Skip to main content

دوست گرامی جناب سروش سلام؛

دوست گرامی جناب سروش سلام؛
بهنام چنگائی

دوست گرامی جناب سروش سلام؛ شما به خوبی مرا از غفلتِ ناخواسته ام بیدار کردید!

جناب سروش گرامی؛ از پانویس درست و نقد بجایتان بسیار قدردانی می کنم. راستش شما حق دارید و من در پایویس های مکرر خود بیشتر به نیروهای پایه ی جابجائی فردا، توان مستقل طبقاتی و اهرم متشکل کارگری، و همچنین در همگامی نیروهای چپ ها و کمونیست با کارگران یدی و فکری بیشتر متمرکز شده بودم. در حالی که این تعریف تا حدودی در تقابل با نگاه سیاسی من است. زیرا من شخصا انقلاب و یا دگرگون سازی ها را محصول کار کارگران، توده های خانه خراب، حاشیه نشین های شهر و روستا، نیروهای میانی تحصیل کرده، جوانان دانشجوی و بیکار و همچنان به یاری و حمایت دانشگاهی ها و لایه های هنرمندان و همچنین بخش های بزرگی از روشنفکران آگاه و آکادمیک که به حرکت و تحول تاریخی پی برده و یاور دارند دانسته و می دانم. البته همانطوری که شما نیز به وضوح اشاره کرده اید و من هم باور دارم، در حال حاضر مخالفت اصلی و کنونی جهانی بر علیه سرمایه مالی گلوبال و طرح های ویرانگر نئولیبرالیسم را لایه های آگاه و تحصیل کرده در اروپا، ایران و جهان به عهده گرفته و منشأ مقاومت و بیداری شده و امید به فردای بهتر و دنائی دیگر را در دل ما برمی انگیزانند و در برابر فشارهای فراوان کنونی دولت های نئولیبرال مقاومت و ایستادگی کرده و به خوبی افشاگری و روشنگری های برجسته بر علیه آنان می کنند. شک ندارد که کارگران عموما پس از کار روزانه تنها به فکر قدری آرامش و لاجرم تجدید قوا برای فردای کار می باشند و به همین خاطر قریب به اتفاق آنها کمترین فرصت کافی برای کسب آگاهی های طبقاتی و آشنائی جدی با موانع و منابع حقوقی و توان کلان نجات خود از اسارت بهره کشانه ی سرمایه سالار دولت های وابسته به سرمایه را چندان که لازم و موثرباشد را ندارند. شاید به همین خاطر بود که "لنین"و ایده ی نیروهای (انقلاب او: یعنی تلفیق جنبش خودبخودی با آگاهی مترادف شد) و تنها آنگونه می توانست انقلاب پشتیبانان موثر و حیاتی خود را بیابد و روزی در کنار خود داشته باشد! زیرا او معتقد بود که آگاهی از بیرون طبقه وارد جنبش خودبخودی کارگران شده و آن دو همیگر را به مرور در ظروف حزبی تکمیل می کنند. بخشی از این تئوری درست است؛ اما مشروط به آنکه احزاب چپ و کمونیستی جای حزب طبقه کارگر را آنگونه در گذشته های بلوک احزاب چپ و کمونیستی مرسوم و معمول بود، نگیرد و در عمل و اراده مستقل و طبقاتی اش جای اداره کردن فردا توسط مزدبگیران را نگرفته و همچنین قطب بندی های اجتماعی و طبقاتی به شکل آزاد و دمکراتیک گردن نهد و همه ی طبقات و لایه های اجتماعی حق مسلم ایجاد احزاب و سازمان های مستقل و خاص خود را داشته باشندووو.... در این عرصه البته می توان خیلی بیشتر از این ها وارد گفت و شنود متقابل شد و نکات مبهم موجود را با دقت و بردباری و خصوصا غیر ایدئولوژیک و سازمانی و دوجانبه بیشتر گشود و واکاوی کرد، و از این بررسی ها، نمودار فردا مبارزه ی طبقاتی را روشن ساخت؛ و نقاط تاریک و تباه تاریخ به اصطلاح احزاب و جریان های چپ جهان را زیر نقد سازنده برد و آینده آنان را با پرتو آگاهی رسانی و دخالت توده ای رو در روی ناگزیر جبر تغییر و تحول لازم قرار داد. تندرست باشید