؟ "ما" که تعريفش از ائتلاف، "همه با من" است، دموکراسی مورد نظرش هم يعنی منِ مرکز محور، بهتر از همه می داند و به نمايندگی از همه تصميم می گيرد که جدايی از ايران به نفع "قوميتها" نيست و دولتهای ضعيفی را ايجاد خواهد کرد و "ايران مقتدر" را لاجرم از ميان خواهد برد. در اين ديدگاه، اقتدار ايران مهمتر از سرنوشت، زندگی و خواست ميليونها آدمی است که در چارچوب آن اقتدار، بهترين جوانانشان را بر سر دار ديده اند و هنوز می بينند. در زمان ارائه راه حل برای از ميان بردن اين رنج و درد و تبعيض هم، اين مای متکلم وحده دانای کل (۷) است که می گويد بايد انجمن ايالتی- ولايتی باشد و فدراليسم نباشد. حتی به خودش زحمت نمی دهد برای حفظ ظاهر دموکراتيک هم که شده بگويد: اين پيشنهاد ما برای ساختار نظام سياسی آينده است. برعکس، با بايدها و نبايدهای موکد خودش امکان انتخاب از مردم را سلب می کند.

جان استوارت ميل در کتاب مهم خود، "انقياد زنان"، به درستی نظام برده داری را با نظام مردسالاری مقايسه می کند و به کسانی که اعتقاد دارند زنان، مانند بردگان به دليل تفاوتهای ذاتی خود فاقد توانايی لازم در انجام برخی از امورهستند، می گويد که هيچگاه، وضعيتی نبوده که زنان آزادی اين را داشته باشند که اين امور به اصطلاح مردانه را بيازمايند. او می نويسد: اگر ادعای شما درست است، بگذاريد که زنان آزادانه وارد اين مشاغل شوند و اگر خلاف ذاتشان باشد، شکست خواهند خورد و خود، کنار خواهند رفت . به نظر می رسد تحليلهای فمينيستی کلاسيک استوارت ميل، هنوز می تواند در پاسخ به کسانی که می گويند فدراليسم، يا با تفسير آنها، "تکه پاره شدن ايران" به نفع کردها و ديگر ملت ها نيست استفاده شود زيرا چنين وضعيتی، هيچگاه آزموده نشده تا خطا يا درستی آن معلوم شود. بيانيه "جمعی از فعالان سياسی" نشان می دهد که حتی در نبود جمهوری اسلامی نيز کردها، عرب ها و ساير ملت های ايران، باز هم به طور بلافصل از چنين آزادی برای آزمودن آن وضعيت برخوردار نخواهند بود. در واقع به آنها گفته می شود: فدراليسم به نفعتان نيست، زيرا "ما" هستيم که تشخيص می دهيم چه چيزی به نفع شماست. درست مثل زنان که به آنها می گويند برابری حقوقی به نفعتان نيست چون در آن صورت ديگر مردان وظيفه نان آوری نخواهند داشت و استقلال به معنای فقير شدن و از دست دادن سقف بالای سرتان است.

چه خوشمان بيايد و چه نيايد، اگر به دنبال تحقق دموکراسی و حقوق بشر در ايران هستيم، نمی توانيم حق تعيين سرنوشت را ناديده بگيريم. تحقق دموکراسی و حقوق بشر درد دارد، به جراحی سختی می ماند که شايد جای زخمش تا هميشه باقی بماند اما ناگزير است. در واقع تا چند غده بدخيم در جامعه ايران درمان نشود، صحبت کردن از هر دموکراسی در آينده ايران ناممکن است؛ يکی از اين غده ها، مساله حق تعيين سرنوشت و ديگری، مساله رهايی زنان است. تنها با پذيرفتن دموکراسی با تمام تبعات آن است که می توان اميد داشت ققنوسی از آتش زاده شود.

http://news.gooya.com/politics/archives/2012/09/147014.php
نوشته شده توسط: ناشناس

بعضی از نظر دهندگان خود را نماینده تام الاختیار مردم آذربایجان و کردستان و...... میدانند. "آزادی خواهان" (به اصطلاح)، لطفا نوع حکومت را به مردم واگذارند و از طرف آنان تصمیم نگیرند. مردم وکیل و وصی نمیخواهند و در یک انتخابات آزاد خواست خود را اعلام می کنند. همان نمایشی که جمهوری اسلامی در 12 فروردین اجرا کرد،تکرار نفرمایید. زنده باد آزادی، پاینده باد ایران

نوشته شده توسط: ناشناس

"آزادی خواهان" (به اصطلاح)، لطفا نوع حکومت را به مردم واگذارند و از طرف آنان تصمیم نگیرند. همان نمایشی که جمهوری اسلامی در 12 فروردین اجرا کرد. زنده باد آزادی، پاینده باد ایران

نوشته شده توسط: ناشناس

با سلام. من به وطن پرستی، آزادی خواهی و نیک اندیشی مبارزان احزاب قومی ایمان دارم. همیشه برنامه های آنان را دنبال میکنم. از نظرات آنان در مورد حکومت فدرال هم آگاهی دارم. اما هیچ گاه از آنان نشنیده ام بگویند نوع حکومت آینده را به رای مردم می گذارند. هیچگاه نشنیدم بگویند: "ما خواهان حکومت فدرالیم اما نهایتا هر چه مردم بخواهند." همان کاری که جمهوری اسلامی در روز 12 فروردین با مردم کرد. باز هم واژه "مردم" در مباحث سیاسی مورد سواستفاده قرار می گیرد.با آرزوی پیروزی مردم ایران، زنده باد آزادی، پاینده ایران

نوشته شده توسط: ناشناس

درود بر شرافت آزادی خواهان وطن پرست

نوشته شده توسط: ناشناس

هموطن "ترک ايرانی" با سپاس از لطفتان. کسی خواهان ديوارکشی نشده‌ است. ما در ايران تقسيمات کشوری داريم. بحث تنها سر اصلاح و دمکراتيزه‌کردن اين تقسيمات کشوری است که‌ از فرمايشات شما متوجه‌ می‌شوم که‌ با آن مخالف نيستيد. من نه‌ نتها خواهان ديوارکشی نيستم، بلکه‌ خواهان آنم که‌ ديوارهايی که‌ تنه‌های آذری و کردی و بلوچی و ... را پاره‌ کرده‌ است برچيده‌ شوند. اتحاديه‌ی اروپا بايد الگوی ما باشد. نه‌ تنها هنگام رفتن از يک ايالت به‌ يک ايالت ديگر مرزی نمی‌بينيد، بلکه‌ مرزهای کشورها هم به‌ سختی قابل رؤيت هستند. من برای چنين جامعه‌ای مبارزه‌ می‌کنيم که‌ ديوار و مرز اهميت نداشته‌ باشد.
با سپاس
ايرانپور

نوشته شده توسط: ناشناس

اصولا تیتر این مقاله اشتباه است تمامیت ارضی برای ایران مطرح نشده است چرا که ایران در گذشته ممالک محروسه بوده است و هرگز یک واحد دولت-ملت در کار نبوده است. ملت تورک آزربایجان به این نتیجه رسیده است که باید خود را از پیکره‌ی ممالک محروسه‌ی ایران جدا کند به همین دلیل بر اساس حق تعیین سرنوشت می‌تواند به استقلال برسد. سایر ملل ساکن در ایران هم مجازند که از حق مشروع خود یعنی حق تعیین سرنوشت استفاده کنند.

نوشته شده توسط: ناشناس

بررسی مسئله ی حق تعیین سرنوشت آذربایجان جنوبی در کنگره ی آمریکا
اؤیرنجی سسی: آذوح در باره پیشنهاد عضو کنگره آمریکا در باره آزربایجان جنوبی چنین نوشت، از سوی جناب دانا روهراباچر سناتور جمهوریخواه از ایالت کالیفرنیا پیشنهاد بررسی مسئله ی حق تعیین سرنوشت آذربایجان جنوبی به کنگره ی آمریکا ارائه گردید.در این متن پیشنهادی کنگره ی آمریکا از حق تعین سرنوشت ترک های آزربایجان در ایران حمایت می کند.

