Skip to main content

جامعه فارس که قرنیست، از

جامعه فارس که قرنیست، از
Anonymous

جامعه فارس که قرنیست، از طریق رژیمهای دیکتاتور، و حمایت دول غربی، خود را بر ملل جغرافیای ایران مسلط کرده است، هیچگونه پیشینه داشتن علم و صنعت و اختراعات و اکتشافات نبوده است و نیست. زیرا اساس فکر این جامعه بر مبنای اسطوره پرستی و غرق در تخیلات افتخارات کاذب دو هزارسال پیش نهاده شده، و آنان را به درجه ای از سطحی نگری، و خود بزرگ بینی رسانده است، که فکر میکنند، ناف تمدن بشریت هستند، در صورتیکه در مقایسه با ممالک صنعتی جهان بسیار عقب مانده و در واقع آهی در بساط ندارند. وهمین امر سبب شده است، که تقریبا تحقیق و تفحص و معیار و میزان پایه های علمی دراین جغرافیا بی معنا و بر پایه صفر باشد. برای مثال کمتر شخصی پیدا میشود، که از روی مدارک علمی و ارزیابی شناخته ها صحبت بکند، و تدقیق و مراعات میزان و الگوهای علمی دراین جامعه مرسوم نیست. و کلی گوئیهای تلنبار شده در فکر و ذهن جامعه به یک اپیدمی

واگیر در آمده است. که فکر میکنند، اگرشخصی هر چقدر گنده گوئی و غلوّ بکند، و با کلی گوئیهای بی اساس دیگران را مورد تاثیر قرار دهد، میگویند، طرف باسواد است. از این جهت " پدیده کلی گوئی" تعریف و تمجید زبان و نژاد خود، و دروغ های شاخدار مخصوصا در عرصه تاریخ ساختگی، و سیاست خود بزرگ بینی به یک بیماری عمومی مبدل شده است. و در جامعه ای که وجدان عمومی جای خود را به دروغ های شاخدار، و حذف خصوصیات انسانی بدهد، و معیار و میزان اخلاقی، معنوی، بتدریج از جامعه حذف گردد، پدیده ضد ارزش، ضد اخلاق، و بی بند و باری و گستاخی در جامعه گسترش می یابد، که در آن حس بشر دوستی به مرحله صفر تنزل میکند. و جامعه روز بروز به یک بازار مکاره تبدل میشود، که هرکسی در صدد است بر سر دیگری کلاه بگذارد. در یک چنین جامعه ای انتظار تعهد اخلاقی، حس بشر دوستی، وظیفه وجدانی، و احترام به حقوق مدنی و انسانی چیز عبثی خواهد بود، زیرا در یک جامعه تندیده در پلشتی و زشتی، تنیده در دیکتاتوری قرون وسطائی و خرافات مذهبی، که قشر مسلط بخاطر حفظ اقتدار دیکتاتور منشانه خود، و غارت و چپاول ثروت عمومی، و در انحصار گرفتن قدرت سیاسی و منافع اقتصادی، صدها هزار نفر را از دم تیغ میگذراند، و هزاران نفر را به بهانه مختلف در زندانها سرکوب و اعدام و شکنجه میکند، و مثل کابوس هولناکی بر جامعه سایه میافکند، بمانند فردی که در حال غرق شدن، با مرگ و زندگی سر و کار دارد، انتظار تعهد اخلاقی، و احساس بشر دوستی، حرف بیهوده ای خواهد بود. "دیکتاتوری، "مرده پرستی"، "عوام فریبی" و مخصوصا "کلی گوئی" پدیده شومی است که در لابلای آن، هر جنایتی شکل میگیرد. و همین پدیده علت اصلی، و عامل فساد اخلاقی، و پس رفت جامعه به مرداب بربریت جغرافیای چند ملیتی ایران است، که لازم است بدون چون و چرا، با آن مبارزه شود. نتیجه اینکه: بدون احترام به حقوق زبانی، ملی ـ مدنی و مخصوصا خواست فرهنگی، اقتصادی، آزادیهای سیاسی، و "حق تعیین سرنوشت" ملل تشکیل دهنده جغرافیای ایران، کشور نامبرده از طریق آتشفشان عصیان خلقها از هم خواهد پاشید. و هیچ قدرتی قادر نخواهد بود، جلوی چنین پروسه ای را بگیرد. نمونه عراق، سوریه، لیبی، افغانستان، یوگسلاوی... و امثالهم، در جلوی چشم است. هیچ قومی اجازه ندارد خود را آقا بالا سر دیگران تلقی کند. و زبان خود را بزور اسلحه و سرکوب و کشتار به دیگر ملل ایرانی تحمیل بکند. زبان و نژاد هیچکسی برتر از زبان و نژاد دیگری نیست. و اگر قرار است دمکراسی در ایران حاکم شود. همه زبانها باید آزاد گردد. و زبان انگلیسی بعنوان زبان رسمی، زبان اداری، و بعنوان زبان علم و صنعت، و زبان دانش و فرهنگ در کودکستانها، مدارس و دانشگاههای جغرافیای ایران بکار گرفته شود.
در غیر اینصورت بر اثر ظلمی که درطول یک قرن بر ملل جغرافیای ایران شده است، جغرافیای ایران در اثر عصیان خلقها و درگیرهای خونین برای استرداد حقوق ملی ـ مدنی، وحقوق انسانی خویش از دیکتاتورها، ازهم خواهد پاشید.