Skip to main content

ناظر گرامی، با نظریات نویسنده

ناظر گرامی، با نظریات نویسنده
آ. ائلیار

ناظر گرامی، با نظریات نویسنده ی مقاله کاری ندارم که آیا درست و عملی ست یا نه. اما مسایلی که شما در کامنت خود مطرح کرده اید را در دو مقاله ی «انزوا گرایی 1و2 و دیگر مقالاتم مورد تحلیل قرار داده ام. چیزی که شما مطرح میکنید «سیاست انزواگرایی در مبارزه ی رفع تبعیض در رابطه با ستم مضاعف»است. من این سیاست را در خدمت ادامه اسارت تبعیض دیدگان ارزیابی کرده ام. دلیل اش ساده است: هیچ ملت بدون دولت در ایران، هیچ خلق تحت ستم مضاعف در ایران، هیچ قشر اجتماعی ، نمی تواند به تنهایی ، خود را از «ستم و تبعیض و دیکتاتوری و بی عدالتی اجتماعی» خلاص کند. شما چه مایل به «اداره ی امور محلی» در قالب فدرالیسم با شید یا در قالب «جدایی» نمی توانید «به تنهایی» حکومت را شکست دهید. حتی گروهی بنام «تشکل ملیتهای ایران فدرال» یا «جدایی خواهان» نیز نمی توانند حکومت را شکست دهند.

یعنی هیچ گروه و تشکل و جمعی چه بنام همه ملیت ها و چه بنام خاص « جدایی خواهان یا استقلال طلبان» و غیره... نمی توانند حکومت را شکست دهند. این سیاستی که شما فکر میکنید در شرایط ایران «عملی و پیروزی آفرین»نیست. چرا که «خودش بازتاب بی عملی موجود در جامعه» است. این سیاست نیست. سکوت موجود است. مبارزه نیست، انفعال موجود است. به سوریه توجه کنید: مردمان مختلف سوریه از دست «دیکتاتوری و تبعیض و بی عدالتی حکومت» به خیابان ها ریختند. هدف رفع این سه مشکل بود. که در کل یک مشکل عمومی بود. نیروهای سیاسی «فدرالیست-استقلال طلب- اسلامیست-چپ و دموکرات» همه مسلحانه و غیر مسلحانه در مقابل حکومت اسد قرار گرفتند. کشورهای قدرتمند این نیروها را برای رسیدن به منافع خود « از همه لحاظ حمایت» کردند. «اهداف متضاد نیروها» آنها را در برابر یکدیگر قرار داد. جنگ داخلی آغاز شد. مردم به خانه های خود رفتند و 3 خواست اصلی آنها نیز در خیابانها ماند و فراموش شد. «تنها جنگ گروهها- تقویت شده از سوی نیروهای خارجی» صحنه کشور را فرا گرفت. و خون و کشتار موج زد که تا کنون هم ادامه دارد. چیزی که در این میان «نابود شده، مردم، و سه خواست اصلی» آنها بود. این نابودی همچنان ادامه دارد.آزمایش نشان میدهد که 1- در کسب حقوق نمی توان به کشورهای قدرتمند امیدوار شد و استقلال خود را کنار گذاست. 2-سیاست انحراف از «سه خواست عمومی» موجب شکست است.3- ضرورت دارد نیرو ها برای خواسته های عمومی متحد عمل کنند. چه بخواهند و چه نخواهند. ضرورت پیروزی، چنین است و غیر از آن نیز نیست.4- هیچ نیرویی نمیتواند به تنهایی بر حکومت پیروز شود.5- برای پیروزی ضرورت دارد اهداف اصلی را مشترک دانست و از تضاد اهداف اجتناب نمود. و در صف مستقل برای اهداف عمومی مبارزه را پیش برد و جنگ داخلی شکستی ست برای همه مردمان.6- هیچکس برای حفظ خواست دیگری در مبارزه کاغد و ضمانت نمیدهد و اگر هم بدهد فاقد اعتبار است. ضمانت خواست هر نیرو توسط خود آن نیرو و از طریق قدرت مردمی اش میتواند بطور نسبی حفظ شود.7- بدون سازمان قابل توجه، بدون نیروی مردمی، بدون سیاست درست در کسب خواسته های عمومی و خصوصی کسی شما را به حساب نمیاورد.
برگردیم به جامعه ایران . در ایران هم مثل سوریه 3 خواست عمومی در جامعه مطرح است. پایگاه این خواسته ها اقشار اجتماعی هستند. و گروههای سیاسی نسبت به این اقشار و خواسته ها خود را سازماندهی میکنند و سیاستی را پیش می برند. برای پیروزی در مبارزه، بدون توجه به گروههای سیاسی، انقلابیون، «اقشار اجتماعی و خواسته های آنها» را، و« کسب حمایت شان» را ، مورد توجه و هدف قرار میدهند. چرا که لازم است برای پیروزی مردم خود، همه ی مردمان جامعه را متقاعد کرد که از مبارزه و اهداف حمایت کنند. فکر کنید آیا آن سیاست انزواگرایی که شما نوشته اید در جهت «کسب حمایت همه مردمان جامعه ایران » است؟ آیا همه 50 ملیون آمار شما برای «استقلال هستند؟برای فدرالیسم هستند؟ یا به فرم دیگری هم فکر میکنند؟». واقعیت این است که یک خط را نمی توان به 50 ملیون شامل کرد. مبارزه با این حساب کتاب ابتدایی جور در نمی آید. خلاصه کنم سیاستی که شما در کامنت خود نوشته اید خیلی ابتدایی ،غیر عملی، شکست آفرین، و انحرافی ست. با این روش نه مردمی متحد میشود و نه مشکلی حل. کلاً روشی ست در خدمت طول عمرحکومت و اسارت ستمکشان.