Skip to main content

تمامی اقدامات مهم و استراتژیک

تمامی اقدامات مهم و استراتژیک
Anonymous

تمامی اقدامات مهم و استراتژیک و کلیه نظرات سیاسی و تحلیل ها و برنامه ها و بیانیه پایان اجلاس ها و اساسنامه ما، برای دوران گذار به دموکراسی، هم حی وحاضر تدوین و منتشر شده است و صدها مصاحبه و توضیح و تحلیل و میزگرد و ارتباط مستقیم و جلسات حضوری پرسش و پاسخ در باره آنها ترتیب داده شده است. اما، از آنجا که ما درسنگر مبارزه و جنگ تمام عیاربا دشمن مخوف و ایران سوز و ایرانی کشی هستیم، بسیاری از تاکتیکها و بحثها و مسائل درونی، برای ایمنی در مقابل گشتاپوی تمام عیار و سربازان گمنام ولایت مطلقه- محرمانه می ماند وتا حصول پیروزی نهایی خواهد ماند

در تمام جنبشها و تشکیلات جدی و تعیین کننده مقاومت چنین بوده و هست وخواهد بود و حتی در تمام ارتشها و صحنه های جنگ و باز حتی در بسیاری مواقع در درون حکومتهای همین کشورهای دموکراتیک غربی. حفظ سلامت اسرار مبارزاتی و ملی، که ارتباط مستقیم با امنیت یک سازمان مقاومت یا یک کشور و ملت دارد- ازاهم امور جدی تشکیلاتی و کشورداری است. حالا هی شما بیا و بگو آهای شورا و آهای سازمان! بیا همه چیز را به همه بگو و اسرار سنگر را رو کن. روش وتاکتیک شما برای استراتژی تان چیست؟ رهبرتان کجاست؟ چرا آفتابی نمی شود؟ چرا نمیاد توی کوچه و بازار با ما پالوده بخورد؟ به سرمبارک قسم که ما نیستیم وهرگز توی این بازی نمی رویم. پس بقول هندی ها، "مهربانی کرو"(لطفا)، نه چانه مربوطه را خسته کن و نه انگشت مربوط بر "كيبرد" حروف الفبای کامپیوتر و لپ تاپ را!

بعد ازاين مقدمات نکته اصلی من دربارة فراخوانی "مستقل" است که، این آقای مستعفی، در باره اشرف و لیبرتی داده اند. در این فراخوان، که روی یک سایت مربوطه دیدم- لب مطلب ایشان این است که باید، بعد از 2008، رهبری سازمان فکر چاره بود و فکر دیگری میکرد- بخوانید که چون مبارزه سخت شده بود، به همین سادگی، مثل نوشیدن یک اسپرسو در کافه، بساطش را جمع ميكرد و ميزد به چاك!. آن هم بساطی که هیچ شباهتی به یک دوکان دونبش و یک شرکت از شرکتهای هالیبرد ديك چینی درعراق نداشت. این از آن کرامات وجبی است که جای درنگ و تفسیر دارد:

اين هم يكي از آن ندامت هاست كه قصيم ميخواهد قيمتش را از مقاومت بگيرد. براي مفهوم شدن موضوع بگذاريد بخشي از مقاله خود ايشان در نشريه مجاهد شماره 818 در مهر 1385 را تكرار كنم:

« طي سال اخير من بارها رزمندگان شهر اشرف را «سياوشان زنده و پيروز » نام داده‌ام چرا؟ اين بيان فقط براي تحسين و ستايش آنها، كه شايسته‌اند، يا صرفاً از سرمهري كه هميشه به آنها داشته‌ام نبوده، راستش اين تعبير در عين‌حال بازگفت برخي تداعي‌ معانيها در ذهنم بوده است. مدتهاست، وقتي به اشرف و پيشينه و حال رزمندگان آن‌جا مي‌انديشم، بي‌اختيار به ياد اسطوره‌هاي محبوب شاهنامه و به‌ويژه ياد داستان سياوش مي‌افتم. به‌خصوص شنيدن، خواندن و گفتگو از «شهر اشرف» مرا به ياد «سياوشگرد»(1) ـ شهري كه سياوش در غربت بنا كرد ـ مي‌اندازد. بارها شده به خاطر رزمندگان اشرف، شاهنامه‌(2) را باز كرده، داستان سياوش را بازخوانده‌ام، به رويدادها و جنبه‌هاي گوناگون اين افسانه كهن ايرانيان فكر كرده‌ام و با اما و اگر ذهني در روند اين فصل تاريخ حماسي ايران كهن، پايان ديگري از داستان سياوش را پيش چشم اميد و آرزو ديده‌ام: نه شهادت و «سوگ سياوش»، بلكه سياوش زنده و پيروز، كه در غربت مبشر صلح و سازندگي است، سپس به ميهن برمي‌گردد و ملت مشتاق و منتظر، هم‌چون خاندان پهلواني رستم‌دستان، به پيشوازش مي‌رود. «سياوش، اين شاهزاده افسانه‌يي ايران باستان، نمونه خوبي و پاكدامني و انسانيت، هم دلير است و هم نرمخو، هم جنگاور و هم خردمند، هم زيبا و هم پرهنر»‌(3). او محبوبترين شخصيت شاهنامه و به نوعي نماد وحدت ملي است. حالا كه بيانيه تاريخي 5‌ميليون و 200‌هزار تن مردم عراق، اشرف را، به بطن و ژرفاي اجتماعي آن «غربت نزديك» وصل كرده و دفتر دغدغه‌ها را طور ديگري ورق‌زده (4)، بگذاريد، «داستان سياوش و سياوشگِرد» را، مختصر و فشرده هم كه شده، به تعبير خودم برايتان تعريف كنم».