Skip to main content

خواننده ی عزیز، ممنون از توجه

خواننده ی عزیز، ممنون از توجه
آ. ائلیار

خواننده ی عزیز، ممنون از توجه شما. برایم مهم نیست که این یا آن خواننده چه برداشتی از نظریات من دارد؛ بل مهم است که «چه راه حلی پیشنهاد میکنم، و آیا مشکل گشاست، عملی ست، انسانی ست یا نه». راه حل ایران را نظام غیرمتمرکز از جمله فدرالیسم میدانم. در بحث درست آن است که به راه حلها توجه شود. صدور حکم فلان یا بهمان بودن در مورد اشخاص نیاز به «سند و مدرک» دارد. بدون سند و مدرک اتهامات میشود تبلیغات. این اشخاص چه ترک باشند و چه فارس و کرد و غیره. فرق نمی کند. پان ترکیست بودن دلیل نمی شود که «حقوق» یک مردم نفی بشود. هر چیزی جای سنجش خود را دارد. میتوان ناسیونالیسم را نقد کرد ولی از «تأمین حقوق» دفاع نمود.این ، راه درست دشواریهاست. عبارت من در آورده ی «عشیره پرستی» ساخته ی ناسیونالیستهای فارسی زبان است. برای نقض حقوق ملیتها.و نشانه بی دانشی.

از نظر جامعه شناسی وقتی جامعه درشرایط روابط اقتصادی تولید کالایی ست ، و بر مدار «کار و سرمایه» می چرخد، و حکومت سرمایه داری وابسته به نظام جهانی در گوشه-گوشه ی مملکت به بهره کشی از راه «کار و مزد» می پردازد ، و شرایط «تبعیض اقتصادی-سیاسی-فرهنگی» را به شدت اعمال میکند، در مناطق محروم در غیاب «جنبش زحمتکشان» تنها «ناسیونالیسم» میتواند سر بلند کند، که تحت فشار و تبعیض است. کسانی که ناسیونالیسم را نمی شناسند و فاقد درک علمی هستند دست به اصطلاحات دوران سپری شده ی «ارباب و رعیتی» می یازند تا مخالفت خود را با «حقوق برابر» و نقض شده ابراز دارند. اینان فاقد آگاهی انتخاب اصطلاحات درست جامعه شناسی و سیاسی منطبق بر شرایط اند. در مناطق فارسی زبان چنین پروسه ای طی میشود. در غیاب مبارزه ی سازمانیافته ی زحمتکشان، «ناسیونالیسم فارسی» ابزاری میشود برای مبارزه با حکومت، و همینطور برای مبارزه با «حقوق ملیتها». که ما شاهدش هستیم. ناسیونالیسم فارسی چهره ی خود را در برنامه حزب پان ایرانیست و مشروطه خواهان و جبهه ی ملی و غیره بروشنی نشان میدهد. که میخواهد جای حکومت «فرا قومی اسلامی» را بگیرد و تضاد اصلی اش با حکومت هم از این زاویه است. و حقوق ملی ملیتها را هم مثل حالا و زمان شاه نقض کند.ناسیونالیسم ملیتی خواهان آزادی سرمایه از چنگ مرکز است و میخواهد بازار خود را با کشورهای همسایه رونق ببخشد. این سرمایه تحت فشار و محدودیت و تبعیض مرکز است. برای محکم کردن پایه خود مثل ناسیونالیسم فارس به «فرهنگ» چسبیده است. جدایی خواهان خواستار فرار اند. و بازتاب دهنده ی خواست این سرمایه محلی. ناسیونالیسم فارس هم خواهان بدست گرفتن حکومت مرکز است که تحت فشار سرمایه دولتی و فراملی مرکز قرار دارد. این است که به ادبیات ناسیونالیستی روی آورده است. و از دیگر سو با ملیتها درگیر است که پیروزی و منافع خود را در خطر می بیند. چنین است ریشه اصطلاحات من درآورده و اتهامات متقابل. و همینطور ریشه ی «ترک و فارس» گرایی و ایجاد ستیزه ها. سرمایه ناسیونالیسم فارس و ملیتی همه تنها راهی که دارند آنست که میخواهند خود تبدیل به سرمایه وابسته به سرمایه جهانی باشند. اینجا تضاد مهم بین جناحهای سرمایه در کشور است که مسایل «مردم یا مردمان» را برای تأمین منافع، قدرت، و آقایی خود وسیله کرده اند. راه مردمان ایران راه اینها نیست. جناحهای سرمایه نیاز بدانند از ایجاد جنگ داخلی ابایی ندارد. از این روست که نوشته ام «حقوق آری -ناسیونالیسم نه». سرمایه جهانی در تقویت برخی از این جناحها علیه برخی دیگر آتش بیار معرکه اند. که مثال عینی اش را در عراق و اوکراین می بینیم. و حتی در سوریه. جنگ های داخلی جنگ سرمایه هاست. در همکاری با سرمایه جهانی. بر پایه وسیله قرار دادن حقوق مردم. اگر کسب حقوق از راه درست اقدام شود مبارزه به چنگ سرمایه ها نمی افتد و فجایع نیز پدید نمیاید.انقلاب هم توسط سرمایه ها به شکست کشیده نمی شود. مبارزه ی دموکراسی خواهی، رفع تبعیض، عدالت خواهی، اگر میخواهد پیروز شود، و وسیله ای در دست سرمایه های داخلی و جهانی نشود ضرورت دارد «سرمایه» را دور بزند و کنار بگذارد . تکیه به سرمایه زمینه ایست برای سوریه واوکراین شدن ایران. بهار عربی چنین شد که به خزان تبدیل شد. سرمایه باید بدنبال جنبش مترقی مردم بیافتد نه برعکس.