Skip to main content

علاوه بر اینکه مجاهدین خلق با

علاوه بر اینکه مجاهدین خلق با
Anonymous

علاوه بر اینکه مجاهدین خلق با اعمال و رفتار شان به تمامی پرنسیپ های مثبت سیاسی، اجتماعی و اخلاقی پشت پا زده اند بزرگترین خلافکاران در بکار بردن واژه ها هستند.
"پهلوانی" تنها در داشتن هیکل بزرگ و به زمین کوبیدن حریف خلاصه نمیشود، بلکه پهلوانی باید در تمام اعضای بدن انسان، اخلاق و رفتارش نمایان و ساری و جاری باشد تا مورد تایید مردم قرار بگیرد. یک پهلوان واقعی باید قادر به استفاده صحیح از توانایی های مغزش و بکار گرفتن آن در بزنگاهای مورد نیاز مردم و همگام با آنها باشد.
چنانچه مردم ایران تختی را "جهان پهلوان" می نامند به خاطر این است که تعلق به فرد خاصی نداشته و با تمام وجودش متعلق به مردم ایران بوده. مدال هایش، اخلاق و رفتارش برای وطنمان در سطح جهانی افتخار آفرین گردیده و در قلب آنها برای ابد جا گرفته است.
آیا این آقای فیلابی که مجیز گوی مریم عضدانلو"ابریشمچی-رجوی" است و

به همین علت وجهه ای در میان ایرانیان برایش باقی نمانده را میشود پهلوان نامید؟ آیا این نامیدن بی انصافی و توهین به امثال تختی ها و مردم ایران نیست؟ پس میتوان گفت: اگر پهلوان هم بودند پهلوان های قدیم بودند
مجاهدین خلق مریم رجوی را رییس جمهور می نامند و آنهم "رییس جمهور مقاومت" با انواع و اقسام پیشوندها و پسوند های چندش آوری مثل" سیمرغ رهایی". آیا کسی را که تنها هنرش مجیز گویی مسعود رجوی و در قید و بند کشیدن سه هزار انسان در تار عنکبوتی فرقه گرایی و به انزوا بردن آنها در گوشه ای از کشور عراق و جدا نمودنشان از جامعه جهانی و منع استفاده از تمامی الزامات و نیازهای طبیعی و اجتماعی است را میتوان سی مرغ رهایی نامید؟
بنا بر تمامی شواهد و قراین ارایه داده شده از طرف جدا شدگان از این سازمان، ضد انسانی ترین روش های سرکوب و نقض حقوق انسان ها و پیچیده ترین روش های شستشوی مغزی ، و بدترین سیستم فرقه گرایانه توسط رهبران مجاهدین برای باقی نگهداشتن این سه هزار تن، توسط مسعود و مریم رجوی در این تشکیلات مافیایی اجرا میگردد که افشاگری های آقای روحانی و قصیم و دیگران فقط یک در هزاران از آن است. پس وای به زمانی که تمامی این افراد آزاد گردند و رازهای هنوز پنهان مانده را افشاء نمایند.
مجاهدین خلق تعداد پانصد نفر از اعضای به تمام عیار محکوم به وابستگی در دستگاه رهبرانشان را با تعدادی کمتر از انگشتان دست از افراد دیگر، شورای ملی مقاومت می نامند. آن تعداد انگشت شمار هم از جمله این آقای اسکندر فیلابی، مهدی سامع و منوچهر هزارخانی هستند که متاسفانه و علی رغم اینکه دم از غیر مسلمانی میزنند گوی سبقت را از اعضای مجاهدین در تعریف، تمجید از زوجین رجوی و مجیزگویی آنها از آن پانصد عضو وابسته به مجاهدین ربوده اند. وعلی رغم شهرتی که این افراد در قبل از پیوندشان به مجاهدین داشتند اکنون باعث تردشان از جامعه ایرانی گردیده است.
بسیاری از هموطنان ضمن انتقاد از رهبران مجاهدین خلق از آنها درخواست دارند و آرزو میکنند که سر عقل بیایند و با رها نمودن هزمونی کج اندیشی، ره گم کردکی، خودبزرگ بینی و ترک وابستگی به جنگ طلبان آمریکایی برای پیشبرد اهداف نوین و ضد خشونت به جامعه ایرانی به پیویندند. بدین صورت که آقایان قصیم ، روحانی و دیگران میگویند متاسفانه هنوز موفقیتی در این زمینه حاصل نگردیده است.