Skip to main content

ادعای ارضی یا مبارزه با پان

ادعای ارضی یا مبارزه با پان
اژدر بهنام

ادعای ارضی یا مبارزه با پان ترکیسم و فاشیسم؟
آقای کیهان یوسفی در مطلبی که به بهانه پخش شب‎نامه‎هایی در اورمیه منتشر کرده‎اند، مسائلی را بدون ارائه هیچ سندی مطرح ساخته‎اند. این شب‎نامه‎ها گویا در اورمیه پخش شده‎اند. متاسفانه آقای یوسفی هیچ آدرسی نمی‎دهند تا خوانندگان به این شبنامه‎ها مراجعه کرده و خود قضاوت کنند.
بگفته ایشان به بهانه مطرح شدن یک کرد به عنوان استاندار، در این شب‎نامه‎ها به «کردهای» اورمیه تهاجم شده است. متاسفانه من این شب‎نامه‎ها را ندیده‎ام و نمی‎دانم که در آنها به استاندار احتمالی تهاجم شده یا به مردم کرد؟
ایشان در نوشته خود، اورمیه را یکی از شهرهای کردستان نامیده‎اند و برای اثبات آن، و باز بدون ارائه اسناد و مدارک، به تاریخ هزاران سال پیش رجوع داده‎اند.
در این مورد باید بگویم که من شخصا نمی‎دانم که هزاران سال پیش چه کسانی در اورمیه ساکن بوده‎اند و در این مورد تحقیقی

