Skip to main content

وقتی جسم را به چهاردیواری میخ

وقتی جسم را به چهاردیواری میخ
آ. ائلیار

عزیزیم اولدوزا باخ-آیا باخ اولدوزا باخ-گئجه لر گئچندی-او قالان اولدوزا باخ.1
وقتی جسم را به چهاردیواری میخ کنند،یا به برهوت، پرت، شعر با تخیل راه آزادی را میگشاید؛ که ازهر قید و بندی رهاست. در این نوشته چنین حادثه ای رخداده است.مرکز شعر آزادی و رهایی ست، از بندهای موجود، و تسخیر حال و گذشته در پرواز.شعر بالهایی ست در پروازی آزاد و رها. «حسرت» عزیزان از دست رفته ، و «عشق» به آنها، حرکتی ست برای گذر از بعد زمان و مکان، در حال، برای آزادی.و شوق و شیفتگی بهر هر آنچه که عزیز و دوست داشتنی ست.مثل گوشه ها ی اتاق خالی و پیاده روهای زخمی و باغهای بی برگ. حتی دندانهای از دست رفته ی مادران. که آغازاز دست رفتن وجود نازنین شان است. و نمی دانی. و تراژدی، که نتوانی،حق نداشته باشی، بالا سرشان باشی! عزیزیم قاچاق اولدو-بو داغدان قاچاق اولدو-اووچو ! یوخ اولاسان-
جیرانیم قاچاق اولدو.2

عزیزیم بنده دوشدوم-بنده-کمنده دوشدوم-آنالار هارایندا-منده بنده دوشدوم.3
سرگذشت نسلهایی ست که شیفته ی آزادی اند. و بر درد و زخم عام و عمومی انگشت میگذارد.عزیزیم داغلار کیمی-دردیم وار داغلار کیمی-آنادان اوزاق دوشلی-سارالدیم باغلار کیمی.4 زبان ساده و بی تکلف و صمیمی ست. و سخن از دل میگوید.

خوشحالم که دوستان قلم به دست در هر شرایط سخت و سنگین با توان و هنر خود نشان میدهند که می توانند «هستی» -مان را در فرهنگمان تصویر کنند. و راههای پرسنگلاخ را بگشایند. برایم هر حرکت کوچک این عزیزان ارزشمند است و در دلم عشق و امید میافرینند. هنر در هر شکل آن نشانه ی زنده بودن ماست. میتوانیم با صدای بلند هنر بگوییم و فریاد زنیم :« آهای دیکتاتورها، ما زنده ایم ، مبارزه را پایانی نیست».باهاردا گول اوللام-باخچادا بول بول اوللام-آزادلیق یولوندا-یانارام کول اوللام5.داغلار دولو گولواینن-چیچک اینن گولواینن-قوی کونلوموز بیر اولسون-وطن دولسون گولواینن6.برای احمدی زاده ی عزیز سلامتی و موفقیت های
بیشتر آرزومیکنم.ساغ اول-وار اول عزیز دوست.ترجمه ی قسمتهای ترکی به ترتیب:

1-عزیزم ،

به ستاره بنگر!

به ماه و ستاره بنگر!

شبها گذرا هستند.

آن جاودانه ستاره را بنگر!
*

2-عزیزم فراری شد،

از این کوه فراری شد -

گم شوی صیاد! -

غزالم فراری شد.

*
3-عزیزم ،

به بند شدم

به بند و کمند شدم.

بهنگام فریاد مادران

من هم به بند شدم.*

4--عزیزم ،

چون کوهها ، چون عظمت کوهها درد دارم -

از آن هنگام که از مادر بدورم-

پژمرده ام ، بمانند باغهای زرد.

*

5-در بهار گل میشوم.

در باغچه بلبل.

در راه آزادی میسوزم و

خاکستر میشوم.

*

6-کوهها پراند از گل.

از غنچه و گل.

بگذار دلهامان یکی گردد

تا وطن پر گل شود.