در سایت نشریات رسمی دولت آمریکا با اشاره به این موضوع نوشته شده است: «کنگره باور دارد که ترک های آزربایجان، که هم اکنون در جمهوری آزربایجان و ایران به دو قسمت تقسیم شده اند، حق تعیین سرنوشت خود را دارند و باید به آنها فرصت داده شود که به دور از فشار بیرونی موقعیت خود را در جامعه ملل انتخاب کرده و در صلح و آرامش زندگی کنند.»

متن کامل پیشنهاد سناتو جمهوری خواه چنین استhttp://www.gpo.gov/fdsys/pkg/B

۱۱۲th CONGRESS

2d Session

H. CON. RES. 137

Expressing the sense of Congress that the Azeri people, currently divided between Azerbaijan and Iran, have the right to self-determination and to their own sovereign country if they so choose.

IN THE HOUSE OF REPRESENTATIVES

September 12, 2012

Mr. Rohrabacher submitted the following concurrent resolution; which was referred to the Committee on Foreign Affairs

CONCURRENT RESOLUTION

Expressing the sense of Congress that the Azeri people, currently divided between Azerbaijan and Iran, have the right to self-determination and to their own sovereign country if they so choose.

Whereas the Azeri people have maintained a proud and distinctive national, cultural, and religious identity dating back to ancient times;

Whereas in Iran, the provinces inhabited mainly by ethnic Azeris are called East and West Azerbaijan by the government in Tehran, thus giving credibility to the claim that the homeland of the Azeri is divided;

Whereas the Azeri homeland was split between Russia and Persia by the Treaty of Turkmenchay in 1828, without the consent of the Azeris;

Whereas the Azeris gained partial liberation when the Republic of Azerbaijan gained its independence in 1991 during the collapse of the Soviet Union; and

Whereas it is the policy of the United States to oppose aggression and the violation of human rights inherent in the subjugation of national groups like the Azeris in Iran: Now, therefore, be it

Resolved by the House of Representatives (the Senate concurring), That it is the sense of Congress that the Azeri people, currently divided between Azerbaijan and Iran, have the right to self-determination and they should be afforded the opportunity to choose their own status among the community of nations, living in peace and harmony, without external coercion.
نوشته شده توسط: ناشناس

من از آقای د. نوری‌علا می‌پذيرم که‌ متن توافقنامه‌ی دو حزب کردستانی با شتاب و بابی‌دقتی تنظيم گرديده‌ است. اين بيانيه‌ خطاب به‌ مردم کردستان است و به‌ همين جهت نيز وجه‌ کردستانی آن بسيار برجسته‌تر از وجه‌ ايرانی است. حال گيريم کردستان استقلال می‌طلبد. آيا شيوه‌ی برخورد اين ترکيب معجون را می‌توان پذيرفت؟ اکثريت آنها سابقا همان ادبياتی را داشتند که‌ اکنون اين دو حزب دارند. آيا آن هنگام که‌ هنوز تواب و نادم نشده‌ بودند، می‌پذيرفتند با آنها چنين برخوردی بشود؟ اصلا مگر می‌شود ديروز همين را گفت نه‌ تجزيه‌‌طلبی که‌ حتی شايان پشتيبانی نيز باشد، امروز اما "جدايی‌سری" و شايان حمله‌؟!

نوشته شده توسط: ناشناس

دوست گرامی، آقای ناصر ایرانپور، اگر شناسۀ خودگردانی (فدرالیسم) تلنبار زدائی از پایتخت و پخش کردن همۀ دارائی یک کشور در سرتاسر یک سرزمین و گرداندن کارهای هر بخش از کشور از سوی مردم همان بخش باشد بسیار نیکوست و کشورداری پیشرفته در جهان نیز بر این روال است..........

دوست گرامی، آقای ناصر ایرانپور، اگر شناسۀ خودگردانی (فدرالیسم) تلنبار زدائی از پایتخت و پخش کردن همۀ دارائی یک کشور در سرتاسر یک سرزمین و گرداندن کارهای هر بخش از کشور از سوی مردم همان بخش باشد بسیار نیکوست و کشورداری پیشرفته در جهان نیز بر این روال است و کشورهائی مانند: آلمان، آمریکا، روسیه، کانادا، چین و.......... با این روش گردانده می شوند اما اگر معنای خودگردانی (فدرالیسم) دیوارکشی های هیتلری میان ترکمن ها و آذربایجانی ها و فارس ها و عرب ها و ارمنی ها و آشوری ها و کردها و بلوچ ها و گیلک ها و خراسانی ها و کرمانی ها و.......... باشد فرجام کار چیست؟ تاریخ نشان می دهد که فرجام کار دچار شدن به سرنوشت کشورهائی مانند: یوگوسلاوی و لبنان و عراق و سریلانکا است، خودگردانی (فدرالیسم) در معنای خردمندانۀ آن هیچگونه پیوستگی با دیوارکشی های هیتلری میان بوم های گوناگون ندارد و همه کشورهائی که در سازمان ملل دارای حق وتو هستند با روش فدرالی گردانده می شوند، بدبختانه شما نیز مانند بسیاری از دوستان نازنین دیگر به فدرالیسم تنها از دید ناسیونالیستی نگاه می کنید نه از دید مردمسالاری! امیدوارم با پژوهش درباره کشورهائی مانند آمریکا و آلمان که در آنجاها خودگردانی هیچ گونه پیوستگی با ناسیونالیسم و دیوارکشی های هیتلری ندارند دیدگاه بهتری درباره فدرالیسم پیدا کنید.
نوشته شده توسط: ناشناس

لعنت و نفرین به ذات نامردش....
امام مهدي (عج) فرمود: نفرين خداوند و ملائكه و مردم گرويده بر كسي كه تعدي كند به حقوق و اعتبارات ما.

نوشته شده توسط: ناشناس

با سپاس فراوان از نویسنده گرامی ،جناب دکتر علی آبادی. عالی بود و با اجازه به سهم خود در انتشار آن در جاهای دیگر خواهم کوشید.
ارادتمند

نوشته شده توسط: ناشناس

آقای صرافی از جواب متین و مودبانه اتان نهایت امتنان را دارم. و بنده چشم مجددا مقاله پر مغز شما را مرور می کنم و می خوانم . برایتان امید موفقیت دارم و آرزوی اتحاد و همدلی بیشتر در بین دوستان.
کانادا - ونکوور

نوشته شده توسط: ناشناس

آقای ایرانی شدیدا اعصابش از مقاله زیبا و محکم آلپر آتاسی به هم خورده و پشت هم کامنت پشت کامنت. آقای ایرانی ناراحتی شما و نژادپرستان کاملا قابل درک است. اسناد شما که ارائه می کنید توسط نویسندگان پان ایرانیست و وابسته و صهیونیسم در دوره قبل انقلاب به سفارش نوشته شده. لذا اسناد و مدارک دانشمندان و تحقیقات خارجی ها "نه یهودی" ها را ارائه بفرمایید.
عصبانیت هم لازم نیست اگر می خواهید عصبانی شورد کتب و اسناد معتبر دکترعیاث آبادی - دکتر پورپیرار -دکتر همایون کاتوزیان و پروفسور فرهاد کابوسی را که همگی فارس زبان هستند را بخوانید و با جعلیات و دروغ های تاریخی کشور ایران و دوره هخامنشی آشنا شوید. مدرک هم میخواهید بفرمایید در سایت :www.turkiran.com بخوانید.

