Skip to main content

ین راهم بدانید که این آقای

ین راهم بدانید که این آقای
Anonymous

ین راهم بدانید که این آقای مستعفی تا کنون خودش حتی یک معلم ایرانی مقیم آلمان را به ما معرفی نکرد که ما قدم او را روی چشم بگذاریم. از کنار گود داد سخن دادن چه راحت و حق به جانب نماست. بقول شکسپیر؛ "گاهی فصاحت ( اینجا بخوانید ازپشت میز آشپزخانه ویا درکیچن تی وی دستور العمل مجازی صادر کردن)، معجزه میکند، چون گوشها از چشمها کم تجربه ترند"

باری با این روند معذرت خواهی از شرکت در کارها و امضاها، و اکت و عملهای این زندگی سیاسی تقریباً سی ساله- درشورای ملی مقاومت- من نگران هستم که ایشان به زودی از سیاوش افسانه يي مان هم شخصا معذرت بخواهند و بگویند که؛ یا سیاوش! من "تحت تأثیر جو و فشار"تا همین چند ماه پیش اشرف را با اسطوره ها ی کهن ایران زمین ممزوج کرده و اشرف را "سیاوشگرد" خطاب میکردم و مقاومت و پایداری و جا نزدن اشرفیان را نماد جوهری آن اسطوره میدانستم.

یش از آن هم، وقتی از اقبال و روابطه توده های زن و مرد و نخبگان و روشنفکران عراقی و رفت و آمدهای هزاران هزار شان به اشرف می شنیدند، و آن حمایتهای میلیونی، از این همبستگی نیروهای مترقی منطقه يي در مقابل بنیاد گرایی و ارتجاع به خود می بالیدند و میبالیدیم. و ایضاً از افشاگریهای مجاهدین به مردم عراق و منطقه در باره درجه نفوذ رژیم در آنجا. آن هم مجاهدی که خود مسلمان شیعه، یعنی اسماً هم مذهب خمینی و حکیم و مالکی بود. آن بیانات آتشین و سخنرانیهای پر از اشک و آه را کی قراراست در گام بعدی خواهان پوزش شود؟ تبت لسانهم !.

توجه داشته باشند که، در وانفسای توطئه های رژیم برای فروپاشی سازمان مجاهدین و اشرف، به همدستی مالکی، که "کویسلینگ " خامنه ای درعراق است (مقام نروژی که نخست وزیر هیتلر در نروژ شد)-، آن تواب شارلاتان و افسرلباس شخصی گشت و شناسایی اوین-..............-، یعنی آن راننده مینی بوس -که با آن "مقاله"(که هرروز بیش از بیش با شهادتهای صدها تن از یاران زندان، نخ نماتر میشود)، تیر خلاص را به عضویت ایشان در شورا زد – خودش، به همراه بسیاری از آن جمع مینی بوس جاگیر- تلاشهای فراوانی در تشویق اشرفیان و"سیاوشگرد"ان به بریدن و گسستن و رفتن به تیف (بخوانید تسلیم به حاکمان توران) میکرد. به گواهی یکی از مسئولان سازمان صلیب سرخ جهانی در سوئد- او- یعنی آن مقاله نویس - مرتب هم به تیف"ی ها نهیب "پایداری" بعد از پیوستن به آن مرکز آمریکایی- آخوندی میزد وهم قول میداد که آنها را به اروپا بیاورد. وهم هنگامیکه، یکی از جوانان از تیف به سوئد آمده بود، فورا اورا وادار و تشویق به فاصله گرفتن و ناسزاگویی به سازمان مینمود. حتی مادران داغدیده پناهنده را نیزاز قلم نمی انداخت. آن مقام صلیب سرخ، در همه ملاقاتهایش، به من با تعجب میگفت که این شخص کیست و چرا چنین برنامه يي را به طورسیستماتیک اجرا میکند. اکنون نیز تمامی شاهدان و منابع "موثق" این شارلاتان نوظهور و مأمور گشت شناسایی و دستگیری مجاهدین در تهران - درتیره سازی چهره سازمان و رهبری آن- تعداد بسیار اندکی از چند نفری است که از"تیف" به خارج آمده ویا "آمده شده" اند.

صبر کنید طنز تاریخ ادامه دارد. این عضو مستعفی، به رهبرسازمان و مسؤل شورا نیز- با عاریت گرفتن از مقاله یک پناهنده دراروپا- که به ناگهان درس سکسولوژی به باریکاد و سنگر نشینان مقاومت میدهد، توصیه میکند که: " آقای رجوی..... از بارگاه الهی به کوچه و بازارقدم رنجه فرمایید، با مردم در آمیزید. باور کنید شما خودتان را از بهترین لذتهای دنیا محروم کرده اید!....لذت و شوق با مردم بودن.......!"