Skip to main content

آقای ائلیار ! این شوخی ها را

آقای ائلیار ! این شوخی ها را
Anonymous

آقای ائلیار ! این شوخی ها را با کسانی بکنید که از تاریخ ادبیات معاصر ایران اطلاعی نداشته باشند.

برخلاف ادعای شما، این جلال آل احمد بود که تخم لق ِ « یک کشور و صد زبان رسمی » را توی دهان مشتی آدم میان مایه انداخت ؛ نه بهرنگی و غلامحسین ساعدی . آل احمد ، دلش برای زبان آذری نسوخته بود. مسئله آموزش به زبان مادری ، برای پهلوی ستیزی چون او ، بهانه ای بود تا با تمسک به آن ، آذربایجانی ها را علیه رژیم شاه تحریک کند و « فرقه دمکرات » دیگری را به راه اندازد.


زنده یاد غلامحسین ساعدی ، با همه علاقه و ارادتش به آل احمد ، اعتنایی به حرفش نکرد و همچنان در نوشتن به زبان فارسی مُصّر بود و ( بر خلاف ادعای نادرست شما ) در روز های آخر زندگی اش ، در پناه زبان فارسی ( برای گریز از ابتذال زندگی ) مفری می جست........
دکتر رضا براهنی ( پان ترک دو آتشه ی امروز که به هر بهانه ای ، بر طبل زبان مادری می کوبد) را در نظر بگیرید. این جناب ، تا اواسط دهه ی هفتاد شمسی ( که هنوز بازار «هویت طلبی» و «زبان بازی» داغ نشده بود ) می کوشید، با نوشتن کتاب هایی همچون « تاریخ مذکر » و « بحران رهبری نقد ادبی و رساله حافظ » ( همه در تجلیل از تاریخ و فرهنگ و زبان فارسی ) برای خود اعتبار ادبی بتراشد.....
دکتر براهنی ، وقتی دید که در دنیای ادب فارسی ، نه « شاملو» می شود ، نه « اخوان ثالث» و نه « گلشیری» ، به ریسمان زبان ترکی چنگ انداخت ، تا از این طریق در تاریخ بماند .............
آقای ائلیار ! آدم خفته را می توان بیدار کرد. اما، با شخص خوابزده هیچ کاری نمی توان کرد. تنها معجزه می تواند اشخاصی چون شما را ، از این توهم رقت آور بیرون آورد.