Skip to main content

نوشته ی سپهری گرامی درست است

نوشته ی سپهری گرامی درست است
آ. ائلیار

نوشته ی سپهری گرامی درست است. اما یک طرف و یک بعد مسئله را نشان میدهد. «بستر اجتماعی» را. از نظر جامعه شناسی. بله ، عقب ماندگی جامعه در عرصه های مختلف، اخنتناق حاکم در جامعه، بستر اجتماعی- فکری نیروهایی مثل داعش است. این علف های هرز بر زمین مناسب رشد یافته اند. اما بعد و سوی دیگر مسئله آن است که چه کسانی قدرت و امکانات دارند که این نیروها را حمایت کرده-مستقیم و عیر مستقیم- در جهت اهداف کوتاه و دراز مدتشان در منطقه به عنوان «ابزار» مورد استفاده قرار دهند؟ بدیهی ست که «کشورهای قدرتمند اقتصادی و نظامی». این کشور ها نه تنها در طول تاریخ از نیروهای ارتجاعی در جهت اهداف برنامه ای خود بعنوان «ابزار» سود جسته اند، حتی از «انقلابها» نیز بعنوان ابزار در جهت تأمین برنامه های خود استفاده کرده اند. انقلاب سوریه علیه دیکتاتوری اسد برای رفع «تبعیض» و استقرار دموکراسی بود. حتی انقلاب بهمن ایران.

و بهار عربی. اما همه اینها توسط کشورهای قدرتمند در جهت اهداف کوتاه و بلند مدت آنها به عنوان وسیله مورد استفاده قرار گرفت و از مسیر خود نیز خارج گردید. مسئله تنها بستر اجتماعی یک نیرو و وضعیت نیست بل ابزار شدن این بستر و نیروها توسط کشورهای وسیله جو نیز بعد تعیین کننده دیگر است. از نظر من ضروریست بعد دوم را نیز در تحلیل مشکل در نظر گرفت. و یکطرفه به قضیه نباید نگریست. کشت، بر زمین مناسب، بعمل میاید و بغد بهره برداری از آن کسی ست که قدرت برداشت محصول را دارد.دهقان فقیر یا ارباب قدر قدرت؟ مسئله این است. برداشت همیشه از آن اربابان است. جامعه ای میتواند به اهداف پیشرفته خود برسد که از همه لحاظ بتواند از « امکان» ابزار شدن خود برای دیگران جلوگیری کند. بهار عربی ابزار شد و به خزان تبدیل
گردید. انقلاب سوریه-لیبی و...و حتی بهمن ایران به شکست کشانده شد. همه اینها با دو عامل« بستر و ابزار » مورد استفاده ی اربابان قرار گرفت. در آینده هم قدرتمندان با این دو پارامتر کار خواهند کرد. انقلاب وسیله است برای اربابان. و همینطور «داعش ها». و حتی «اصلاحات» و کودتا ها. و حتی «استقرار دموکراسی». و این نیز طبیعی است :قدرتمندان همیشه بدنبال منافع خود اند. چه با ارتجاع و چه با غیر ارتجاع. وضعیت عینی توسط این دو عامل-بسترمناسب،ابزارسازی، پدید میاید. جوامع کم رشد یا رشد نیافته به دلیل وجود دیکتاتوری که دارای جامعه مدنی و احزاب مترقتی قدرتمند نیستند، و حتی دارای نیروهای ارتجاعی قوی هستند، و پاشنه آشیل شان نیز همین است، براحتی جنبش و انقلابشان مورد سوء استفاده -ابزار-قرار گرفته و از مسیر خود منحرف میشوند. درک این مسئله راحت است ولی رفع ضعف این جوامع تقریباً ناممکن.کسانی که میخواهند در راه دموکراسی و رفع تبعیض و عدالت اجتماعی پیروز شوند ضروریست این ضعف و پاشنه آشیل را رفع کنند. وگرنه اهداف دست یافتنی نیست. ائتلاف جهانی کنونی هدف اش نابودی داغش نمی تواند باشد بل هدف کنترول آنست. و این ائتلاف نیز نمی تواند محدود به کنترول گروههای اسلامی باشد.
ائتلاف جهانی قدمی ست در جهت «پروژه های بزرگ منطقه و در صورت امکان جهانی». پروژه هایی که در کل در خدمت منافع
کشورهای قدرتمند است.با حرکات «زیک زاکی» آنها. احتمال اینکه در مسیر این پروژه ها در ایران نیز تغییراتی پیش بیاید ممکن است و بعید نیست. ولی درجه ی مثبت بودن این تغییرات در کل بستگی به «وجود،استحکام و قدرت و مترقی بودن جامعه مدنی ایران» دارد.جامعه مدنی و سیاسی ایران در داخل و خارج ضعیف است.