Skip to main content

اداره کشور بصورت مرکزیت

اداره کشور بصورت مرکزیت
Anonymous

اداره کشور بصورت مرکزیت "سنترال" در قرن۲۱ و در دوران دیجیتالیزاسیون میرود کهنه شود. در این سامانه کنترل از بالا، مانند گذارش از طریق مورس است. شهرنشینان پاسیف شده وپاسیفیسم مرگ اندیشه، فانتزی واستقلال راببار مآورد. در این شرایط شهرنشینان قابلیت کنترل بالا را از دست میدهند. در سویس، چهار زبان وملت در کنار هم یک کشور با کانتونهای رنگارنگ را بوجود آوده اند. هریک از این کانتونها مستقل وقوانین آنها متفاوت از یکدیگر. قوانین هر کانتون بوسیله نمایندگان روستاها وشهرها تنظیم میشود. خوب، نتیجه را دوستان میدانند. در آلمان اکثر نقاط مرزی زبانهای همسایگان هم مرز را نیزصحبت میکنند. کشور آلمان دارای لهجه های بیشماریست بطوریکه مردم شهرهای شمالی زبان مردم جنوب را نمیفهمند. ولی این سیستم فدرال مانند یک اداره که ۲۰دفتر را شامل میشود وهر دفتر۲۰رایانه در خود دارد کار میکند. این دفاتر برنامهای مستقل خود را

وهمراه با سرور انجام میدهند. در ایتالیا، اسپانیا،روسیه و تا حدی فرانسه که بصورت "سنترال" اداره میشوند دوستان نتیجه اش را دیده اند. دوستان من زاده بختیاریم. این استان تقریبن در مرکز ایران قرار دارد و از اینجهت دچار سرنوشت کردستان ،آذربایجان وبلوچستان نشده واین تنها یک شانس بوده ونه یک قابلیت. پس زمانش رسیده تا ما چپ وراست ، اشتباهات رهبران ومبارزان را به رخ یکدیگر ومردمان استانها نکشیم. دست هیجکدامان پاک نیست و این دیو درونی هرچندبار خودش را آشکار میکند. قاسملو،بختیار،خمینی،نادرشاه،کوروش،پیشه وری،ارانی،روزبه،مصدق و رضا شاه همه وهمه کجی وراستیهای خود را داشته اند. اینها رگه های موازی خلق وخوی ما هستند. با دشنام به آنها هیج گره ای را باز نخواهیم کرد وبا دشنام به آنها صفحه گسترده راه حلها جلویمان باز نمیشود. شناختشان بیشتر راهگشا خواهد بود. ما نمیتوانیم بگویم: صفویان وقاجاریان ترک بودند وچون آنروزها را بر سر کشور آوردند پس ترکها اخند. در آن دوران اینها توانستند قدرت را بگیرند و نه بختیاریها یا مازندرانیها. ازکجا معلوم اگر گیلانیها ویا بلوچها سلسلهای آن دوران را شکل میدادند میتوانستیم ایرانی مدرن بسازند؟ کشور ما دچار یک دین از نوع بیمارش شده واین حکومتها چه کرد چه لر وچه ..نمیتوانند بسیار دگرگون از یکدیگر باشند. کوبیدن ترک ها وفارسها(دیگر فارسی به معنای گذشته وجود ندارد) دردی را دوا نمیکند وتنها خوشه های خشم را طلایتر میکند. گسترش زبان پارسی مانند زبانهای دیگر که مانده اند وادبیاتی دارند یک روند طبیعی است. ادیبان ترک که به این زبان نگاشته اند هم آنرا جلا داده وهم از آن جلا گرفته اند. آنها به زیبائ آن پی برده و هیچکدامشان با فشار سرنیزه ساواک ویا اداره آموزش وپرورش مجبور بنوشتن داستانهایشان به پارسی نشده اند وچقدر هم توانستند گل کنند. به هر حال، کشور ایران در قرن ۲۱با گوناگونی مردمان وزبانهایش با پیش گرفتن گام بگام بطرف فدرالیسم نه تنها چیزی از دست نمی دهد بلکه فدرالیسم میتواند داروی نجاتبخش باشد. در فدرالیسم، انسانها با پتانسیل بیشتری نقش بازی کرده وشایستگیشان را بیشتر نشان میدهند. اگر ترکها یا لرها در این فدرالیسم موفقیت اقتصادی وفرهنگی بیشتری کسب کنند چه بهتر. آنها میتوانند استانهای ضعیف را پشتیبانی کرده ومدلی برای دیگر استانها باشند. نظر دوستان گرامی که مخالف فدرالیسم اند ویا آنرا خطری برای ایران میدانند بسیار محترم است. دل ما بیشتر از دل آنها برای کشور نمیسوزد. مقوله فدرالیسم باید بوسیله کنشگران و فرهیختگان بیشتر وبیشتر حلاجی وبازگشائ گردد بدون اینکه ما دوباره آنرا در چرخ گوشت مارکسیسم ـ لنینیسم باندازیم.
با درود