Skip to main content

برادر عزیز یوسف آذربایجان

برادر عزیز یوسف آذربایجان
Anonymous

برادر عزیز یوسف آذربایجان سلام علیکم، بنده درد شما میفهمم. من حدود 50 سال میشه که به مدرسه میرفتم و همین بلا سرم آمد. من نمیفهمیدم این معلما چی میگویند. انقدر طول کشید تا آخر سر فهمیدم که "او" خودمان "آب" است و "تیه" چشم است. چه عذائی؟ پدرم "بووم" عرب و مادرم "دایم" لر بود. پدرم یاد گرفته بود لری حرف بزنه ومادرم کم وکلی عربی بلد بود. من خودم عرب یوختی. بچه های محله بمن میگفتند عرب موش صحرائی. وقتیکه ما به اهواز میرفتیم، اهوازیها بمن میگفتند لر بلوط خور. چه عذائی ؟ تو مدرسه درسم خیلی خراب بود. اصلاً حوصله درس نداشتم. پدرم میگفت : تو بری کار کنی یا جائی پا دوئی کنی خیلی بهتره. منم از خدا خواسته مدرسه را ول کردم و رفتم تو یه سنگتراشی مشقول شدم. صاحب کار لری بلد بود وخیلی راحت بودم. سنگتراش ورشکسته شد. من هم رفتم تهران عمله شدم. دیدم خیلی از همولایتیها اینجایند. غیر از همولایتیها ،بچه های

ترک هم انجا زیاد بودند. صبها یا سر چهار راه سلسبیل ویا میدون شوش جمع میشدم تا کسی بیاد بمون کار بده. چند سالی به این منوال کار کردیم تا تهران را ساختیم. تو تهران خیلی زجر کشیدیم . بما میگفتند لر بلوط خور، به ترکا جیزی دیگر. ولی دیگه ما به همه این چیزا عادت کردیم. فرار کردم آمدم آلمان . ولی از راه ترکیه. خدا نصیبت نکنه. افتادیم تو زندون. پلیس های ترکیه وحشت زاست. زندون پر سوسک وشپش. ترکا بمون میگوفتند شوونیست یا همچون چیزی یا میگفتند شیعه بی کله. من مثل شما واسه بچه هام اینا را تعریف کردم. زار زار گریه. اینجا توی آلمان راحت نداریم. تو آلمان حدود 4 میلیون یا بیشتر ترکه . به ما میگن "رنگیها" و به ترکها که آلمان ساختن، میگن سو... من دیگه نمیتونم. بچه هام میگن برو پیش روانپزشگ یا روانشناس. ولی من از اینا خوشم نمیاد. به این چیزا باور ندارم. چه عذائی؟ یک وکیل همشهری دارم میگه سعی کنم با کسائی که همچنین بختی داشتند تماس بگیرم شاید درمونی جست. میگه همه یه هو جمع بشیم و از دولتها ادعای خسارت روحی کنیم. حالا گفتم ببینم نظر شما با سوادا چیه؟ منو میبخشید که انقدر زبون درازی کردم. از آقایون وخانم های محترم خواهش میکنم اینارا پخش کنند تا همه دنیا بدونند ما هم قلب داریم. خدا پشت وپناه همه شما باشه.