Skip to main content

عزیز جان، گویند وکیلی بود

عزیز جان، گویند وکیلی بود
آ. ائلیار

عزیز جان، گویند وکیلی بود جهانی، که فقط کار دفاع از «جنایت کاران تاریخ» را به عهده میگرفت. گویا همان بود که وکیل پول پوت هم بود. پرسیده بودند:« آخه چرا»؟ جواب داده بود:« چون نمی توانم ببینم که حقی از کسی ضایع میشود»! حالا کار من هم نظیر این مسئله شده است. در مقاله گفته ام که «ناسیونالیسم » راه درستی نیست. صد البته «پان ترکیسم»نیز همینطور. اما وقتی «شونیستهای فارسی زبان» تبلیغات راه میاندازند و «بدون سند و مدرک» مدام در پی پروپاگاندا هستند، می بینم که اینجا «حقی از طرف مقابل ضایع میشود. » خود طرفداران ناسیونالیسم هم سکوت کرده اند. وجداناً نمی توانم نقض خقوق را ببینم. ناسیونالیسم که از 57 به این سو در آذربایجان
در غیاب نیروهای چپ و دموکرات میدانداری میکند پایه ی خود را روی «زبان و فرهنگ» محکم کرده، چیزی که نیروی چپ و دموکرات هم با رفع تبعیض آن موافق اند.

این نقطه مشترکت بین من و ناسیونالیسم است. البته «ساواکیهای جلد عوض کرده و افرادی مثل حسنی امام جمعه اورمیه هم گاهاً از حق مردم آذربایجان»حرف میزنند. اینها و نظیر آنها به ویژه ترکیستها و پان ترکیستها در بین ناسیونالیستها هستند . از نظر من «همه حق دارند از حقوق زبانی و فرهنگی دفاع کنند» . نمی شود گفت نکنید. ولی سنجشگر این چیزها «برنامه ی مخرب» پشت صحنه را هم حساب کرده است که چرا چنین کسانی از حق من دفاع میکنند. معمولاً اینان بخاطر برنامه های دور و درازشان که دارند «حقوق» را وسیله میکنند. از نظر من این ابزار توسط نیروهای مترقی باید از دست «اینها و ناسیونالیسم» گرفته شود. اینها حقوق را بهانه کرده اند. و براستی بدنبال حقوق نیستند.از سوی دیگر ناسیونالیسم خدمت گذار سرمایه است و علیه عدالت اجتماعی برای 99 درصد مردم. بنابرین با سیاست درست در برخورد به «ناسیونالیسم» و پانها اینان پایه های خود را از دست میدهند و این به نفع کسب حقوق واقعی و عدالت اجتماعی و دموکراسی ست. ناسیونالیسم به تعیین سرنوشت تکیه کرده. من برای اداره ی امور محلی آذربایجان «تز حکومت دموکراتیک آذربایجان» را مطرح کرده ام. بنابرین پایه های تئوریک سست ناسیونالیسم از هر جهت می شکنند. اینان چیزی ندارند که با آن جذب نیرو کنند. ناسیونالیسم، لازم است مسئله اش در جنبش کسب حقوق آذربایجان ، از نظر تئوری و پراتیک حل شود. پایه های این ایده لوژی استثمار محلی را باید درهم شکست.من در مقالاتم بارها به این موضوع اشاره کرده ام. برگردیم به «جواد هیئت و ذهتابی و دیگران »که نامها در مقاله آمده، اینان همانطور که گفته ام «ایده ی سیاسی» شان ناسیونالیسم است و لازم است کمک نمود نسلهای جوان بااین بیراهه ها تکلیف خود را حل بکنند. از نظرمن نیروهای مترقی لازم است3 پایه ناسیونالیسم را برای جوانان عمیقاً بشکافند. یعنی فرهنگ- حقوق- سرمایه؛ را. فکر میکنم نیاز هست موضوعات: « ناسیونالیسم و عدالت اجتماعی و سرمایه»؛ «حکومت دموکراتیک آذربایجان در ایران فدرال»، «ناسیونالیسم و مسئله کسب حقوق» برای نسلهای جوان توسط نیروهای مترقی باز شود و راه درست حل مسایل نشان داده شود. من واقعاً نمیرسم. از سوی دیگر کار نوشتن داستان وغیره دارم که مرتب به عقب میافتند... در حقیقت آدم دست تنهاست و میان کارهای تلنبار شده گم میشود. شاهد کوششهای امید انگیزی هم نیستیم.... ممنون از نظرتان