Skip to main content

جناب رازی با تشکر از جواب شما

جناب رازی با تشکر از جواب شما
Anonymous

جناب رازی با تشکر از جواب شما
با توجه به نوشته خودتان، کلیه کسانی که ابیاتی مانند ابیات مذکور را جزو شاهنامه می دانند و با افتخار بیان می کنند، به تعبیر شما دارای فرهنپ عشیره ای هستند/ حال سوال این است که در بین قلم بدستان و اندیشمندان ایرانی که هویت طلب نیستند چند نفر را می توان پیدا کرد که حداقل یک بار آن ابیات را نخوانده باشد، به نظر من شاید تعداد کسانی که در مورد آن ابیات تحقیق کرده اند و منتقد بیان چنان دروغهایی هستند در بین غیر هویت طلبان به تعداد انگشتان دست هم نمی رسد یعنی می توان اکثریت مطلق نوسندگان و اندیشمندان غیر هویت طلب ایران را به تعبیر شما عشیره گرا یا دارای فرهنگ عشیره ای نامید. حال شما حق دارید به عنوان یک انسان آزاده منتقد هر نوع بیان نادرست باشد و این کار شما بسیار پسندیده است، آنچه که از نظر بنده ناپسند است همان خصلت دودره بازی است که در پست قبلی توضیح دادم

شما با اذعان به این که اکثریت مطلق نویسندگان و اندیشمندان غیر هویت طلب، عشیره گرا هستند، یک یا چند نفر از نویسندگان هویت طلب را پیدا کرده و به زعم خود اثبات می کنید که آنها عشیره گرا یا دارای فرهنگ عشیرتی هستند و به آن هم بسنده نمی کنید و آن را به کل حرکتهای هویت طلبانه و هواداران آنها بسط می دهید(لطفا خودتان پستهای قبلیتان را بخوانید تا متوجه شوید که با تکیه بر دو بیت درست یا نادرست چه نسبتهایی به کل حرکت هویت طلبانه آذربایجان زده اید) و چنان صحنه سازی می کنید که گویا همه هویت طلبان و فقط هویت طلبان به قول شما عشیره گرا هستند و بقیه مردم غیر هویت طلب دارای چنین خصلتی نیستند و مدرن اندیش هستند اینجاست که بنده به این عمل دودره بازی می گویم و منتقد چنین برخوردی هستم.
نکته آخر اینکه در یک جامعه متعادل، ناسیونالیسم(از هر نوع آن عشیره گرا، قوم گرا، پان، کور، بینا ...) ناپسند است و جامعه باید بر اساس اصول مدرن و حقوق شهروندی اداره شود و سرچشمه هرنوع ناسیونالیسم و برتری طلبی باید خشکانده شود سرچشمه برتری طلبی(یا به قول شما عشیره گرایی) در ایران، حکومت و اکثریت مطلق نویسندگان و اندیشمندان غیر هویت طلب می باشد و برای مبارزه با چنین فرهنگی ابتدا باید با سرچشمه آن یعنی کلیه نویسندگان و اندیشمندان غیر هویت طلب ایرانی که اصطلاحا فارس گرا می نامیم مبارزه شود زیرا توسل به شیوه های برتری جویانه یا به قول شما عشیرتی، به ندرت و به دلایل زیر در بین هویت طلبان دیده می شود/
1)با توجه به تسلط تفکر برتری جویانه و یا عشیرتی بر فضای کلی قدرت فارس محور حاکم بر ایران، ممکن است چنین تفکری در برخی از هویت طلبان نیز سرایت کرده باشد و برخی از هویت طلبان نیز نا خودآگاهانه از چنین فرهگی در نوشته ها و گفته های خود استفاده بکنند.
2)درجنگ نا برابر هویتهای ایرانی ممکن است برخی از اندیشمندان هویت طلب، آگاهانه از ناسیونالیسم یا به قول شما عشیره گرایی به عنوان یک سلاح دفاعی یا عمل متقابل استفاده بکنند. در یک جنگ نابرابر که یک طرف آن گروهی است که کلیه امکانات دولت و ملت در اختیارش است و با همه آن امکانات و با تمام وجود به دنبال نابودی هویت طلبی و استحاله ملیتهای غیر فارس در ایران است استفاده متقابل از سلاحی همتراز با قدرت حاکم، یعنی توصل به ناسیونالیم، قابل توجیه می باشد(کسی که اولین بار بمب اتم می سازد یا از آن استفاده می کند کار ضد بشری می کند ولی عملکرد کسی که در مقابل دشمن مجهز به سلاح هسته ای مجبور به تولید مشابه آن سلاح برای بازدارندگی شده است)/
با توجه به مطالب بالا مطمعن باشید اگر ریشه عشیره گرایی در بین نویسندگان غیر هویت طلب خشکانده شود می توان مطمئن بود که در کل ایران و در بین هویت طلبان نیز خود بخود چنین فرهنگی اگر وجود داشته باشد هم جایش را به مدرنیته و شهروندی خواهد داد