نوشته شده توسط: ناشناس

این هم قبر کورش از داخل. جعلیات یکی دوتا نه نیست.
قبر كوروش كه گفته می شود در پاسارگاد است ، دروغی بیش نمی تواند باشد

زیرا آنچه كه امروز به قبر كوروش مشهور است در كتابهای تاریخی حمداله مستوفی ‘ ابن بطوطه و دیگر سیاحان و مورخان قرون گذشته و در میان مردم محل به " مقبره مادر سلیمان" مشهور بوده كه در دوره پهلوی اول آنرا به نام "مقبره كوروش " به مردم معرفی كردند https://www.box.com/s/phzvxet88yp4flfj4pha

https://www.box.com/s/phzvxet88yp4flfj4pha
نوشته شده توسط: ناشناس

عالی بود آقای ناصر ایرانپور اما یادتان نرود ما قشقائی ها هم خواهان نظام فدرالی هستیم.q

نوشته شده توسط: ناشناس

.جبهه‌ ملی‌ ایران عضویت خود در شورایی موسوم به ملی‌ را تکذیب نمود

خبرگزاری جبهه ملی ایران با صدور اطلاعیه ای خبر عضویت یکی‌ از تشکلهای خود به نام سازمان جوانان جبهه ملی خارج از کشوردر شورای موسوم به شورای ملی‌ راتکذیب نمود در این اطلاعیه چنین آمده است:بدینوسیله به آگاهی میرساند که هیچ یک از تشکل های جبهه ملی ایران در خارج از کشور منشوری بنام "شورای ملی" را امضا ننموده و از چگونگی تشکیل این شورا نیز مطلع نیستند .
استفاده از نام جبهه ملی ایران برای اعمال اهداف شخصی و مغایر سیاست های جبهه ملی ایران عملی شنیع و غیر اخلاقی است
نوشته شده توسط: ناشناس

من با نظرات انديشورز شريف کشورمان آقای بهزاد کريمی آشنايی دارم. شخصا هم از دور به‌ ايشان بسيار ارادت دارم. اما اين موضعگيری ايشان را نمی‌پذيرم. اين عقبگرد از مواضع پيشينشان است. انتظار پشتيبانی شفاف‌تری از احزاب کردستان را از ايشان داشتم. آقای کريمی نه‌ تنها موضع، بلکه‌ حتی ترمنولوژی داريوش همايونی را با کمی تخفيف پذيرفته‌ است. نوشته‌ی ايشان همچنين حامل تناقضات کمی نيست. اگر از آقای بابک اميرخسروی (سخنگوی بی‌مزد نتوناسيوناليستها) بپرسند، ايشان اين تناقضات را نشان خواهند داد و خواهند گفت "آمدی،‌ خوش آمدی، ولی حالا چرا و جرا اينقدر دوپهلو؟" متأسفم که‌ آقای کريمی ديگر در بين مدافعان حقوق مليتهای ايران نيست و به‌ جبهه‌ی سلطنت‌طلبان و راستها و توابين سابقا چپ و امروز سخنگوی راست گرويده‌ است. با احترام. ناصر ايرانپور

نوشته شده توسط: ناشناس

این آقای ایرانی هم شکر خدا خیلی ایرانی است چون روال کامنت نوشتن هم بلد نیست
کامنت باید خلاصه و مستدل باشد که بیننده هم حوضله خواندن آنها را داشته باشد این آقا مثل سایت آذرگشنسب فقط چرت و پرت های دوران کورشی و هخامنشی می نویسد این آقا هنوز کلمه هویت و انسانیت را درست معنی ننموده است فقط پشت سر هم کامنت های طولانی و تخصصی بی ارزش می نویسد که در آن نژاد پرستی آریایی را به رخ مردم می کشد
لطفا از این کامنت ها حداقل در این سایت ننویس چون باعث بیزاری و بی حوصلگی می شوی

نوشته شده توسط: ناشناس

ميگم خوب شد در آزربايجان يه زلزله اومد كه تو سفره باز كني !! چيه باز هم پول توجيبي ها تون تمام شده اول بفرماييد اون پولي كه براي بم جمع كردين چطوري توي بم خرج كردي بعد بيا اينجا براي آزربايجان پول جمع كن

نوشته شده توسط: ناشناس

شما اينگونه مي فرماييد اين سوال ما را پاسخ بفرماييد
1- تلويزيون آريايي مربوطه با شاهزاده هست يا خير؟
2- سايت سياسي و مستهجن www.loot.net مربوط به هواداران شاهزاده هست يا خير ؟
تا بعد بنده با مدرك براي شما اثبات كنم

نوشته شده توسط: ناشناس

جناب توکلی من لینکی برای شما فرستادم که پاسخ نوشتار جناب آلترآپاسی بود: http://www.sepahbod7.blogfa.com/post-31.aspx پاسخی به تحریف در مورد کاربرد نام ایران و ریشه زبان پارسی- بخش دو - تکرار مکررات(پاسخی به جعلیات) (رستم ایرانی) ..لطفا آن را در همان بخش قومی بگذارید..
خوانندگان خود قضاوت خواهند کرد..

نوشته شده توسط: ناشناس

جناب ینیلینک اضهار فضل کردند:
"برای نوشتن یک کتاب شعر، شاعر فقط نیاز به حداکثر ۶۰۰ تا ۸۰۰ واژه دارد که یک کتاب شعر ۳۰۰ صفحه‌ای را سیاه کند"

جناب در شاهنامه فردوسی حدود 8000 واژه بکار رفته است.. در پنج گنج نظامی میتوان گفت دوبرابر آن بکار رفته است 16000 (زیرا شاهنامه یک کتاب حماسی است ولی پنج گنج مفاهیم صوفیانه و فلسفی را وارد کرده است)

شما هم بهتر است بروید کار علمی کنید:
http://dictionary.obspm.fr/?static=staticIntroductionPersian&decorator=…
عقده/کینه چیز خوبی نیست.

در ضمن آیا تابحال کتاب التفهیم بیرونی را خواندید؟ این کتاب به پارسی است و اتفاقا واژگان علمی سره در آن فراوان است. امروز هم دکتر ملایری همین کار را ادامه میدهد:
http://dictionary.obspm.fr/?static=staticIntroductionPersian&decorator=star

بهتر نیست شما در رابطه با زبان ترکی آذربایجانی همین همت فردوسی یا دکتر ملایری را بکنید؟ یا تنها دوست دارید عقده خالی کنید (که البته چنانکه میبینید چون حرفهایتان همه شعار است - این عقده ها صدبرابر میشوند).

شما هم بهتر است بروید کار علمی کنید:
http://dictionary.obspm.fr/?static=staticIntroductionPersian&decorator=star

عقده/کینه چیز خوبی نیست.
نوشته شده توسط: ناشناس

ایالات بین البحرین (خزر و خلیج) هیچ تعلقی به اصفهانی ها و خراسانی ها و تورکان تهران نشین ندارد هرکس مالک ایالت زاد گاه خویش است منابع هر ایالت مالکش مردم همان ایالت هستند قانون هرایالت نوشته مردم همان ایالت است نام هر ایالت نامی است که مردم آن انتخاب میکنند زبان هر ایالت بنابه انتخاب مردم همان ایالت است . ایالات بین البحرین چندین ایالت با ملل گوناگون هستند و نمیتوانند زیر سلطه یهودی تباران شیعه مذهب فعلی مرکز نشین باشند مانند اصفهانی ها یا شیرازی ها یا مشهدی ها یا تورکان مرکز که صاحب تمامی ثروت و زمین های با ارزش ایرانند و تمامی پست های دولتی را در چنگال دارند حق مالکیت نفت و گازودسترسی به خلیج تنها به اهالی جنوب بزرگ سرزمین عیلام تعلق دارد نفت و گاز شمال هم متعلق به مردم ایالات شمالی است.یهودیان مرکز نشین شیعه امروز شده حقی بر منابع دیگر ایالات ندارند.هر کس حزب یا حکومتی از یهودیان مرکز

نشین که قصد غارت یا حکومت بر ایالات دیگر را داشته باشد باید از صفحه روزگارحذف شود غارت ایالات و دخالت درسرنوشت آنها توسط مرکز نشینان یهودی نشانه فرهنگ روستایی است .فرهنگ شهری اقتضا میکند هر ایالتی صاحب و مختار خودباشد و هرکس جز این بگوید فردی روستایی و غیر شهری است. ایالات بین البحرین صغیر و سفیه نیستند تا به کفالت یهودیان تهران و اسفهان و مشهد که غارتگریشان و خیانتشان بر جهان مبرهن است نیاز مند باشند.
نوشته شده توسط: ناشناس

جناب آلترآپارسی نام جدید مبارک. شما پانترکیستها مجبورید که فارسی بنویسید وگرنه چگونه عقده خالی میکردید؟
برای ما ایرانیان خیلی راحت هست شماها را سرزنش کنیم.. برای نمونه همان پنج نسلکشی ترکیه در مقابل ارمنیان/یونانیان/آسوریان/زازاها/کردها. ..

