Skip to main content

یکی از دوستان ایراد گرفته است

یکی از دوستان ایراد گرفته است
Anonymous

یکی از دوستان ایراد گرفته است که چرا در کامنت ها، مستقیماَ به موضوعات مطروحه در مقاله خانم اشرف دهقانی پرداخته نشده اشت. من نمی دانم این کامنت نویس محترم چرا خودش به پیشنهادش عمل نکرده است.
در نوشته خانم دهقانی ، موانع بسیاری وجود دارد که نقد آن را مشکل می کند . از جمله ، نویسنده ، تنها مارکسیسم ـ لنینیسم ( آن هم ، مارکسیسم ـ لنینیسم همسو با خوانش خودش را ) معیار سنجش می داند . به علاوه ، نویسنده در بسیاری از فرازهای نوشته اش (بی اعتنا به خواننده ) تنها حکم جاری می کند که باید آن را بی چون و چرا پذیرفت.
خانم اشرف دهقانی ، بی نیاز از هرگونه احتجاج ، بخشی از فدائیان را بر حق و دیگران را ( در مؤدبانه ترین تعبیر ) رویزیونیست می خواند. نمونه بدهم . می نویسد « رفقای اولیه بنیانگذار سازمان چریکهای فدائی خلق از ...حد بالائی از مطالعه و سواد سیاسی برخوردار بوده و ...

نظرات ارائه شده از طرف آن ها حاصل مطالعه و پژوهش علمی مسئله مورد نظر بوده است.» ...... در مقابل چنین ادعایی ، چه باید گفت ؟ لابد ، باید بی چون و چرا پذیرفت ، که مرحومین محترمین ، علیرضا نابدل، امیر پرویز پویان ، مسعود احمد زاده و دیگر بنیانگذار سازمان چریکهای فدائی خلق ، محققینی در قد و قواره علامه قزوینی بودند که همه عمرشان در گوشه کتابخانه ها ، به تحقیقات علمی گذشته است !
نویسنده در جای دیگر از مقاله اش ، کتاب « "مبارزه مسلحانه، هم استراتژی هم تاکتیک» ، نوشته مسعود احمد زاده را « کتاب هميشه ماندگار » می نامد. در مقابل این فرمایش سنجیده ! ایشان چه باید گفت؟!
خانم دهقانی ، وقتی به بیژن جزنی می رسد ، او را رویزیونیست می خواند و می نویسد : « پس از قیام بهمن در سال 1357، رفیق جزنی ، از طرف سازشکاران و اپورتونیست های لانه کرده در رأس سازمان چریکهای فدائی خلق ، به دروغ یکی از مبارزین متعلق به این سازمان و حتی بنیانگذار آن جلوه داده شد... واقعیت این است که نظرات این رفیق [ جزنی ] فاقد آن مختصات و مشخصات اساسی است که چریکهای فدائی خلق با آن ها شناخته می شوند. مثلاً رفیق جزنی علیرغم آگاهی بر وابستگی کامل رضا شاه به امپریالیسم انگلیس و رژیم شاه به امپریالیست ها و در رأس آن ها آمریکا ، باز در تحلیل رویدادها، برای این نوکران مزدور نوعی استقلال قائل می‌گردد. جزنی : "این اشتباه است که دستگاه حاکمه را صرفاً نوکر جیره خوار و گوش به فرمان امپریالیسم بشناسیم » .
این ها تنها نمونه های دم دستی از مشکلات مقاله خانم اشرف دهقانی است.
خانم دهقانی ، در ربط با مسئله ملی می نویسد : « نوشته‌های لنین در این زمینه خود به بهترین وجهی ثابت می‌کنند که از نقطه نظر مارکسیستی امروز دیگر چهارچوب برخورد علمی به مسئله ملّی کاملاً روشن است ». لابد، به باور خانم دهقانی ، این چهارچوب علمی ، همانی است که ایشان و مرحوم علیرضا نابدل ، به آن نظر دارند. در حالی که آقای بابک امیر خسروی ، در نوشته تحقیقی بلند و مبسوطی ( که از قضا ، با رجوع به آراء و نوشته های لنین تدوین و نوشته شده است ) ، « حق ملل در تعیین سرنوشت خویش » را، به گونه ای دیگر ( در تخالف با درک و دریافت و تعبیر خانم دهقانی و علیرضا نابدل ) توضیح می دهد. به لینک زیر مراجعه کنید :...................................
http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=15488
بخشی از نوشته خانم دهقانی ، در ربط با زبان ترکی آذری است. در مورد خاستگاه زبان مردم آذربایجان ، مقالات تحقیقی بسیاری وجود دارد که نویسندگانی هرکدام ، مدعی آن هستند که در این مورد ، حرف آخر را زده اند. به نظر من، جای چنین بحث پرماجرایی ( که متأسفانه ، اخیراَ از حوزه زبانشناسی بیرون آمده و به قیل و قال چماق به دستان ِ کامنت نویس فروکاسته شده است ) در مقاله ای نیست که داعیه پرداختن به موضوعات دیگری دارد. به علاوه ، بررسی تاریخی یک زبان ، تنها در صلاحیت اهل فن و کسانی است که تخصص شان ( نه تنها در علم زبان شناسی ، بلکه ) در مورد همان زبان خاص است. خانم اشرف دهقانی مختار است که با تکیه بر ادعای یک شبه محقق و « همه دان ِ » جنجالی و با ردیف کردن نام هایی همچون مارکوارت، هنینگ، ویل دورانت، جرج سارتن، سر پرسی ساکس و دیاکونوف ( همه ، به نقل از آن همان « همه دان ِ » پرگو و پر مدعا ) سر و ته قضیه را هم بیاوَرَد . اما ، من بر این باورمُصرم ، که بحث تخصصی زبان ، بیرون از دایره زبان شناسان ، تبدیل به همان چماقی می شود که کامنت نویسیان ایرانگلوبال ، بر سر هم می کوبند.