Skip to main content

در پاسخ به خواننده ناشناس

در پاسخ به خواننده ناشناس
اقبال اقبالی

در پاسخ به خواننده ناشناس(Anonymous در ش., 09/06/2014 )؛
براستی بی مسئولانه سخن گفتن هم حد و مرزی دارد.
1- نوشتید که:شما چرا قیچی بدست گرفته ای و کامنتها را سانسور میکنی!؟ پاسخ: کمنتاری سانسور نشده است و تنها فحش رکیک شما نقطه چین شد.
2- نوشتید که: "پشت اسم مستعار پنهان نکن. با اسم واقعی خود کامنت بنویس وعکست را بالای آن قرار بده،"
پاسخ: اسم من واقعی ست و عکسم هم بالای آنست؛ عینک تحریف و تخریب را بر دارید تا ببیند.
3- نوشتید که " با عجز و خواری، در پشت رجوی نماز میخواندی". من هرگز نه مسلمان بودم و نه نماز خوانده ام و نه با اسلامگرایان کار کرده ام.
4- نوشتید که: "امروز شده ای فاشیست ناب. و علیه خلقهای ایران می جنگی"
این ادعای بالا تکرار جوسازی مزدوران رژیم، پان ترک ها و پان عرب ها می باشد که مواضع انسان ستیزانه و ایران ستیزانه آنها افشاء شده است.

شما و آنها که این جملات برایتان دیکته کرده اند، هیچ استدلال و سندی در اثبات ادعایتان ندارید!!!
در مورد خلق های ایران هم اگر از موضع قومی - عشیرتی بنگریم؛ من ریشه در یکی از "قدیم ترین و اصیل ترین" خلق های ایران دارم. این ادعای شما آنقدر سطحی و مضحک است که باید برای خنده قاب گرفته شود.
5- نوشتید که: "آقایت شاهنشاه آریامهر نتوانست از پس مردم بر آید".
اتفاقن من چون "آقائی" شاهنشاه آریامهر را نپذیرفتم، از دوران دبیرستان مبارزه علیه رژیم شاه را آغاز کردم. جهت اطلاع شما؛ استبدادستیزی، دادخواهی، آزادیخواهی و ایراندوستی در 100 سال گذشته از پدر به فرزندان منتقل شده و ما در این راه آرام و قرار نداشتیم.
6- شما بعنوان خواننده ای گمنام (Anonymous) خطاب به من نوشتید که: "اگرغیرت داری، ومردی، واگر شخصیت داری، خودت را پشت اسم مستعار پنهان نکن. با اسم واقعی خود کامنت بنویس وعکست را بالای آن قرار بده، تا خواننده گان روح پلید و شخصیت ضد انسانی ات را بهتر بشناسند." و در ادامه گفتید: "مواظب باش که از شدت ترس و اضطراب شلوارت را خیس نکنی!"
خواننده گمنام که بنظر می رسد از سربازان گمنام پان ترک، پان عرب یا پان اسلامیست هستی؛ من و صدهاهزار چون من که قلب هایشان برای آزادی، دادگری و رهائی ملت ایران از سلطه فاشیسم دینی، قومی و نژادی می تپند، بی سپر بمیدان آمده و مطالبات انسانی و برحق ملت ایران (بی تفاوت از تبار، نژاد، دین و ...) را فریاد می زنیم. همین اهداف با صدای بلند در زندانهای رژیم شاه و شیخ هم اعلام شد و "شلوارهایمان" هم خشک ماند! نتیجه گیری کنم که؛
ما سر خصم بکوبیم به سنگ, یا او سر ما به دار سازد آونگ.