جناب آلترآپارسی نام جدید مبارک. شما پانترکیستها مجبورید که فارسی بنویسید وگرنه چگونه عقده خالی میکردید؟

در ضمن بیت "بسی رنج بردم در این سال سی- عجم زنده کردم بدین پارسی" در هجونامه فردوسی آمده است. هرچند آن را انتسابی بدانیم - باز نشانگر آنست که این بیت کهن است..هرچند کلی اسناد برون از شاهنامه (حکیم میسری - مقدسی و غیره) اوردیم که دری یک گونه از پارسی است و در رابطه با "پارسی دری" در آن بیث فردوسی بحث کردیم و نشان دادیم که "پارسی دری" درست-تر است.
نوشته شده توسط: ناشناس

عزیزان" یعنی خودتان؟
همانطور که اشعار فضولی و نسیمی و ترکی عثمانی بیشتر واژگان فارسی/عربی دارند تا ترکی..اما جزو اشعار ترکی حساب میشوند. زبان عربی هم کلی واژه از یونانی/فارسی و بویژه سریانی دارد. عهدنامه گلستان و ترکمن-چای هم روشن است...

جناب ینیلیک
یک)
"عزیزان" یعنی خودتان؟
همانطور که اشعار فضولی و نسیمی و ترکی عثمانی بیشتر واژگان فارسی/عربی دارند تا ترکی..اما جزو اشعار ترکی حساب میشوند. زبان عربی هم کلی واژه از یونانی/فارسی و بویژه سریانی دارد. عهدنامه گلستان و ترکمن-چای هم روشن است. شما بروید آن را به یک عرب-زبان ببینید و قادر نخواهند بود که آن را درک کند. اما شما میتوانید آن را درک کنید (و اگر در چند لغت مشکل دارید حتما میروید به سوی لغتنامه دهخدا). میتوان نیز چنین عهدنامه (پیمان-نامه) را به فارسی سره نوشت. مهم اینست که دستور زبان متن پارسی است و واژگان آن (حتی آنهایی که از عربی برگفته شده باشند) در فارسی معنی خاص خود را میدهند. برای همین از دیدگاه زبانشناسان همان فارسی است.

دو)
ابن سینا دانشنامه علائی خود را به فارسی نوشته است.
http://www.scribd.com/doc/25454908/daneshnameh-alai
اما چرا ترکی هیچ متن علمی از این دوران ندارد؟ ذخیر خوارزمشاهی مهمترین دانشنامه پژشکی جهان اسلام تا دوره اخیر بوده است. آنهم به فارسیست.
واژگان فلسفی/علمی انگلیسی هم بیشتر ماخذ یونانی/لاتینی دارند اما اینها در زبان انگلیسی حل شدند. زبان فارسی هم توانسته است واژگان عربی را با معانی خاصش در خود حل کند. ابن سینا البته ابتکار بسیار خرج داد و مفاهیم علمی برای فارسی نیز ساخته است.
امروز هم دکتر محمد ملایری همین را کار کرده است:
http://dictionary.obspm.fr/?static=staticIntroductionPersian&decorator=star
شما هم بجای وقت تلف کردن بروید کار مشابهه برای زبان ترکی آذربایجانی خود کنید.

یعنی هیچ امتیازی برای شما با توهین به زبان فارسی پیدا نمیشود.
یک نگاهی هم به لغتنامه دهخدا کنید شاید بد نباشد.. حدود دایره واژگان فارسی کم و بیش سیصد هزار است. حدود دایره واژگان زبان انگلیسی یک ملیون است (که اغلب یونانی/لاتینی میباشند که در انگلیسی معنی پیدا کردند و حل شدند).

در ضمن زبان پهلوی واژگان اصیلی داشته است که میتوان دوباره آن را به فارسی وارد کرد. برای فیزیکدان برای نمونه گوهرشناس وجود داشت. یا واژه "هندسه" خود پهلوی هست (هندازه=اندازه).


بهتر است شما هم بروید کاری مشابهه این:
http://dictionary.obspm.fr/?static=staticIntroductionPersian&decorator=star
به زبان ترکی بکنید.. وگرنه از روز تا شب عقده خالی کردن موجب روانی-تر بیشتر شما خواهد شد.
نوشته شده توسط: ناشناس

شوونیست های فارس هر چند نمیخواهید ولی ایران کشور کثیرالمله و چند زبانه است. دیگر زبان فارسی ارزش سابق را ندارد. با رویای دوران حافظ و سعدی زندگی نکنید. با رویای دوران هخامنشی و ساسانی زندگی نکنید. هر ملتی در تاریخ خود فراز و نشیب هایی داشته است. تاریخ را به دقت مطالعه کنید وتحریف هم نکنید.
زنده باد کنگره ملیتهای ایران فدرال

نوشته شده توسط: ناشناس

""" پان ایرانی‌ست‌ها هر چه بیشتر تقلا بکنند، بیشتر در باتلاق جعلیات خود فرو خواهند رفت """، عزیزان کاربری به نام " ایرانی‌ " قسمتی‌ از "" عهدنامه گلستان یا تورکمنچای "" را درج کرده بود، من گفتم که زبان استفاده شده در این عربی‌ است نه فارسی‌،""" واقعیت مهم """ برای نوشتن یک کتاب شعر، شاعر فقط نیاز به حداکثر ۶۰۰ تا ۸۰۰ واژه دارد که یک کتاب شعر ۳۰۰ صفحه‌ای را سیاه کند بدون اینکه حرفی‌ زده باشد، در حالیکه "" یک سند حقوقی، سیاسی، نظامی "" نیاز به لشگر واژگان خود دارد، به همین دلیل است که " ابن سینا " کتاب شفای خود را به زبان عربی‌ می‌‌نویسد نه فارسی‌، چونکه " با اصل قرار دادن طرز نگارش سند عهدنامه تورکمنچای و گلستان "" زبان فارسی‌ واژ‌ای نداشته که در آن زمان جایگزین "" اصطلاحات قانونی‌، فلسفی‌، علمی‌ .." بشود، بنابرین

تاثیر زبان فارسی‌ در بیشتر از ۲ دو هزار سال گذشته محدود به همان واژگانی بوده که شاعران استفاده کرده اند، "" واقعیتی دیگر "" چرا فارس‌ها دو دستی‌ به شاعران چسبیده اند """ هر کسی‌ با استفاده از این واژگان محدود، میتواند کتاب شعری جعل کند و ادعای نامحدود داشته باشد، شما ببینید " مخصوصا کسانی‌ که در خارج درس خوانده اند "" دانش آموز انگلیسی‌ زبان قادر به درک طرز نوشتن دوران شکسپیر نیست، و نیاز به کلی‌ " کتب کمکی‌ " دارد، چرا ما به این آسانی فردوسی‌ را می‌‌فهمیم؟ این فقط یک دلیل میتواند داشت باشد، اکثر کتاب‌های شعر فارسی جعلی هستند.
نوشته شده توسط: ناشناس

