Skip to main content

عشیره پرستی، ناسیونالیسم کور،

عشیره پرستی، ناسیونالیسم کور،
Anonymous

عشیره پرستی، ناسیونالیسم کور، و تفکر قبیله ای ویژگیهای بارزی دارد. اولی نارسیسم و یا "خودشیفتگی" است، عشیره پرست خود و عشیره اش را محور جهان میداند و همه چیز را بر همین اساس می سنجد. درست و نادرست، حق و ناحق ... همه با عشیره او معنی می دهند. همچنانکه جهنم شدن ایران بر مردمان آن، در واقع بر اثر خود شیفتگی عشیره پرستان صورت میگیرد. کسانیکه عشیره روستائی خود را محور جهان و مرکز کائنات میدانند و همه چیز را بر اساس نژاد گرائی عقب مانده و مبهم باصطلاح آریائی و بر همین اساس میسنجند، درست و نادرست حق و ناحق، و بالاخره همه چیز با عشیره آنها معنی میدهد. بنابر این اگر کسی به پدیده عشیره نپردازد، لاجرم متهم به" "ناسیونالیست" و " پانترکیسم" میشود. و در واقع خود شیفتگی مریض گونه

که خود را بصورت شیفتگی به زبان خود و تحمیل آن بزور سرنیزه به میلیونها انسان ایرانی، از این نوع خود شیفگی ناشی میشود. از آنجا که عشیره پرست، خود را دانای کل، و دیگران را نفهم و نا آگاه و بیسواد میداند، بدیگران توصیه میکند که بروند و شهر نشینی بیاموزند. در اینجا عشیره پرست دو مرتبه بطور آشکار نشان میدهد که شدیدا شیفته خود و قبیله خویش است. زیرا اگر کوچکترین آگاهی از تاریخ ایران داشته باشد، متوجه میشود که این سلاطین و پادشاهان ترک سلسله غزنویان، افشار، صفویه، قاجار بودند، که با حاکمیت هزار ساله خود در ایران، برای عشیره پرستان فارس، شهرهائی مثل تهران، اصفهان، مشهد، و شیراز ... و امثالهم را ساختند، و آنان را برای خدمتگذاری به دربار خود راه دادند، و با خود به شهر ها آوردند، و بدانان آداب و رسوم شهر نشینی و تربیت اداری و مدنی یاد دادند. دومین خصیصه عشیره پرستان نگاه کلیشه ای به جهان است. او گمان میکند در جهان دو قبیله وجود دارند، یکی "قبیله من" و دیگری "قبیله دشمن". پس اگر کسی از قبیله من نبود و مثلا به استوانه گلی کوروش گفت، هجویات بی اساس است، الزاما از "قبیله پان ترک " است! همچنین اگر کسی در سوابق و نوشته های زن ستیزی فردوسی تحقیق و تفحص بکند، و نشانه های آشکار نژاد پرستی وی را نشان دهد، پس حتما پانترک است، و چون "پیشه وری" ترک بود و بوز قوردها هم خود را ترک میدانند، پس سخنان این فرد (ائلیار) در مورد عشیره فارس حتما "تبلیغات پانترکی" نامیده میشود! سوم اینکه عشیره پرست شدیدا "بت پرست" هم هست. کوچکترین نظر مخالفی در مورد بتهای قبیله از سوی او تحمل نمیشود. اگر کسی با هزاران سند غیر قابل انکار بتواند ثابت کند که کوروش کبیر یک فرد جنایتکار و بیرحمی بود، باز هم خواهد گفت اگر جنایتکار هم باشد، "ولی به قبیله من خدمت کرده است". جالب اینجاست که همه میدانند، که رضا خان را انگلیسی ها با زور سوار ماشین کردند و او را با کشتی به آنسوی اقیانوس هند تبعید کردند، یعنی این خادم بزرگ قبیله فارس! حتی اختیار سوار و پیاده شدن به ماشین را هم نداشت، جای تعجب است که دولت او را "حکومت ملی" مینامند. و جالبتر اینکه هنوز هم او را در نهان آشکار ستایش میکنند، ولی شخص "پیشه وری" را که با حکومت یکساله اش خدمت شایانی برای مردم آذربایجان کرد، لعن و نفرین میکنند. و این خود بهترین سند برای اثبات "بت پرست" بودن عشیره پرستان فارس است. چهارم اینکه درست بمانند عین الله باقرزاده شخصیت فیلمهای صمدکه با پوشیدن کت و شلوار و بستن کراوات گمان میکرد "شهری" شده است، عشیره پرست فارس هم گمان میکند اگر عقاید ارتجاعی، نژاد پرستانه و ضدانسانی خود را با فاکتهایی از کوروش، رضا هفت تیری، فردوسی و ... مزین بکند، میشود یک انسان مدرن. غافل از اینکه قدم اول در راه مدرن شدن، تبدیل شدن از "عضو قبیله" به "شهروند" است. یعنی رها کردن عصبیت قبیله ای، رها کردن بت پرستی (چه نام این بت زبان فارسی باشد، چه کوروشیسم عصر پارینه سنگی باشد، چه فردوسی عهد بوق باشد، و چه رضاهفت تیری) و قدم گذاشتن در راه سنگلاخی "فردیت" و بریدن از خون و نژاد (که اسم مدرنش احترام به حقوق انسان و زبان دیگران است، از الزامات عصر حاضر محسوب میشود). البته با توجه به تعاریف عقب مانده عشیره پرستان، که گویا با گفتن؛ "من مدرنم، و یا من نژاد برترم، هیچکس مدرن نمیشود. و حتا گرد و خاک بپا شده از افتخار به سنگ قبرهای عهد بوق کوروش، داریوش، رضا خان...، هیچکس متمدن نمیشود. این فقط بخشی از چهره تفکری بنام "عشیره پرستی فارس است، امیدوارم دیگران بتوانند در ترسیم کلیت فرهنگ عقبمانده فارس سهیم بشوند. آقا این گنده گوئیهای آریائی تان، کشت ما را!