Skip to main content

امروز صبح ساعت ۸ خانم (م) که

امروز صبح ساعت ۸ خانم (م) که
Anonymous

امروز صبح ساعت ۸ خانم (م) که چند سال قبل در یک بورس فتوگرافی همکلاس بودیم بمن زنگ زد و گفت برو به سایت ایرانگلوبال و موضوع (زین دوچرخه بیشتر از زین اسب زنان را تحریک میکند) را بخوان تا من دوباره بشما زنگ بزنم و یک ماجرای تقریبا عادی شده را که بیشتر در کشورهایی که زامبی ها بر انها حکومت میکنند تعریف کنم.
من خواندم. يکساعت بعد (م) زنگ زد وگفت: من تابستانها با دوچرخه سر کارم میروم و هم سالن ورزشی گاهی با دوچرخه ورزشی تمرین میکنم. اما هرگز به این فکر نیافتادم که با زین دوچرخه خود را ارضا کنم! و برای اینکه به این غریزه طبیعی بخود ارامش بدهم گاهی از چند دوستی که دارم یا دعوت میشوم و یا دعوت میکنم. (م) ادامه داد، در اروپا دختران و خانمهای شرمو از طریق اینترنت بدون آنکه کسی متوجه شود وسایلی از قبیل آلتهای مصنوعی که ویبراتور هم دارند را میخرند و بسته پست شده را در خانه تحویل میگیرند.

(م) افزود: من متولد اروپا ام ۳۴ ساله، پارسال تعطیلات تابستان را برای اولین بار به تهران رفته بودم. قبل از سفر چند روزی در خانه با ملحفه و غیره مثل اجنه ها و ارواه خیالی که در فیلمها دیده بودم چادر سر کردن را تمرین میکردم تا در تهران گیر حکومت زامبی ها(ملاها) نیفتم. در تهران هرچند از طرف زنها و دخترهای عمو،عمه،خاله،دایی بوسه باران شدم اما با دیدن ریشها و لباسهای عهد رنسانس و نگاههای شیطانی زامبی ها و نگهبانان ریشویشان استرس بودم و مواظب چادرم بودم که دچار شلاق خوردن نشوم. روز چهارم دعوت دخترعمویم بودم، ناگهان خانمی با گریه وارد خانه شد و از دختر عمویم خواهش کرد که نگذارد شلاقش بزنند! و یک دقیقه نگذشته بود که خانم مسن تری وارد خانه شد و رو به خانمی گه گریه میکرد گفت، صد بار بتو و دیگر زنهای فامیلهایمان گفته بودم که هر چه ما بیچاره زنها میکنیم نگذارید مردهایمان بفهمند. سپس دختر عمویم بمن گفت برو در آشپزخانه بشین من تا نیم ساعت دیگه برمیگردم. در آشپزخانه هاج و واج نشسته بودم و گاهی صدای پچ پچ آن دو خانم را میشنیدم و نمیدانستم چه اتفاقی افتاده و چه حادثه ای رخ خواهد داد. پس از نیم ساعتی دختر عمویم بر گشت و روی به خانم گریان کرد و گفت برو به خانه ات من از حجت الاسلام قول گرفتم که تو را نزند. وقتی ان دو خانم رفتند دختر عمویم بمن گفت این خانمی که گریه میکرد یکی از سه زن حجت الاسلام است که در خانه بغلی ما ساکنند. دیشب زن کوچکتر این خانم را درحال ارضای جنسی با یک بادمجان دیده و موضوع را به حجت الاسلام گفته. حجت الاسلام هم چهل ضربه شلاق را حلال و روایش دانسته. حجت الاسلام برخی شبها را در خانه های صیغه هایش میگذراند و این زن بیچاره و امثال او که بسیار هستند، چه کنند.
ـ از وقتی که خانم (م) این موضوع را برایم تعریف کرد تا این ساعت از روز فکرم گرفتار حال زنانی استکه در مردابهای متعفن حکومتهای زامبی ها در آسیا، خاورمیانه و آفریقا میلولند. به نظر من زنان باید در مورد مسئله زنان پيشگام باشند و بهترین راه رهایی زنان تحریم چادر و حجاب است که همه چیز زامبی ها نیز به آن گره خورده است. حجاب دشمن زنان است.