آقای فرزاد منظور از مرکز نشینان ملل بیچاره غیر فارس که از فقر و فلاکتی که فاشیزم حاکم فارس با غارت ثروتهای ملل غیر فارس و سرمایه گذاری در مناطق فارس نشین و ایجاد بیکاری و با بوجود آوردن فقر و فلاکت ملل غیر فارس را به دنبال لقمه نانی به مناطق فارس نشین کشانده و آنها مجبور به ادامه زنگی فلاکت بار خود در حلبی آباد ها شده اند .یا فارس زبانهائی که سرشان به کار زوزمره خودشان مشغول است .منظور از مرکز نشینها اینها نیستند با اینکه افکار فاشیستی و راسیستی و حس برتر بودن از دیگران حتی در پائین ترین قشر ملت فارس نیز می باشد.منظور از مرکز نشینها آن گرازها و دایناسورها و کرگدنها و آدم خوارانی چون احمد خاتمی رفسنجانی مصباح یزدی احمدی نژاد و خامنه ای جلاد مکار می باشد که خود را دیگر در ردیف خدا و شاید بالاتر و قدرتمند تر از او پنداشته و سیاست نابودی ملل غیر فارس و غارت هستی آنها و

به ویرانه تبدیل کردن مناطق غیر فارس کمر بسته اند مثال روشن و آشکار ساخت چهل صد در جلوی رود خانه هائی که آب دریاچه اورمیه را تامین می کردند و پر کردن دریا با سنگ وسیمان به جای زدن پل بر روی آن و مخفی نگه داشتن زلزله اهر ورزقان از ملت بعد از گذشت زمان 24 ساعت از زمان زلزله در حالیکه مردم در زیر آوار مانده تورک اهر ورزقان منظر کمک و یاری از دولت و ملت بودند که خودش قصدا تمایلی به کمک نداشت و می خواست مردم را نیز در بی خبری از عمق فاجعه نگه دارد چون سیستم حاکمیت مرکز گرای فارسی از هر موقعیت و پیش آمدی برای نابودی ملل غیر فارس بهره می جوید عملا اما در حرف از وحدت ملی و تمامیت عرضی با چوب و چماق بهره می جوید حالا بعد از یک ما گذشت از زمان زلزله و سرد شدن هوا مردم زلزله زده هنوز در کنار آوار خانه های ویران شده خود منتظر کمک دولت خونخار ضد تورک هستند اما این جنایتکاران این حادثه طبیعی را نیز ابزاری برای نابودی ملت در اسارت آذربایجان قرار داده اند. اما این ملت دیگر امید خود را از حامیت مرکزی بریده و تنها به فکر رهائی خود از ظلم و ستم حاکمیت مرکز ی فرس و برپائی حاکمیت و بدست گرفتن سرنوشت و مقدرات خود می باشد و بس.100 گذشته حاکمیت متمرکز فارسی تجربه های تلخی برای ملل غیر فارس از جمله آذربایجانیها فراهم آورده و می خواهند نقطه پایانی برای این وضیعت بگذارند امید وارم این کامنت من مثل قبلیها به تیغ سانسور سایت ایران گلوبال گرفتار نیاید. با تشکر
نوشته شده توسط: ناشناس

با دقت تمام مطلب رو خوندم. مثل مطلبی که بعد از این نوشتین(جعلی بودن شعر فردوسی) این هم جالب بود. نکاتی بود که هر کسی هم دانش تاریخی و زبان شناسی نداشته باشه با منطق و عقل جور درمیاد .البته بازم جای سوالاتی هست اما بازهم برای شروعی دوباره مبدا خوبی است
فقط یه سوال خارج از بحث داشتم امیدوارم یا در اینجا یا به ایمیلم جواب بدین
کلمات برادر خواهر پدر و مادر فارسی هستند یا دری؟ و آیا انگلیسی ها از فارسی /دری گرفته اند یا فارسی/دری زبانها از انگلیسی ها؟؟؟

نوشته شده توسط: ناشناس

جناب توکلی
من لینکی برای شما فرستادم که پاسخ نوشتار جناب آلترآپاسی بود:
http://www.sepahbod7.blogfa.com/post-31.aspx
پاسخی به تحریف در مورد کاربرد نام ایران و ریشه زبان پارسی- بخش دو - تکرار مکررات(پاسخی به جعلیات) (رستم ایرانی)
..لطفا آن را در همان بخش قومی بگذارید..همانطور که گفتم ..

جناب توکلی
من لینکی برای شما فرستادم که پاسخ نوشتار جناب آلترآپاسی بود:
http://www.sepahbod7.blogfa.com/post-31.aspx
پاسخی به تحریف در مورد کاربرد نام ایران و ریشه زبان پارسی- بخش دو - تکرار مکررات(پاسخی به جعلیات) (رستم ایرانی)
..لطفا آن را در همان بخش قومی بگذارید.
البته جناب آلپرآتاسی اگر تنها به همان کتاب مقدسی یا حکیم میسری (همزمان فردوسی) نگاه میکردند - مسئله-شان در موردی فارسی بودن "دری" نیز حل میشد.
در مورد نام ایران هم اگر به ده ها نمونه که اوردم (و ایشان اصلا دوره ساسانیان را نادیده گرفتند)- باز مسئله حل میشد. زیرا زمانی که بپذیریم نام ایران/ایرانشهر در دوران ساسانی نام رسمی کشور بود (چنانکه در سکه ها و کتیبه ها آمده است) - دیگر بحثی در مورد فراگیر بودن این نام و مناطق آن نمیماند. بویژه اینکه حتی نشان دادیم حمدالله مستوفی که از درباریان ایلخانیان بود نیز در نزهت القلوب همواره از نام ایران به عنوان سرزمین خود استفاده کرده است و دیگر ادعا نمیتوان کرد که دارد یک شاه را مدح میکند! هرچند قطران تبریزی هم بارها ایران را به معنی امروزی خود بکار برده است و آذربایجان را بخشی از ایران دانسته است.
در ضمن من این بحث را پس از اوردن مقاله خود در این سایت با جناب آلترآپاسی ادامه نمیدهم زیرا ایشان اسنادی مانند المقدسی / سکه ها /کتیبه های ساسانی / اشعار مولانا /سلطان ولد.. و ده ها سند دیگر (مانند قانون مشروطه قاجار یا عهدنامه گلستان/ترکمن چای و اسناد زبانشناسی در مورد زبان باختری را..) نادیده گرفتند! ایشان ادعا میکردند که زبان باختری همان زبان فارسی دری هست..
همه اینها نشان میدهد که ایشان دنبال بحث علمی نبودند و تنها میخواستند طرحهای پانترکیستی خود را به نمایش بگذارند..

نوشته شده توسط: ناشناس

جناب آراز
اتفاقا با سپاس از لینکی که اوردید.
http://de.wikisource.org/wiki/K%C3%B6nigliches_Dekret_%28Farman%29_vom_…
در همان لینک آمده است: "منتشر نمایید تا قاطبه اهالی از نیات حسنه ما كه تماماً راجع به ترقی دولت و ملت ایران است .."
"اصلاحاتی كه برای سعادت و خوشبختی ایران خواهد شد"..
.پس نام ایران همواره در متون فارسی رسمی بوده است.
قانون مشروطه ایران نیز نوشته است:..

جناب آراز
اتفاقا با سپاس از لینکی که اوردید.
http://de.wikisource.org/wiki/K%C3%B6nigliches_Dekret_%28Farman%29_vom_5._August_1906
در همان لینک آمده است: "منتشر نمایید تا قاطبه اهالی از نیات حسنه ما كه تماماً راجع به ترقی دولت و ملت ایران است .."
"اصلاحاتی كه برای سعادت و خوشبختی ایران خواهد شد"..
..
در مورد واژه "ممالک محروسه ایران" چنانکه گفتم در متون قاجار از "ممالک روسیه" "ممالک انگلیس" "ممالک خراسان" "ممالک آذربایجان" استفاده شده است. تمامی اینها همه به معنی "سرزمین" است و نه چیز دیگر.
محروسه هم درست یعنی نگهداری/نگهبانی شده و چیزی هست مانند Protected Lands. هرگز چیزی به نام فدرالیسم قومی در زمان قاجار نبوده است زیرا هر استان/ولایتی از ایران را یکی از شاهزادهگان قاجار نگهداری میکرده است. متون رسمی دولت نیز به فارسی بوده است چنانکه متن شما اورده است.


