Skip to main content

عزیز، بله، براستی هم «ما

عزیز، بله، براستی هم «ما
آ. ائلیار

عزیز، بله، براستی هم «ما اینیم». اما چرا؟ چرا چنین هستیم و نه جور دیگر و بهتر؟ کانت فیلسوف آلمانی در سال 1784م. مسئله را توضیح میدهد و دلیل اش را آن میداند که ما جرئت نمیکنیم خرد خود را بکار اندازیم و تاریکیها را خودمان با دست خودمان روشن کنیم و مشکل را خودمان راحل یابی کنیم. چون خودمان را صغیر میدانیم و به راهنما و قیم نیاز مند میدانیم. او در مقاله خود «روشنگری چیست» برای بکار انداختن عقل خود در حل مسایل که آنرا روشنگری مینامد، می نویسد: «
روشنگری خروج انسان از صغارتی است که خود بر خويش تحميل کرده است. صغارت، ناتوانی در به کاربردن فهم خود بدون راهنمايی ديگری است. اين صغارت خود- تحميلی است اگر علت آن نه در سفيه بودن بلکه در فقدان عزم و شهامت در به کارگيری فهم خود بدون راهنمايی ديگری باشد. شعار روشنگری اين است : Sapere Aude «در به کار گيری فهم خود شهامت داشته باش»!


تنبلی وبزدلی دلايلی هستند بر اين که چرا بخش بزرگی از انسانها، زمانی طولانی پس از آن که طيبعت، آنان را به بلوغ جسمی رسانده و از يوغ قيمومت ديگران آزاد کرده است همچنان با خرسندی در همه‌ی عمر صغير می‌مانند؛ و نيز به همين دلايل است که چرا برای ديگران چنان آسان است که خود را قيم آنان کنند.

چه راحت است صغير بودن! [آدم صغير پيش خود چنين استدلال می‌کند که] اگر کتابی داشته باشم [منظور کتاب مقدس است] که به جای فهمم عمل کند، اگر کشيشی داشته باشم که به جای وجدانم عمل کند و اگر پزشکی داشته باشم که به من بگويد که چه چيزهايی بخورم و چه چيزهايی نخورم و... در اين صورت نيازی ندارم که به خود زحمت دهم. اصلاً احتياجی ندارم که بينديشم؛ تا وقتی پول دارم ديگران جور مرا می‌کشند. قيم‌هايی که از سر خيرخواهي، سرپرستی انسانهای صغير را بر عهده گرفته اند زود در می‌يابند که بخش اعظم نوع بشر (شامل تمامی جنس لطيف) برداشتن گام به سوی بلوغ ذهنی را نه تنها دشوار بلکه بسيار خطرناک می‌دانند.

قيم‌ها پس از آن که گاوان خود را رام کردند و مطمئن شدند که اين زبان بسته‌های مطيع و سر به راه بدون يوغی که بر گردن دارند گامی بر نخواهند داشت، آنان را برحذر می‌دارند که مبادا اين يوغ را از گردن خود بيفکنند و آزادانه گام بردارند ؛ چون در آن صورت، خطر آنان را تهديد خواهد کرد. اما اين خطر واقعاً چندان بزرگ نيست؛ زيرا پس از آن که آنان چند بار بر زمين خوردند قطعاً سرانجام راه رفتن را فرا می‌گيرند، اما يک بار زمين خوردن، انسانها را چنان ترسو و وحشت زده می‌کند که ديگر نمی‌کوشند تا بر پای خود بايستند و بی کمک ديگران گام بردارند...» نشانی مقاله جهت مطالعه بیشتر
http://www.nilgoon.org/archive/moughen/articles/Moughen_Kant_Enlightenmnet.html