Skip to main content

ناظر عزیز، «تمامیت ارضی طلبان

ناظر عزیز، «تمامیت ارضی طلبان
آ. ائلیار

ناظر عزیز، «تمامیت ارضی طلبان» در کل دو دسته اند. بخشی خواهان «قدرت متمرکز» در ایرانند. بخش دیگر خواهان «قدرت غیر متمرکز» و عدم تبعیض اند. اینان عملاً تقسیم شده اند و جنبش رفع تبعیض لازم است با بخش دوم سیاست متفاوتی از بخش اول داشته باشد. با دسته دوم می توان به اشتراکات و ائتلاف و حتی اتحادی نیز رسید. و با قدرت بیشتر دسته اول را به تمکین وا داشت و یا ایزوله کرد. از نظر من هر نیرویی که اداره ی امور محلی را قبول دارد و خواهان رفع تبعیضات گوناگون است می تواند متحد جنبشهای ملی-دموکراتیک باشد. با اینان باید به ائتلاف و حتی اتحاد عملی رسید. گروههایی مثل «حزب فاشیستی پان ایرانیست» اندک اند و در کل چیزی به حساب نمی آیند. اینان را میتوان توسط نیروهای دیگر خنثی کرد. من اشکال را قبل از اینکه در دیگران ببینم در خود و در جنبش های ملی-دموکراتیک می بینم.« سیاست جدایی» در شرایط موجود غلط است

و چنین سیاستی نمی تواند در بین نیروها و مردم محبوبیت و حمایت کسب کند. ایران در چنین شرایطی قرار ندارد. جامعه ما در شرایط اجرای قدرت غیر متمرکز قرار دارد و نه در شرایط «جدایی و استقلال». خواست های ما را نه خودمان بل «شرایط» تعیین میکند.و امکان عملی یا غیر عملی میدهد. سیاست اجرای قدرت غیر متمرکز مثلاً فدرالیسم و مانند آن میتواند نیروی لازم و حمایت داخلی و خارجی کسب کند. میتوان با این سیاست -اگر درست بکار برده شود- پیروزی را تضمین کرد و جنگ داخلی و فاجعه های دیگر را از صحنه حذف نمود. چه سیاستی درست و نادرست است؟1- سیاست استقلال یا جدایی خواهی پیش از اجرای فدرالیسم غیرعملی و نادرست است. در صورت لزوم تنها می تواند در فدرالیسم مطرح شود. اکنون فقط میتواند گزینه روی میز باشد. و نه بیشتر.سیاست جدایی خواهی آزاد است اما نبایدسیاست اصلی و عمده ی جنبشهای ملی-دموکراتیک باشد -چون موجب شکست است. چون عملی و قابل پیاده شدن در شرایط موجود نیست. آنچه در مسیر سیاست جدایی یا استقلال تلاش میشود در شرایط حاضر غلط است. 2- سیاست «فارس- ترک» گرایی نادرست است.بجای آن سیاست «انسان گرایی و برابری حقوقی» درست است.3- بجای جدایی لازم است استقلال در فدرالیسم را مطرح کرد. 4- با نیروهای عدم قدرت متمرکز به نزدیکی و ائتلاف و حتی اتحاد عملی رسید. 5- سیاست مخرب در جهت دوستی ها-ائلافها-اتحادهای عملی لازم است توسط روشنگری خنثی شود . جنبشهای ملی-دموکراتیک با استراتژی و تاکتیک درست می توانند پیروزی خود را حد اقل از زاویه «نظری» در وهله اول تضمین کنند و حمایت
معنوی کسب نمایند. من حطوط کلی این کار را در مقاله «استراتژی-تاکتیک آذربایجان » تدوین کرده ام.http://www.iranglobal.info/node/11857
از نظر من سیاست توضیح داده شده در این نوشته میتواند راه پیروزی و اتئلاف و اتحاد را برای کسب اداره ی امور محلی در ایران برای آذربایجان و دیگر ملتهای بدون دولت باز کند.
سیاست کردها را در خاورمیانه توجه کنید. چنان سیاستی ست که همه آزادیخواهان را به حمایت وا میدارد. ما نیاز به چنین سیاستی داریم. سیاست کردها در سوریه طوری ست که من ناچار میشوم از آنها حمایت کنم.سیاست جنبشهای ملی-دموکراتیک باید چنان سیاستی باشد که همه آزادیخواهان در داخل و خارج، از چپ و دموکرات تا میانه روها از آن حمایت و همبستگی کنند و راستهای فاشیست را خنثی نماید. فکر میکنم اصول اساسی چنین سیاستی در نوشته ی من روشنگری شده است. ما لازم است جدایی خواهی را کنار بگذاریم. با سیاست فدرالیسم نخست حمایت چپ را جلب کنیم. بعد دموکراتها را- و بعد میانه روها را. در چنین شرایطی میتوان گروههای فاشیست را به تمکین واداشت و یا اشکال تراشی آنها را خنثی نمود. همه چیز بسته به سیاست و تلاش خودماست. دیگری و دیگران را با سیاست درست میتوان به حمایت و همبستگی واداشت و تنها نماند. فکر میکنم چنین است راه موفقیت.
طرح این چیزها در آذربایجان در شرایط موجود نادرست و ضربه زننده است:تورانیسم-بوزقورتگرایی-ترکیسم- اتحاد دو آذربایجان- ملت حاکم و محکوم-استعمار و مستعمره- و مانند اینها . اینها چیزهایی هستند که راه نزدیکی-ائتلاف- اتحاد عملی- دوستی- را برای استقلال در فدرالیسم می بندند.اینها را لازم است از استراتژی و تاکتیک جنبش کنار گذاشت. قبل از اینکه با نیرویی وارد مذاکره و ائتلاف شد لازم است با سیاست و اس.تا. درست «حمایت معنوی»کسب کرد. بعد راه باز میشود. لازم است حداقل 20 گروه آذربایجانی را در جبهه ی متحد گردآورد و استراتژی منطبق با شرایط را به صورت جمعی تدوین نمود. با این قدمها می توان حمایت معنوی کسب کرد و راه عمل متحد را نیز باز نمود. خارج و داخل آذربایجان میتوانند اینجا نقش تعیین کننده داشته باشند. بدون جبهه نیز لازم است «سیاست درست» را در جنبشها روشنگری کرد.