چنانکه میبینید تنها در ایران دوران ملت ایران وجود ندارد و نه ملیتها/مللها/ و غیره. چگونه "ملت ایران" در زمان قاجارها
امروز برای برخی از افراد شده است "ملل ایران" و "ملتهای ایران" و "ملیتهای ایران".. علتش بازیچه بودن استالین است. همانطور که من قبلا توضیح دادم..حتی واژه اقوام ایرانی نادرست است زیرا ما در ایران تنوع زبانی داریم اما اینها موجب قومیت جداگانه نمیشود.


قانون مشروطه ایران نیز نوشته است:

""ما اشخاصی که در ذیل امضاء کرده‌ایم خداوند را به شهادت می‌طلبیم و به قرآن قسم یاد می‌کنیم مادام که حقوق مجلس و مجلسیان مطابق این نظامنامه محفوظ و مجری است تکالیفی را که به ما رجوع شده‌است. مهما امکن با کمال راستی و درستی و جد و جهد انجام بدهیم و نسبت به اعلیحضرت شاهنشاه متبوع عادل مفخم خودمان صدیق و راستگو باشیم و به اساس سلطنت و حقوق ملت خیانت ننماییم و هیچ منظوری نداشته باشیم جز فوائد و مصالح دولت و ملت ایران""

چنانکه میبینیم! همه جا ملت/دولت ایران است و هیچ جا چیزی به نام مملت قجر نیست! رسمی-تر از متن مشروطه نیز وجود ندارد و آن متن هم پیش از قدرت-گیری رضاشاه نوشته شده است.

پس امیدوارم این بحث بیهود که نام ایران پیش از رضاشاه رایج نبوده است یا رسمی نبوده است و غیره پایان پذیرد.

چنانکه نشان دادم نام ایران در دوران ساسانی رسمی بوده است و باز در برخی از دولتهای پس از اسلامی رسمی بوده است..اما مهمتر اینست که نام ایران به عنوان یک منطقه فرهنگی-قومی-سرزمینی که شامل ایران کنونی نیز میشود در متون دوره اسلامی همواره بکار رفته است.
نوشته شده توسط: ناشناس

جناب آقای ائلیار تورکای،
از اینکه مقاله را پسندیده اید بسیار متشکرم و لازمست این توضیح را خدمتتان بدهم که اگر قرار باشد نام شخصیتهای تاثیر گذار را برد حتما از دکتر چهرگانی نیز در کنار بسیاری از دیگر نام برده میشود، معهذا چنانچه از متن مقاله معلوم است اساسا موضوع مقاله چیز دیگریست: طرح تئوری استعمار داخلی و نمونه ی ایران.
در اینجا فقط بر حسب روال بحث هر جا که لازم آمده نام تئوریسین، نویسنده و مترجم و ... آمده است.
توصیه میکنم اگر برایتان کسالت آور نباشد یکبار دیگر نظری به مقاله بیاندازید تا ببینید که در اینجا هدف تقدیر و ارج گذاری از زحمات و هزینه های این و آن نبوده است.
و بالشخصه مقاله ای نیز از آقای دکتر چهرگانی در خصوص استعمار داخلی ندیده و نخوانده ام که اگر رفرنس آنرا بدهید بسیار ممنون می شوم.
با تشکر

نوشته شده توسط: ناشناس

جناب ینیلیک
کسی شما را مجبور نمیکند فارسی بنویسید. میتوانید به یک سایت ترکی بروید. هرچند پاسخ به ترهات شما بارها داده شده است اما این بار آن را در وبلاگ میگذارم که دیگر برای همیشه بماند:
http://www.sepahbod7.blogfa.com/post-33.aspx
ی ایران-گلوبالی شما و دوستان هیچ کدام سندی ندارند (و اگر دارند یا متروک هستند یا بدخوانی میباشند).

در مورد متن قراردادنامه و فعلهای زبان فارسی:
1) هیچ عرب-زبانی آن متن را نخواهد فهمید زیرا دستور زبان آن فارسی است. انگلیسی فنی هم شاید 80% یونانی/لاتینی باشد ولی هیچ یونانی/لاتین زبان آن را نمیفهمد. بسیاری از واژگان عربی که در فارسی کاربرد دارند معنی مختلفی با آن واژگان در عربی دارند. یعنی آنها را میتوان بخشی از زبان فارسی دانست همانطور که لغت لاتین ریشه-ای کامپیوتر هم انگلیسی است. همان متن را میشد به فارسی سره نوشت اما چنین روشی در دوران قجر وجود ..

جناب ینیلیک
کسی شما را مجبور نمیکند فارسی بنویسید. میتوانید به یک سایت ترکی بروید. هرچند پاسخ به ترهات شما بارها داده شده است اما این بار آن را در وبلاگ میگذارم که دیگر برای همیشه بماند:
http://www.sepahbod7.blogfa.com/post-33.aspx

حرفهای ایران-گلوبالی شما و دوستان هیچ کدام سندی ندارند (و اگر دارند یا متروک هستند یا بدخوانی میباشند).

در مورد متن قراردادنامه و فعلهای زبان فارسی:
1) هیچ عرب-زبانی آن متن را نخواهد فهمید زیرا دستور زبان آن فارسی است. انگلیسی فنی هم شاید 80% یونانی/لاتینی باشد ولی هیچ یونانی/لاتین زبان آن را نمیفهمد. بسیاری از واژگان عربی که در فارسی کاربرد دارند معنی مختلفی با آن واژگان در عربی دارند. یعنی آنها را میتوان بخشی از زبان فارسی دانست همانطور که لغت لاتین ریشه-ای کامپیوتر هم انگلیسی است. همان متن را میشد به فارسی سره نوشت اما چنین روشی در دوران قجر وجود نبود.
مهم اینست که در متن فوق به طور رسمی همه جا از "تبه ایران" "ممالک ایران" "دولت ایران" و "ایران" سخن رفته است که نشان میدهد که نام ایران در دوران قاجارها در زبان فارسی, همان نام رسمی کشور بوده است.
در ضمن "ممالک" هم یعنی سرزمینها همانطور که ممالک روس هم زیر نظر تزارها بوده است اما آنها نیز فدرالیسم قومی! نداستند.
2)
در مورد بحث زبانی که پانترکیستها میکنند.

زبانهای ترکی اعم از عثمانی و استانبولی و آذربایجانی و اوزبکی و قرقیزی و چغتایی و ایغوری و غیره هیچ متن علمی از دوره باستان ندارند. هیچ کدام در تاریخ بشر ادبیات قابل ملاحظه-ای ندارند و زبان استانبولی حتی 80 سال هم قدمت ندارد. تمامی این زبانها را بگیرید, تا قرن بیستم حتی یک دهم آثار زبان فارسی را ندارند. این زبانها نتوانستند اثر شگرفتی در تاریخ بشریت بگذارند در حالیکه 90% متون بشر به زبانهای هندواروپایی است. امروز حتی محبوب-ترین شاعر در همان روسیه عمر خیام است و مولانا هم در آمریکا غوغا میکند.. تمامی اینها نشانگر نفوذ قوی فارسی در تمدن بشتر است.


اما محض اطلاعات شما کافی است که کتاب التفهیم یا دانشنامه علائی ابن سینا یا ذخیره خوارزمی را بخوانید. امروز هیچ کدام از زبانهای خاورمیانه جزو زبانهای علمی نیستند.

سه)
هر زبانی ویژگیهای خود را دارد. برای نمونه در زبان فارسی هم پسوند, هم میانوند و هم پیشوند هست که در زبانهای ترکی یا عربی برای نمونه وجود ندارد.
در مورد فعل و فعل ساده فارسی:
پاسخ شما به طور کلی در اینجا داده شده است:
http://azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/ZabanParsipanTurkistha.htm
"افعال زبان پارسی و خردهگیری پانترکیستها"
و
"تحریف سخن دکتر باطنی و داریوش آشوری"

من نیازی نمیبینم آن متن را کاپی و پیست کنم..خودتان بخوانید. اما چند نکته به آن متن میفزایم.


