Skip to main content

برزویه طبیب عزیز در کل با نظر

برزویه طبیب عزیز در کل با نظر
آ. ائلیار

برزویه طبیب عزیز در کل با نظر شما موافقم.لازم بود موقعیت نیروهای مترقی سنجیده میشد. اینکه چه میکنند و چه نمیکنند یا نمی توانند بکنند و کل وضعیت چگونه است -که بعد ممکن بود گفت بهتر است از چه راهی حرکت کنند. ولی ... میدانید که کار ما نه از یکسو بل از خیلی جهات لنگ است.در مورد خودمان نیز قضیه بدین منوال است. واقعیت این است که نیرو های کاردان ما نسبت به شرایط گیج اند. تا وقتی که «دید» عملاً نظری ست و تئوری در ارتباط با «عمل» مطرح نیست، این مشکل وجود دارد. شرایط عینی برای نیروی مترقی در جوامع عقب مانده اگر دقیق متوجه شود همیشه بصورت «نظری-عملی» یا درست تر «نظری-نظامی» پیش رو بوده است. اما دوستان با عمل و سنجش موقعیت «جنگی موجود» کاری نداشته اند؛ تنها برایشان «تئوری بافی» مطرح بوده است. برای مثال اکنون چپ ایران نیاز دارد گرد یک «برنامه ی عملی» متشکل شوند. ولی خبری از برنامه نیست و غرق شده اند

در مسایل «دور و داراز» نظری. که هر آن می توانند تغییر یابد و پایانی هم برآنها نیست.از نظر من دوستان عمل گرا که نیستند هیچ، بل بی عمل گرا و جن شماراند، سر سوزنها.اشکال در درک رابطه ی «تئوری-پراکتیک» است. این درک عینی نیست و به شدت خیالی ست.باز توجه کنیم به عمل تشکل چپ. دوستان میخواهند نخست افراد چپ باشند بعد تشکل چپ درست شود. معنی این اندیشه و دید در عمل چنین است که اول لازم است همه مسلمان ناب محمدی شوند بعد جامعه مسلمان تشکیل شود.تکرار هذهبی یک عمل از سوی چپ. لازم نیست فرد چپ باشد. و نیاید هم باشد. اما لازم است موافق برنامه باشد. برنامه عملی چپ. اینکه میخواهیم چه کنیم و چه نکنیم. چه میخواهیم و چه نمیخواهیم. دید ایده لوژیک چپ که در حقیقت دید دگماتیک است عین دید مذهبی عمل میکند. چپ هنوز که هنوز است از دید مذهبی خود را رها نکرده است. در حقیقت از دید غیر علمی.درسیاست تعیین کننده برنامه عملی ست نه اعتقاد و ایده لوژی. اما برای چپ ایران هنوز اعتقاد تعیین کننده است. از نظر من همه ی بحث های تئوریک بحثهای اعتقادی اند. و آنچه غایب است بحث عملی ست. ریشه مشکل نویسنده مقاله مشکل همه چپ است. اعتقاد به فلان و بهمان چیز شخصی ست ولی برنامه عملی میتواند برای مشکلات کلید باشد. وظیفه و هدف انسان کشف جمعی این کلید است و بکار انداختن آن. جامعه از چپ کلید میخواهد نه اینکه میخواهد بداند چه اعتقادی دارد یا ندارد. سخنم این اینست که اعتقاد باشد برای خودت لطف کن کلیدات را روی میز بگذار. با آگاهی میگویم نه تنها چپ کلاسیک، بل چپ دموکراتیک هم دچار بیماری «اعتقاد» است. درمان این بیماری همان راهی ست که دوره ی روشنگری برای «جدایی دین و سیاست» در اروپا یافته است. لازم است چپ هم این اصل را بپذیرد. جدایی اعتقاد از سیاست عملی. راه درست و عملی چپ ایران است.