Skip to main content

حالا چه شده است كه وقتي شرايط

حالا چه شده است كه وقتي شرايط
Anonymous

حالا چه شده است كه وقتي شرايط سخت شده است، اين اسطوره بايد بزند به چاك و جان در ببرد و همه پيوندها را فراموش كند... زدن به چاک هم یعنی تن به خواری دادن و یا به دامان خامنه ای برگشتن.

هر چند كه هر عضو و هوادار مقاومت در فكر رزم آوران آزادي در اشرف شب و روز ندارد، اما تا همين جا مقاومت و پايداري آنها در اين پنج سالي كه قصيم خواستار معذرت خواهي از آن است، بزرگترين خدمت را به ميهن و مردم اسير ما كرده است. آنها در زمانه يي كه خيانت و وا دادن و نامردمي سكه رايج بازار است، روح و فرهنگ مقاومت و شرافت و ایستادگی را، همانند قیامهای تاریخی و انقلابات ملت بزرگ ایران، در جامعه ايران بارور كرده اند.

ز اين كه بگذريم نميدانم مقصود ايشان چيست؟ اگر مقصود اينست كه مجاهدين مي پذيرفتند كه به كشور ديگري منتقل شوند كه اين حرف تازه يي نيست. از همان سال 2003، مجاهدين بارها به مقامات آمريكايي گفته بودند؛ ما هيچ تعصبي به ماندن در عراق نداريم. اگر شما به مثابه صاحبخانه هاي جديد عراق نميخواهيد ما در عراق باشيم هواپيما بياوريد همه ما را به آمريكا ببريد. هزينه هواپيما را هم خودمان مي پردازيم. اين را در هر فرصتي گفته و تأكيد كرده اند. از سال 2008 به بعد هم صدها بار با طرحهاي مشخص و عملي اين را تكرار كرده اند.

اما اگر مقصود ايشان اينست كه آنها بايد دست از مبارزه و مجاهدين مي كشيدند تا كسي به آنها در خارج از عراق خانه و سرپناهي بدهد، كه هيهات!. اگر براي آقاي قصيم سياوشگرد و اميرخيزازاین پس لقلقه زبان و ابزاري براي لفاظي و گرم كردن منبر است، براي ما اعضاي مقاومت و به ويژه براي مجاهدين و اشرفيها عين شرافت و ميهن پرستي است و هيهات كه از آن كوتاه بياييم.

ارتش آزادیبخشی که زهر آتش بس وتوقف جنگ ایرانسوز را، علیه شعار هیتلری- خمینی برای فتح منطقه و جهان-، در کام پلید خمینی ریخت، در عملیات مروارید، نه تنها یورش پاسداران خمینی برای دستگیری و بردن مجاهدین به ایران را به شکست کشاند، بلکه از برقراری شعبه حکومت ولایت فقیه درعراق یا لااقل در بصره، با حکم استخدامی مدیریت شعبه توسط آخوند حکیم، برای همیشه جلوگیری کرد. ایضاً، میلیونها مردم عراق را نسبت به نقشه ها و نفوذ سیل آسای خمینی و خامنه ای در کشورشان آگاه نمود ویک همبستگی دوملیتی و منطقه يي علیه بنيادگرایی و فاشیسم مذهبی خلفای تهران- ایجاد نمود، حالا برود و فوراً چمدانهای خود را ببندد و آماده جیم فنگ شدن بشود. درهمینجا توضیح خواهم داد که چون بدون حفظ یگانگی مبارزاتی و تشکیلات سازمانی و آرمانی، و بدون تن دادن به ندامت و بریدگی( همانند تیفیان) به خفت، امکان رفتن به خارج نبود، بنابراین می بایستی تسلیم پروژه اسارت و بازگشت به ایران با اتوبوسهای پاسداران و گشتاپوی خامنه ای میشدند. تازه تق تیف( محل یارگیری رژیم و ایضاً یارگیری آن شارلاتان تواب) چنان در آمد که نپرس! اول درب آن مرکزکذایی را گل گرفتند وبعد آن بدبخت های بدنصیب را در بیابانها و شهرهای عراق آوارده کردند. تنها تعداد اندکی یارگیری و برای کمک به حاج آقا به خارج آمدند. عده يي به اشرف برگشتند. و از عده دیگری اثری در دست نیست. گفته شد که جمعی هم با قایقهای قاچاقچیان در مرز آبی ترکیه- یونان، غرق شدند. پس چی شد قول و قراراعزام به فرنگ به شرط بریدن از مجاهدین.

از اين هم كه بگذريم، این حرفها را اگر یک عضو تازه رسیده شورا میگفت، می گفتیم که در جریان روند امور، پس ازحمله بوش تکزاسی و اشغال عراق نبوده است. اما از کسی که در جریان اخبار و تحلیلهای ریز به ریز تحولات و فعالیتهای عظیم و حجیم جهانی و منطقه يي و به ویژه کارزار متخصصین این مقاومت درطول صدها ماه و هزاران روز در مقر سازمان ملل بوده است، با آن تحصن چند ساله که هنوز ادامه دارد، بسیار تعجب برانگیز است. انگاری که اهالی اشرف و مجاهدین گرین کارت عراق را برای بیزینس داشتند و بعد که بوش حمله کرد، می بایست همه به شرکتهای مربوطه خود در آمریکا و اروپا برمیگشتند! بی درنگ و بدون تأثیرگذاری برروند و چاره سازی، چمدانها را بسته و با ایرفرانس و لوفتهانزا به سرکارشان بر میگشتند! مسافر مورد توجه ایشان سازمانی است که حاضر نيست سر سوزني از اصولش كوتاه بيايد و به همين خاطر یک قلم، 30 هزار تن از اعضا و هوادارانش را خميني درطول چند ماه قتل عام كرده است ، تازه این سازمان سرفراز و آخوند سوز، نزدیک به دو دهه هم درلیست آمریکا و اروپا بوده است.