چهار)
من نمیدانم شما به کدام متن استناد میکنید که 270 هست (شاید خانلری) ولی در ویکیپیدا فارسی به یک کتاب اشاره شده (که لینکش هم موجود است) که حدود 2000 فعل ساده فارسی را ذکر کرده است:
http://www.archive.org/download/AListOfPersianVerbs/bashiri1.pdf
و در همان مقاله
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%B9%D9%84_%D8%B3%D8%A7%D8%AF%D9%87#cite_note-3
سیصد و سی تا فعل ساده آمده است

اما شما تمامی داستان را نمیگویید!

فعل در پارسی پنجگانه است:
در زبان فارسی فعل از لحاظ ساختمان به ۵ گونهاست.
فعل ساده: فعلی است که مصدر آن بیش از یک کلمه نباشد.
فعل پیشوندی: فعلی است که از یک پیشوند و یک فعل ساده ساخته شده باشد.
فعل مرکب: فعلی است که از یک صفت یا اسم با یک فعل ساده شاخته شده و یک معنی کامل را برساند.
عبارت فعلی: فعلی است که به صورت دستهای از کلمه هاست و معمولا حرف اضافه نیز دارد.
فعل لازم یک شخصه: فعلی که مفعول پذیر نیست و بیشتر بصورت اول شخص بکار میرود و بجای شناسه یکی از ضمایر متصل ّم، ّت، ّش، ِمان، ِتان، ِشان، شخص فعل را نشان میدهد که به آخر اسم قبل از فعل اضافه میشود.

این درست است که امروز دستگار فعل ساده مجروح مانده است (بخاطر استعمال فراوان از فعلهای مرکب) اما این دستگاه هنوز زنده است. در عین حال کارواژگان متعددی از چهار طریق استفاده میشوند.

اما در مورد فعل ساده:

یدالله منصوری نیز افعال زبان فارسی و پهلوی (فارسی میانه) را بررسی نمودهاست و نشان دادهاست که زبان فارسی از اسم و صفت و ضمیر مشترک و پیشوند و غیره حتی فعل میسازد. در زبان روزمره تهران فعلهایی هستند که کتابهای ادبی دیده نمیشوند (برای نمونه): پکید/ پکیدن پلکید/ پلکیدن پلاسید/ پلاسیدن لمید/ لمیدن لولید/ لولیدن لاسید/ لاسیدن سُرید/ سُریدن قلنبید/ قلنبیدن ماسید/ ماسیدن.
http://www.archive.org/download/AStudyOfDenominativeVerbsInMiddlePersianAndModernPersian/farsifelhaa.pdf

یا در جای دیگر:
"برخی از افعال در گویشهای فارسی مناطقی متداول هستند که در مناطق دیگر متروک شدند. برای نمونه شاریدن در سمرقند به معنی "ریختن آب و مایعات دیگر از بالا به پایین"(بنگرید به لغت آبشار) هست که در فارسی تهران امروزی رواج ندارد. "


دکتر یدالله منصوری در پایان مقاله خود میگوید: «سخن پایانی این است که زبان فارسی با این همه زایندگی و زایایی میتواند از الگوها و نمونههای واژهسازی ، به ویژه در فعل ، از فارسی میانه ، نیای خود ، پیروی و بهره جویی کند و توانائیِ خود را در برابر نیازهای روزمره ، به خصوص در عرصه دانش و فن افزایش دهد. این شیوه میتواند یکی از راههای مناسب و قانون مند واژه سازی باشد.»


کتاب اخیر محسن حافظیان (دکترا در زبانشناسی از دانشگاه سوربن و هماکنون استاد دانشگاه در کانادا) نیز حدود پانصد و هشتاد و شش فعل ساده رایجتر در زبان فارسی را بررسی کردهاست و مشتقهایی رایج در زبان فارسی از این فعلها را معرفی نمودهاست. کتاب در­برگیرنده بیش از پنج هزار واژهاست که از فعلهای فارسی برگرفته شده­اند و توانایی زبان فارسی را در زمینهٔ واژگان­سازی و گوناگونی ساختارهای واژگان­ساز نمایان میکند
http://birouni.blogspot.com/search/label/زبان

در همان مقاله آمده است:
در زبان روزمره تهران فعلهایی هستند که کتابهای ادبی دیده نمیشوند (برای نمونه): پکید/ پکیدن پلکید/ پلکیدن پلاسید/ پلاسیدن لمید/ لمیدن لولید/ لولیدن لاسید/ لاسیدن سُرید/ سُریدن قلنبید/ قلنبیدن ماسید/ ماسیدن (برای نمونه اینها در فهرست خانلری و غیره نیامده است - اما نشان میدهد که چگونه دستگاه فعل ساده فارسی پویایی خود را حفظ کرده است)


پس در مورد فعل ساده هم حرف شما کاملا غلط است..همین الان در تهران از فعل شوطیدن - لولیدن - و غیره استفاد میکنند. میتوانید به مقاله ویکیپیدا در مورد زبان فارسی بنگرید (که پنج نوع فعل دارد و فعل ساده یکی از آنهاست). سپس زیر فعل ساده کلیک کنید.


پنج)
گفتید:

"زبان فارسی‌ قادر به ساخت فعل ساده از " اسم و صفت " نیست، "

پاسخ شما:

اسم

اسم، بی آن که پسوندی به آن افزوده شود، مانند آزرمیدن، آسانیدن، آغوشیدن، آوازیدن، آهنگیدن، جنگیدن، درنگیدن، رزمیدن، نامیدن

با صفت

صفت، بی آن که پسوندی به آن اضافه شود: آگاهیدن، خشکیدن، خمیدن، خیسیدن، دزدیدن، گیجیدن.

بیاگاهد اکنون چو من رزم جوی /// شوم با سوارانِ چین پیشِ اوی (فردوسی)

آمده نوروزماه با گلِ سوری به هم /// باده سوری بگیر بر گلِ سوری بخم (منوچهری)


هفت)
اگر مغرض نیستید بهتر است مقاله خوب دکتر ملایری در مورد توانایی دستگاه فعل ساده - سازی فارسی را نیز بخوانید:

و همچنین مقاله-ی دکتر یدالله منصوری:
http://www.archive.org/download/AStudyOfDenominativeVerbsInMiddlePersianAndModernPersian/farsifelhaa.pdf

عربی برای نمونه از هر واژه میتواند فعل ساده سازد و بنابراین از انگلیسی نیز فعل ساده بیشتر دارد..اما توانمندی زبان انگلیسی به عنوان زبان علمی بسیار بیشتر است.

مقاله خوب دکتر ملایری که زبانشناس هستند نیز شاید برای پانترکیستها بد نباشد (البته روشن نیست چرا آنها سعی نمیکنند زبان ترکی آذربایجانی که یک زبان علمی نیست - و ترکی استنابولی هم نیست - را علمی کنند بجای اینکه این همه در مورد زبان فارسی اضهار فضل (نادانی) نمایند).

http://azargoshnasp.net/languages/Persian/KaarVaajehMHM.html

سپاس
نوشته شده توسط: ناشناس

باور کنید
ما یک ملت نبستیم
هرگز یک ملت نبوده ایم
به یک زبان سخن نگفته ایم

به یک دین نماز نخوانده ایم
در سرزمین واحدی نبوده ایم
ما فقط سرباز بوده ایم با شاه مشترک
یا گاهی فقط بازار بوده ایم با پول مشترک
شاهی بوده است و شاهانی با سربازانی و سرزمینی
اینک اما ملت هایی هستند با سرزمین هایی و آرزوهایی
کار کمی سخت از گذشته است، برادری و خواهری قواعدی دارد

میرزاسان
نوشته شده توسط: ناشناس

درود بر شرفت کاک هادی!!!!!!!!!حرف دل مارازدی.متشکریم.

