Skip to main content

.......... ناسیونالیست های

.......... ناسیونالیست های
تبریزی

.......... ناسیونالیست های ترک به فراوانی می گویند و می نویسند که بر پایه حق تعیین سرنوشت باید میان ترک های ایرانی و کسانی که ترک نیستند دیوارکشی شود و ترک های ایران بر پایه حق تعیین سرنوشت باید حق داشته باشند که از ایران جدا شده و کشوری دیگر را برپا کنند! نخست آن که اگر جدائی خواهی حقی همگانی بوده و همه مردم جهان بر پایه حق تعیین سرنوشت می توانند از کشوری بزرگتر جدا شده و کشوری دیگر را برپا کنند پس از برپائی کشوری ویژه ترک ها دیگرانی که ترک نیستند و در این کشور نوپا زندگی می کنند نیز آیا باید بر پایه حق تعیین سرنوشت من در آوردی ناسیونالیست های ترک حق جدا شدن از این کشور نوپای ترک را داشته باشند یا نه؟ اگر جدائی خواهی حق همه مردم جهان است پس همه باید از این حق برخوردار باشند و این حق نمی تواند تنها برای گروهی همچون یک خیابان یک سویه باشد! اگر ناسیونالیست های ترک ایرانی بر پایه .....

..... پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی و حق تعیین سرنوشت من در آوردی که هیچ پیوندی با حق تعیین سرنوشتی که سازمان های جهانی از آن سخن می گویند ندارد می خواهند از ایران جدا شوند بر پایه همان حق تعیین سرنوشت من در آوردی خودشان در کشور نوینی که از کشور پیشین جدا شده است باید جدائی خواهی برای کسانی که ترک نیستند نیز یک حق باشد یا نه؟ آیا اگر آذربایجان بر پایه حق تعیین سرنوشت من در آوردی ناسیونالیست های ترک ایرانی باید از ایران جدا شود کردهای آذربایجان، ارمنی های آذربایجان، آشوری های آذربایجان، فارس های آذربایجان، دو رگه های آذربایجان، چند رگه های آذربایجان و ..... نیز باید از چنین حقی برخوردار باشند یا نه؟ البته با حق تعیین سرنوشت من در آوردی ناسیونالیست های ایرانی روشن نیست که چگونه باید بخش های گوناگون ایران را مرزبندی کرد؟ برای نمونه ترک های ایران تنها در آذربایجان زندگی نمی کنند و در بخش های گوناگون ایران می توان انبوهی از مردم ترک را یافت که صدها سال است در آن بخش ها زندگی می کنند! مانند بسیاری از شیرازی ها که ترک هائی هستند که صدها سال است در شیراز زندگی می کنند و حافظ چامه ای را که در آن می گوید: (اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را – به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را) برای یک دختر خانم ترک شیرازی سروده است و حافظ نگفته است که: (اگر آن ترک تبریزی به دست آرد دل ما را – به یک لبخند او بخشم لهستان و کانادا را) همچنین بخش هائی از استان پارس صد در صد ترک نشین هستند و قشقائی ها که در استان پارس زندگی می کنند صد در صد ترک هستند و صدها هزار ترک در بخش های گوناگون استان پارس صدها سال است که زندگی می کنند! و یا استان همدان پر از ترک هائی است که صدها سال است در آنجا زندگی می کنند و استان خراسان که بسیار دورتر از آذربایجان است پر از ترک های خراسانی است که صدها سال است در آنجا زندگی می کنند و نمونه ای از ترک های خراسان نادرشاه افشار وابسته به خاندان ترک افشار است و ترکان افشار و ترک های دیگر صدها سال است که زیستگاهشان در خراسان است نه در آذربایجان! به جز ترکمن ها انبوهی از مردم ترک صدها سال است که در استان های گیلان و مازندران زندگی می کنند که نمونه ای از آنان آقامحمدخان قاجار است که سردار جنگی شایسته ای وابسته به خاندان ترک قاجار بود و زیستگاه قاجاریان مازندران است نه آذربایجان! و یا میرزا مهدی خان استرآبادی که از ترکان مازندران و از کارگزاران نادرشاه افشار بوده و ترک خراسانی است نسکی به نام (تاریخ جهانگشای نادری) را به زبان پارسی نوشته است نه به زبان ترکی! هزاران تن از ترک های خلج صدها سال است که در اراک و قم و چند شهر دیگر زندگی می کنند و ترک های کردستان، ترک های کرمانشاه، ترک های اصفهان، ترک های قزوین، ترک های زنجان و ..... صدها سال است در آنجاها زندگی می کنند! این ترک ها باید چه کنند؟ آیا باید این ترک ها برای زبان، زبان کردن ناسیونالیست های ترک پان نامه نویس هست و نیست خود را رها کنند و از آن بخش های ایران که صدها سال است در آنجا زندگی می کنند به آذربایجان بکوچند تا ترک ها با دیگران درنیامیزند و آلودگی زبانی و نژادی که ناسیونالیست های وابسته به زرسالاری پیاپی در آن باره می گویند و می نویسند پیش نیاید؟! ..... (برای خواندن همه این نوشتار به این لینک نگاه کنید) http://iranglobal.info/node/37218