تحقیقی هم نداشته‎ام. آیا واقعا کردها ساکنان اصلی آن بوده‎اند یا ترکان و یا آنچنانکه از نام شهر برمی‎آید، آسوری‎ها‎؟
آنچه را که من بعنوان کسی که در اورمیه به دنیا آمده و همانجا بزرگ شده، شاهد بوده‎ام، چیز دیگری است. در زمان رژیم سابق و در طول زندگی من در این شهر، مردم ترکی زبان ساکنان اصلی آنجا را تشکیل می‎دادند. کردها، آسوری‎ها، ارمنی‎ها و یهودیان و... ساکنان دیگر این شهر بودند که در اقلیت مطلق قرار داشتند.
وقتی از شهر، به طرف غرب بیرون می‎رفتی، به فاصله چند کیلومتر، منطقه روستاهایی شروع می‎شدند که همه، و تقریبا بلااستثنا کردنشین بودند. منطقه شرق، شمال و جنوب اورمیه را باز تقریبا بلااستثنا ترکی‎زبانان تشکیل می‎دادند. البته نباید روستاهای سنی نشین ترکی‎زبان را با کردها اشتباه گرفت.
پس از انقلاب 1357، با قدرت گرفتن دوباره خانها و اربابان کرد و سرکوب مردم کرد توسط آنها و نیز با اوجگیری خواستهای عدالت‎جویانه مردم کردستان و تهاجم مسلحانه رژیم به کردستان، و سپس به دلیل سیاستهای رژیم، سیلی از هم‎میهنان کرد به سوی اورمیه سرازیر شدند و تعداد جمعیت کرد در اورمیه سرعت افزایش یافت.
امروز کردها یکی از ساکنان اصلی اورمیه را تشکیل می‎دهند که بنا به شنیده‎های من تا 35-40 درصد می‎رسند. متاسفانه هیچگونه آمار قابل اتکا در این مورد وجود ندارد.
آقای کیهان یوسفی در ادامه به قراردادی اشاره می‎کنند که بین جمهوری کردستان و حکومت ملی آذربایجان در سال 1325 «برای درکنار هم زیستن کردها و آذری‎ها در ارومیه و دیگر شهرهای کردستان که غیر از کردها مردمانی دیگر نیز در آن می زیند» منعقد شد. من هم شنیده‎ام و در بسیاری جاها خوانده‎ام که چنین قراردادی برای زندگی تفاهم آمیز بین کردها و آذربایجانی‎ها امضا شده است. متاسفانه جستجوی تاکنونیِ من برای یافتن متن قرارداد به نتیجه‎ای نرسیده است. متن این قرارداد را من در هیچ کتاب تاریخ و در هیچ روزنامه (حتی روزنامه آذربایجان که در آن زمان در تبریز منتشر می‎شد و وقایع روز را گزارش می‎داد) و در هیچ یک از اسناد سازمانها و احزاب سیاسی نیافته‎ام. امیدوارم آقای یوسفی که به این قرارداد استناد کرده‎اند، آدرس آن را به من و دیگر خوانندگان ارائه دهند. بسیار خوب است که چنین قراردادی وجود داشته باشد و به آن عمل شود ولی نوشتن و «استناد» بدون ارائه سند، نوشته را بی‎اعتبار می‎کند.
آقای یوسفی در جایی دیگر از این نوشته ادعا کرده‎اند که تمامیت‎خواهان «جیره‎خوار» هستند. این اتهامی است که ایشان باید آن را ثابت کنند! باز هم ادعا و ایراد اتهام بدون ارائه کوچکترین سند!
و اما به نظر من آقای یوسفی که به مبارزه با پان‎ترکیسم و فاشیزم رفته‎اند، خود در چاه تاریک شوینیسم درغلطیده و به تله ادعای ارضی افتاده‎اند.
برای من، اینکه در گذشته دور هزاران ساله و یا حتی در چند سده گذشته و یا نزدیکتر، در سی سال پیش و یا همین دیروز، کردها ساکنان اصلی اورمیه بوده‎اند و یا ترکی‎زبانان و یا آسوریها و یا ارمنی‎ها و یا دیگران، تنها می‎تواند اهمیت تاریخی و مطالعاتی داشته باشد. مساله اصلی این است که امروز همه این مردمان در کنار هم در این شهر زندگی می‎کنند و باید ادامه زندگی مسالمت‎آمیز آنها در آن منطقه تامین شود. این کار تنها با دستان ساکنین همان منطقه و با اراده خود آنها ممکن است.
امروز اینکه یک کرد وابسته به رژیم استاندار شود و یا یک ترکی‎زبان وابسته به رژیم، چیزی را عوض نمی‎کند. در هر دو حالت این رژیم جمهوری اسلامی است که بر مردم آن حکم می‎راند.
من هم با شما موافقم که «برداشتن هر گامی در راستای تحقق حقوق ملت‎های تحت ستم در ایران و دموکراتیزه نمودن حکومت بدون شک مستلزم تعامل و تساهل و به رسمیت شناختن دیگری است، در غیر این‎صورت، هیچ ادعایی قادر نخواهد بود که به مطالبه‎ای مشروع بدل گردد و به نتیجه‎ای مثبت بیانجامد. صلح مثبت برای ملت‎های ساکن در ایران ارتباطی دوسویه با تحمل همدیگر دارد و این تحمل نمی‎تواند با نادیده گرفتن حقوق ابتدایی طرف مقابل تحقق یابد»
به نظر من تنها سیاست منطقی و عقلانی و انسانی اپوزیسیون، دفاع از حق حاکمیت مردمان خود آن سرزمین و مبارزه با سیاست‎های ضدبشری رژیم جمهوری اسلامی است. باید از حق تعیین سرنوشت خود مردم منطقه و در این مورد شهر اورمیه دفاع کرد.
آقای یوسفی! به جای ادعای ارضی و به جای ایراد اتهام به این و آن، بیایید از این امر دفاع کنیم که مردم اورمیه، با هر قومیتی و ملیتی، در حاکمیتی غیرمتمرکز و دمکراتیک، خود تصمیم بگیرند که در چارچوب کدام سرزمین بگنجند و چه کسانی را برای خدمت به خود (و نه برای حاکمیت بر خود)، بعنوان استاندار و فرماندار و نماینده مجلس و... انتخاب کنند و بکار گیرند.