Skip to main content

اینجانب، با آنکه نه عضو و نه

اینجانب، با آنکه نه عضو و نه
Anonymous

اینجانب، با آنکه نه عضو و نه هوادار سازمان مجاهدین هستم، اما به عنوان یک انسان کشتار اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق را در عراق شدیدا محکوم میکنم. سازمانی که تقریبا هفتاد در صد بدنه آنرا جوانان پر شور و بی تجربه آذربایجانی تشکیل میدهند، اینان باید بعد از گذشت سه دهه بخود بیایند، و در ایده و لوژی و جهان بینی اسلامی خود، مداقه بخرج بدهند. و خود را بیهوده قربانی افکارنسنجیده نکنند. دیگر دوران ایده لوژی ها بسر آمده و قرن بیست و یکم ایجاب میکند که احزاب و تشکیلاتهای جغرافیای ایران در چهار چوبه پلورالیزم سیاسی مبارزات خویش را مطرح بکنند، و جوانان مردم را به خاطر تک رویهای ایده ئو لژیکی خود در مقابل رژیم سرکوبگر و دیکتاتور اسلامی تهران قربانی نکنند. چون رژیم اسلامی، دنباله بهانه است که جوانان ایران را به نحوی به جوخه های اعدام بسپارد. این رژیم مستبد، فقط با

کشتن مردم، قادر به ادامه حیات است. از این جهت به دشمن داخلی و خارجی نیاز دارد. و اگر شعار مرگ بر آمریکا، و امثالهم به عنوان حربه کار، از دستش خارج شود، بتدریج دامنه جنگ طلبی، و رجز خوانی هایش محدود تر خواد شد. اگر چه رژیم کم کم به پایان عمر خود نزدیک میشود، اما هنوز با سر رسیدن ملا حسن روحانی، این دیکتاتور جانی، سر کوب و اعدامها را با وحشیگری تمام دنبال میکند. و با این عمل وحشیانه در ملا عام، از مردم زهر چشم میگیرد. تا چند صباحی دیگر به عمر ننگین خود ادامه دهد. باید دقت کرد که غریق هنگام غرق شدن به همه چیز دست می اندازد، که خود را نجات دهد. و باید توجه داشت که اکنون اوضاع دارد کمک از کنترل خارج میشود. وحشیگری و کشتار های رژیم، نه از روی قدرت، بلکه از روی ضعف و هراس از طغیان نا بهنگام توده های مردم است، که بیش از سه دهه، سرکوب، خفقان، و اسارت رژیم را تحمل کرده اند، و اکنون بتدریج اما حتمی، مثل آتشفانی در حال خروشیدن است، و پایه های پوسیده رژیم را بتدریح میلرزاند، و ترس بر دل دیکتاتورها انداخته است. و حمله به مقر سازمان مجاهدین در عراق نیز از همین وحشت رژیم سرچشمه میگیرد.