Skip to main content

آقای تفرشی من با اصل مطلب در

آقای تفرشی من با اصل مطلب در
اژدر بهنام

آقای تفرشی من با اصل مطلب در مقاله شما، یعنی عقب ماندگی ایران از قافله پیش رفت افتصادی، اجتماعی و سیاسی و نقش انکارناپذیر جمهوری اسلامی در این عقب ماندگی، کاملا موافقم.
در این مقاله شما در مورد شوخی روزنامه معتبر دویچه سایتونگ نوشته و آن را خیلی جدی مطرح کرده اید و همین باعث شد که سؤالی در این مورد برای من مطرح شود، یعنی در مورد لشکرکشی داریوش به اروپا و لشکر 700 هزار نفری او و گذشتن این لشکر عظیم از روی کشتیهایی که کنار هم و در تنکه بسفر قرار گرفته بودند.
دلیل پیش آمدن این سؤال هم اتفاق جالبی بود که برای من پیش آمده است. سالها پیش در جمعی، یکی از دوستان گفت که حداقل 10 هزار جلد کتاب خوانده است. دوستی از این جمع یک حساب سرانگشتی کرد و گفت: اگر از همان بدو تولد روی هم رفته بطور متوسط هفته‎ای یک کتاب خوانده باشی (کتابی هست که 2000 صفحه دارد و کتابی هست که 100 صفحه دارد) می‎شود

سالانه 52 کتاب. الان که 50 سال داری، همه اش می شود حداکثر 2600 کتاب. 7400 کتاب باقی را کی خوانده‎ای؟
حالا بیایید یک حساب سرانگشتی در مورد لشکریان داریوش شاه و عبور آنها از تنگه بسفر بکنیم:
لشکر کشی به اروپا در 2500 سال پیش کار یکی دو ماه نمی توانست باشد و ماهها طول می کشید تا 700 هزار سرباز به تنگه بسفر برسند. طبیعتا این 700 هزار نفر به آذوقه زیادی برای این چند ماه و نیز برای ماهها و شاید سالها جنگ نیاز داشتند و این آذوقه را هم خودشان نمی توانستند حمل کنند بلکه باید گاوان و شتران و اسبان و ارابه های بی شماری برای حمل آن همه آذوقه تدارک دیده می شد. حالا من نمی خواهم مقدار آذوقه و تعداد چهارپایان و گاری و ارابه را حساب کنم که سر به هزاران تن علوفه چهارپایان و هزاران تن آذوقه سربازان و صدها هزار چهارپا و گاری و ارابه می زند! (آذوقه این همه سرباز و چهارپا را طبیعتا اهالی محل، حتی اگر می خواستند به داریوش شاه کمک کنند، نمی توانستند تامین کنند).
حالا می رسیم به تنگه بسفر که در کم عرض‎ترین جا 700 متر است. حالا اگر فرض کنیم که 2500 سال پیش داریوش شاه صنایع کشتی‎سازی پیش رفته‎ای داشته و می توانسته کشتی هایی مثلا به طول 50 متر و عرض 25 متر بسازد و این کشتیها را کنار هم ردیف کند، حداقل به 28 کشتی احتیاج داشته که باید این همه راه را از خلیج فارس تا تنگه بسفر طی می کردند و کنار هم ردیف می شدند. حالا اگر فرض کنیم که برای عبور این 700 هزار سرباز از روی این کشتی ها حداکثر 30 متر از این کشتی 50 متری می توانست مورد استفاده قرار بگیرد و هر سرباز با تسلیحاتش یک متر جا برای عبور احتیاج داشته و با آنهمه تجهیزات برای عبور از این راه سخت، یک ساعت وقت نیاز داشته و همگی 24 ساعت در شبانه روز راه می رفته اند، تنها این لشکر (بدون در نظر گرفتن چهارپایان و آذوقه و...) حدود 34 ماه وقت لازم داشته تا این 700 متر را طی کند. حالا فرض کنیم که داریوش شاه نه 28 کشتی بلکه 280 کشتی داشته است (حالا نه در این مورد و نه در مورد آذوقه ملوانان این کشتی ها و تجهیزات مورد نیاز آنها نمی خواهم چانه بزنم!) و از بقیه کشتیها هم برای عبور دادن آذوقه و چهارپایان و گاریها و ارابه های جنگی و غیرجنگی استفاده کرده است (چقدر کار شاقی بوده است!) باز هم می‎رسیم به حدود 3 سال برای عبور از این 700 متر تنگه بسفر!
سؤال این است که 2500 سال پیش داریوش شاه این همه لشکر و آذوقه و چهارپا و کشتی و ارابه باری و ارابه جنگی را از کجا آورده بود؟ و اگر در بهترین حالت، می توانست 10 درصد از جمعیت را مسلح کند و به سربازی بگیرد، آیا ایران در آن زمان 7 میلیون جمعیت داشته است؟ (فراموش نکنیم که ایران اواخر زمان رضا شاه، حدود 10 میلیون جمعیت داشته است.)

آقای تفرشی عزیز مقصود من از این همه حساب و کتاب سرانگشتی این است که نباید هم زیاد به این افسانه های 2500 سال پیش باور کنیم و به خاطر آنها فخر بفروشیم. گیریم که این افسانه را هرودوت و گزنفون هم نوشته باشند و روزنامه دویچه سایتونگ هم روی آنها تاکید کرده باشد، اگر کمی در باره آنها فکر بکنیم، بد نمی‎شود.
موضوع این است که ما برای اثبات بد و فاجعه بودن خمینی و رژیم جمهوری اسلامی برای میهنمان و مردمان آن، نیازی به افسانه های دوران باستان و فخر فروشی به خاطر آنها نداریم. بیایید به جای تکیه بر گذشته، حال را بنگریم.