نوشته شده توسط: ناشناس

""" آینده ایران را نیروی گریز از مرکز تعیین خواهد کرد """ مشکل در فرهنگ فارسی‌ است که نه بر اساس "" پرسش "" که بر اساس "" پاسخ "" بنا شده است، دلیل اصلی‌ شکست مدرنیته در ایران نیز وجود این فرهنگ فارسی‌ است چونکه "" مدرنیته محصول و دستاورد پرسش است "" در حالیکه فرهنگ فارسی‌، جامعه فارسی‌ مدام در جستجوی پاسخ از خلال "" شعر و ور شاعران، تاریخ جعلی، ایران باستان کذایی..."" بوده است، "" ذهنیت اسطوره‌ای و استدلال قیاسی عقب ماندگی ایران را تکمیل میکنند """ در کامنت پیشینم اشاره کرده بودم که "" هیپنوتیز شدگان فقط به شیوهٔ قیاسی استدلال میکنند "" انسانی‌ با " ذهنیت اسطوره‌ای نیز " تحت تاثیر تجربه قرار نمی‌گیرد، این شرایط منجر به " تولید علمی‌ که توان فهم واقعیت را فراهم کند ، نمی‌شود " ، نتیجه آن فرهنگ فارسی‌ است که " پا در هواست " ، فرقی‌ بین گذر از مدرنیته به سنت یا از سنت به مدرنیته

وجود ندارد، ادبیات این فرهنگ نیز به همین دلیل چیز به درد بخوری تولید نمیکند، در حالیکه ما در دنیا نزدیک به ۳۲ سبک ادبی‌ داریم، ادبیات فارسی‌ هنوز خود را از چنگال شعر و شاعری آزاد نکرده
نوشته شده توسط: ناشناس

یادم اومد به اقای گوبلز که می گفت هر چی دروغ های بزرگ بگی مردم بهتر می پذیرن ,خوب ما هم از ایشون تبعیت میکنیم نه از کانت و روسو و وبر و دیگران....همین احمدی خودمون رو ببینید و یا خاتمی وهاشمی و اقا در بیت ; دیگه عادت کردن به این فرهنگ ! اخه باید برد و خورد و غارت کرد و صدای هیچ کس هم نباید در بیاد .چون اسرائیل و امریکا دشمنان ما هستند و از این اراجیف ها بهره برداری می کن., و یا اینکه شورای نگهبان باید مواظب باشه دشمنان مردم و اسلام از زیر دستشون با پارتی بازی رد نشن !و یا اینکه نمایندگان مجلس باید حرف اقا را بزن وگرنه حکم حکومتی از قبل تو گشوی کمد موجود هست:کاملا نظر اقای زمانی درست است.از احمدی نزاد در مورد گرانی ارز پرسیدن به خبرنگاران گفت ناهار چی خوردید..واقعا تاسف بار است.برای مردم ایران

نوشته شده توسط: ناشناس

گروه ها و سازمانهای زیادی را میشناسم که گرفتار همین فرهنگ هستند.اگر از دموکراسی صحبت میکنیم باید متعهد باشیم.وگرنه به ناکجا باد میرویم...

نوشته شده توسط: ناشناس

آقای فرزاد، من قبول دارم کە مرکزگرایان تنها فارس زبان نیستند و افراد مطرودی از جامعە آذربایجان نظیر بابک امیرخسروی و یا کمال ارس، در کوردستان مطرودینی نظیر محمد علی مهرآسا و مادرش بهجت مهرآسا پیشقراول تمامیت خواهی هستند. اینها انگشت شمار هستند اما چون فرهنگ استعمارگر را قبول نمودەاند آنگونە تصور می شود کە حقایق پیش آنان است. در ترکیە هم وضع همینگونە است و تفکرات پانتورکیستی در درجە اول از جانب کوردهای آسمیلە شدە و یا تورکهای بلغاری و البانیایی دنبال می شود. این موضوع ریشە در فرهنگ استعماری دارد. و سرسخن دراز دارد.

نوشته شده توسط: ناشناس

اساسا عدم شفافیت و عدم اعتماد جز معضلات اجتماعی ماست....اگر فرهنگ سازی نکنیم هیچ وقت به دموکراسی نمیرسیم.

نوشته شده توسط: ناشناس

با سلام
جناب آلپر آتاسی شما ظاهرا اطلاع خوبی از زبان ندارید فقط بسنده کردید به مطالبی که خود فکر می کنید درست است و آن ابیاتی که مناسب با سلیقه شما نیت جعلی می نامید من یک خراسانی هستم پس بهتر از شما آشنایی دارم که در گوشه ای نشسته اید و بیانات بیهوده ای را از خود در داده اید
اگر زبان دری از زبان فارسی جداست و از یک خانواده نیستد پس گیلکی هم فارسی نیست چون از نظر شما که دری را فارسی نمی دانید در حالی که بیشتر کلمات را شما در فارسی پیدا می کنید قابل توجه که من با گیلکها نیز دمخور هستم پس گیلکی بر گرفته از فارسی هست با این استدلال شما پس لازم شد به سبزوار و نیشابور بیایید چو آنچنان غلیظ لهجه دارند که شما فکر می کنید به زبان غیر از فارسی صحبت می کنند(البته لهجه اصیل این شهرها) حتی شهری مثل سمنان خوب به مازندران بروید آنجا هم مازنی است پس زبانی غیر فارسی است؟؟؟؟

من با افغانیها زیاد برخورد دارم اگر به گفته شما دری زبانی متفاوت است چرا به راحتی با آنها تکلم می کنم حتی بعد از مدتی شما با پاکستانی دمخور شوید متوجه می شوید بسیاری از کلمات آنها نیز فارسی است فقط طرز تلفظ و نوشتار فرق می کند همین الان به یک سایت زبان اردو بروید بعد از کمی کنکاش به بسیاری کلمات مترادف می رسید و دیگر زبان دری جای خود دارد
به نیشابور و سبزوار بروید به زحمت کلمات آنها را به واسطه طرز تلفظ درک می کنید ولی بعد از مدتی براحتی معنای کلمات را می فهمید و متوجه میشوید همان فارسی است البته لهجه اصیل این شهرها شما فقط کپی کرده اید بدون اینکه درکی داشته باشید و سفری در این شهرها بروید
اگر زبان دری جدای از فارسی است و به نظر شما یک لهجه یا فارسی دری نمی باشد و زبانی کاملا متفاوت است چرا رودکی خاقانی عطار نظامی مولانا خیام شیخ عبداله انصاری حافظ سعدی فردوسی .....همه به فارسی شعر سروده اند
من فکرمیکنم استدلال شما استدلالی کودکانه و بچگانه است
حال در مورد خراسان
خراسان بزرگ جزئی از ایران و متشکل از افغانستان و تاجیکستان و بخشی از ازبکسان بوده حال در طول تاریخ گاهی از ایران جدا و گاهی الحاق میشده و جزئی از ایران بوده و گاه ایران تکه تکه و در دست حاکمان محلی حکومتی در آذربایجان و حکومتی در منطقه اصفهان(کنونی) و یا در خراسان و... تشکیل حکومت می داده اند ولی اینها همه ایالاتی بوده اند تحت عنوان ایران و هیچگاه در تاریخ کشور خراسان نداشتیم.....وآذربایجان هم قسمتی جدا شده که به 100 سال هم نمی رسد که جمهوری آذرباجان داریم حال شما دو تا بیت از آن همه اشعار آورده اید که هیچ کدام هم معنی آن را نمی دهد که در تاریخ ایران نداشتیم یا ایران از پارس جدا بوده و ایران یک سرزمین و پارس یک سرزمین دیگر است
گذشته از این یک سری به سایت معتبر ویکی پیدیا بزنید و کلمات پارس و ایران را جستجو کنید تا تمام مقاله شما نقض شود
یک عاشق ایران یک خراسانی و یک پارسی زبان عاشق وطن و عاشق بلوچ و کرد و لر و گیلک و مازنی وسمنانی و آذری و اصفهانی و نیشابوری و کرمانی و بندری و عربی وخوزستانی و بوشهری و شیرازی عاشق همه وطن زیبایش به نام ایران همیشه جاوید جاوید باش ای ایران