Skip to main content

ایرج گرامی، 1- شما می توانید

ایرج گرامی، 1- شما می توانید
آ. ائلیار

ایرج گرامی، 1- شما می توانید تفسیر خودتان را از این اصل داشته باشید. منهم تفسیر خودم را. اجباری در پذیرش تفسیر یکدیگر نداریم. مسئله آن است که «زبان آذربایجان لازم است در محل خود به زبان دولتی تبدیل شود. و از کودکستان تا دانشگاه تدریس و آموزش داده شود. لازم است فرهنگستان آذربایجان تشکیل شود. ». بله مردم آذربایجان در صد سال اخیر همیشه «زبان شفاهی » آزادی داشته اند.کسی هم منکر این مسئله نبوده است. اما در مدارس زمان شاه سرکلاس ما از این حق هم محروم بودیم. جریمه و شکنجه شده ایم. «عدم دولتی بودن زبان ترکی در آذربایجان " و "تحمیل و اجباری کردن زبان فارسی" که مفهوم این دو گزاره زیر «ممنوعیت زبان مادی» فرموله میشود؛ روح ملیونها انسان و به ویژه کودکان را شکنجه داده و حتی کشته است. من این ممنوعیت را «جنایت علیه بشریت» نامیده ام. که از سوی دو حکومت اجرا شده و میشود.

بخاطر همین مسئله هم عدم تدریس دولتی این زبان خلاف حقوق بشراست.
شما لازم نیست حرف مرا بپذیرید ؛ میتوانید رفتار حکومت ایران را عین حقوق بشر تلقی کنید. آزاد هستید. ولی دیگران هم نظرخود را دارند.
2- «خط قرمز» ، بله خط قرمز ها را حکومت تعیین میکند. شما میتوانید بگویید با این «خط قرمز»ها ایران بهترین دموکراسی را دارد.مثل احمدی نژاد. اما دیگری هم حق دارد بگوید « این دموکراسی نیست،بل دیکتاتوری ست». یا «آزادی زبانها و فرهنگها بخوبی رعایت میشود». دیگری هم بگوید «رعایت نمی شود، که هیچ نابود هم میشود». اینجا 35 سال است حکومت نظرش را گفته. دیگران هم با «کشتارشدن،زندانی و تبعید شدن، شکنجه شدن» حرف شان را تا حدودی میزنند. سر انجام مردمان ایران به صورت جمعی تصمیم خود را در این موارد خواهند گرفت.در فضایی آزاد و دموکراتیک. و برنامه های «زبان و فرهنگ آزاد، اداره ی امور محلی، دموکراسی،عدالت اجتماعی،حقوق بشر،لغو اعدام و شکنجه و زندان سیاسی و آزادی بیان و اندیشه،احزاب و تشکلها وحقوق بشرو غیره...» را به رأی آزادانه و آگاهانه ی مردم خواهند گذاشت. مسئله زبان و غیره چیزی نیست که در صحبت این و آن حل شود، مشکل جامعه است مثل هزاران مشکل دیگر. حل اینها تنها توسط مردم و در پای صندوقها و در فضای آزاد و دموکراتیک ممکن است . مثل «پوشش اجباری زنان». یا به عبارت دیگر «آزادیهای فردی و اجتماعی». من یا هرکس دیگر تنها میتوانیم راه حل خود را بیان کنم باقی با دیگران است. از نظر من در جامعه ایران ضرورت دارد حکومت تضاد خود با ملت را حل کند. در داخل و خارج. و تضاد خود با جهان را. از راه اجرای «آزادیهای فردی و اجتماعی» در داخل. و ترک سیاست اتمی ماجراجویانه و ضد محیط زیست ؛ و عدم حمایت از بنیادگرایان اسلامی، در دنیا . و سالم سازی سیاست خارجی . من شخصاً در آرزوی آنم که این تقریباً 70 یا 80 میلیون ایرانی در سلامتی،صلح،دوستی،،پیشرفت و رفاه، استقلال و آزادی و دموکراسی، عدالت و برابری زندگی کنند. و کشور خود را پیشرفت دهند. اینکار ممکن است اگر حکومت خردمندانه و انسان دوستانه و با رعایت برابری و عدالت عمل کند.اندیشۀ " می بخشیم و فراموش نمی کنیم" که در آفریقای جنوبی عملی شد، در چه شرایطی میتواند در ایران هم پیاده شود؟ در آفریقای جنوبی رژیم آپارتاید با اپوزیسیون سر میز مذاکره نشست و برای نفی سقوط قهقرایی جامعه « آشتی عمومی» را با پذیرش « رفع حاکمیت نژاد پرستی و تبعیض، و ایجاد دموکراسی» با هم پیش بردند. در ایران اگر حکومت در رابطه با اپوزیسیون سیاست آشتی عمومی پیش گیرد و بخواهد « رفع تبعیض و ایجاد دموکراسی و عدالت اجتماعی» را در جامعه عملی کند میتوان گفت امکان رسیدن به می بخشم و فراموش نمی کنم ، وجود دارد. و شرایط آن نیز چنین است:1- آزادی همه ی زندانیان سیاسی. 2- آزادی پوشش و برابری زن و مرد.3- آزادی همه احزاب و فعالیت سیاسی. 4- ایجاد سیستم چند حزبی. 5- ایجاد عدالت اجتماعی .6- رفع تبعیض از ملیتها و امکان اداره ی امور خود.
7- جدایی دین از دولت. 8- لغو مجازات اعدام و شکنجه. 9- جمهوری چند ساله و نه مادام العمر و با قدرت مطلقه.10-قانون اساسی نوین و غیره. در چنین شرایطی امکان تحقق ایده ی مذکور در ایران هم وجود دارد. ولی حکومت ایران متأسفانه فاقد چنین کیفیتی ست. این حکومت منتظر آن است که با خیزش عمومی سرنگون شود. و در چنین شرایطی او را « نه می بخشند و نه جنایتهایش را فراموش میکنند». آرزوی من هم آن است که حکومت به سوی انسانیت و عدالت و برابری بگراید ، و خرد خود را بکاراندازد و موجب انقلاب خونین نشود.انسان ایرانی از «خشونت و جنگ و خون ریزی و ستم بیزار است».نباید به راهی ادامه داد که ملت را علی رغم میل خود بدان سوی سوق داد .نباید راه داعش را رفت.یا ادامه داد. سرنوشت داعش برای حکومت ایران آموزنده است.