Skip to main content

آقای تبریزی – بخش دو:

آقای تبریزی – بخش دو:
یونس شاملی

آقای تبریزی – بخش دو:
ادامه بررسی.

چهار: مینویسید: " آن چه که مردم یک سرزمین را خوشبخت یا بدبخت می کند رژیم است نه زبان" (پایان نقل قول).

اولا؛ چه کسی در کجای عالم "زبان" را با یک "رژیم سیاسی" مقایسه کرده است که شما این دو را در تقابل هم قرار داده اید؟ پارامترهای تشکیل دهنده و یا توضیح دهنده یک دولت چگونه میتواند با پارامترهای توضیح دهنده زبان مورد مقایسه قرار داد. اما ارتباط دولت و زبان و یا سیاست زبانی دولت را میتوان به بررسی گذاشت. سیاست زبانی دولت فارسی ایران، سیاستی استعماری با تکیه بر ایدئولوژی شونیستی است. در این نکته یکی از پارامترهای شناخت دولت، زبان و سیاست آن در قبال زبان است. در این رابطه میتوان به سیاست رسوای آسیمیلاسیون و تحقیر و تبعیض علیه زبانهای غیرفارسی در ایران مثال آورد.

شما با مطرح

کردن مقایسه "رژیم" و "زبان" از یکسو سطح نازل نگاه به مسئله را به نمایش میگذارید و از سوی دیگر به دلیل نفرتی که از زبانهای دیگر دارید، قیاس مع الفارقی را با خوانندگانتان در میان میگذارید که برای آگاهان خنده دار و برای ناسیونالیستهای افراطی فارس خوشحال کننده است. این سخن شما حتی دولت ایران را نیز بسیار خرسند میکند. خرسندی دولت ایران در قبال این سخن شما از آنجا نشات میگیرد که شما "سیاست زبانی" دولت ایران را که سیاستی استعماریست میخواهید با این تفاسیر از تیررس آگاهی مردم دور نگه دارید. به بیان دیگر مقایسه شما (میان رژیم و زبان) عملا خاک پاشیدن به چشم مردمی ایستکه علیه ناعدالتهای زبانی مبارزه میکنند.


پنچ: " چرا من و یا دیگران نیرو و زمانی را که می توانیم برای کوبیدن رژیم آخوندهای مفت خور به کار ببریم باید برای پرداختن به زبان مادری و زبان پدری و زبان عمه ای و زبان خاله ای به کار گیریم؟" (پایان نقل قول).

باز هم تمسخر "زبان مادری" در جمله طنز تحقیرآمیز شما مبنی بر "زبان مادری، زبان پدری، زبان عمه ایی و ..." خودنمایی آشکاری از نفرت شما نسبت به زبانهای غیرفارسی در ایران را نشان میدهد. در این بخش نیز باز قیاس مع الفارق را برای فریب خوانندگانتان بکار برده اید. دو پدیده مبارزه سیاسی علیه استبداد و استعمار دولتی ایران را با مبارزه برای حقوق فرهنگی یعنی "پرداختن به زبان مادری" مقایسه کرده اید!! این مقایسه هم مثل قیاسهای قبلی شما و از نوع پوپولیسم چپ نمایانه شماست. مبارزه ملتهای غیرفارس برای اعاده حقوق ملی خود اسمش "پرداختن به زبان مادری و زبان عمه ایی و یا زبان خاله ایی" نیست، اسم آن "مبارزه رهایبخش ملی است" و اسم جنبش های آن خلقها نیز جنبش های ملی دمکراتیک متعلق به ملتهای ساکن در ایران است. با سفسطه نمیتوان مبارزات ملی دمکراتیک خلقهای غیرفارس را آنهم با نام چپ و ستاره قرمز قلابی به زیر سایه برد.

شش: " سخن کوتاه، مردم گرسنه ایران در جستجوی نان هستند نه پان!" (پایان نقل قول).


باز هم پوپولیسم و عوامفریبی در این جمله شما موج میزند. در این بیان فرض نادرست شما از مبارزات ملی دمکراتیک خلقها این استکه آنها با هدف تحقق "پان ایسم" فعالیت میکنند و نه برای جاری شدن عدالت و با این تصور نادرست شما به اصطلاح کشف بزرگتان را با مردم در میان میگذارید که مردم "پان" نمیخواهند بلکه "نان" میخواهند!!

شما در هیچ موردی در این نوشته تان به حقوق اساسی خلقهای غیرفارس در ایران اشاره نکرده اید و تنها و تنها به تمسخر فعالین سیاسی ملتهای غیرفارس اکتفا کرده اید. اسمتان را هم تبریزی گذاشته اید که مثلا برای خودتان در بین ترکها اعتباری هم کسب کنید. اما خیانت به خلق خویش چیزی نیست که با شما عینیت بیابد. پیشترها نیز عناصری همواره در خدمت دشمن خلق ما بوده است.

مردم و در واقع وجدان بیدار آنها به دنبال جاری شدن عدالت در جامعه است. صرف داشتن نان کافی برای زیستن سعادتمندانه نیست. اغلب انسانها در طبقات مادون با تقلا هم که شده نان روزشان را درمی آورند. از نظر شما چون نان در میآورند، کافی ایست، چون نوشته اید که "مردم در جستجوی نان هستند"، اما فلاکت زندگی اجتماعی فشارهای روانی بسیار سنگینی را بر آنان تحمیل میکند. بنابراین بایستی این شعار را از این بررسی بدست داد که مردم بدنبال عدالت هستند که معاش و عدالت اقتصادی اصلی ترین عنصر آن عدالت است.