Skip to main content

(دنباله) ..... کار نیکی انجام

(دنباله) ..... کار نیکی انجام
تبریزی

(دنباله) ..... کار نیکی انجام دهد گفته می شود (مردانگی) کرد و گفته نمی شود که (زنانگی) کرد! با این روال چگونه می توان در ایران برابری حقوقی زن و مرد را بدون شسته شدن پندارهای گندیده مردسالارانه از میان برد؟ دوست گرامی، آ.ائلیار، دموکراسی و ابزارهای آن مانند فدرالیسم نیز هنگامی در یک سرزمین می تواند پیاده شود که مردم آن سرزمین به جای زورپرستی باورمند به حق پرستی باشند و اندیشه های روشن داشته باشند و گر نه در سرزمینی که مغز مردم آن انباشته از خرافه های دینی به جای مانده از زمان برده داری و شترچرانی باشد برپائی یک رژیم دموکرات ناشدنی است! دوست گرامی، آ.ائلیار، کارل هاینریش مارکس فیلسوف نامدار آلمانی گفته است: "دین تریاک مردم است!" چرا کارل هاینریش مارکس چنین سخنی را گفته است؟ چون مارکس در اروپا می زیست و دین دینداران اروپائی دین مسیحی است اما اگر مارکس در یک کشور اسلامی می زیست هیچ دور .....

..... نیست که می گفت: "دین آرسنیک مردم است!" و به راستی نیز هنگام سنجش دو دین مسیحی و اسلام اگر ما دین مسیحی را آن چنان که کارل هاینریش مارکس گفته است تریاک بدانیم دین اسلام را باید آرسنیکی بدانیم که در درازنای تاریخ جز ویران کردن گام به گام شهریگری هائی که گام در راه بالندگی گذاشته بودند کار دیگری نکرده است! با این روال چگونه می توان بدون نابود کردن و ریشه کن کردن دین خردسوز اسلام، در یک سرزمین رژیمی فدرال - دموکرات و باورمند به برابری حقوقی زن و مرد را پیاده کرد؟ پیامد باورمندی مردم یک سرزمین به دین خردسوز اسلام برپائی رژیم طالبان در افغانستان، رژیم سعودی در عربستان و انتحار اسلامی و روی کار آمدن رژیم ولایت فقیه در ایران را در پی خواهد داشت! ********** دوست گرامی، آ.ائلیار، همچنان که در سایه دین اسلام و باورمندی مردم یک سرزمین به این دین خردسوز برپائی رژیمی فدرال – دموکرات در یک کشور ناشدنی است در سایه ناسیونالیسم و پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی مانند نژادپرستی و زبان پرستی و خاک پرستی و کهنه پرستی و مرده پرستی برپائی یک رژیم فدرال – دموکرات در یک سرزمین ناشدنی است! دوست گرامی، آ.ائلیار، از دموکراسی می آغازم، دموکراسی و ناسیونالیسم در هیچ کجای جهان و هیچ کجای تاریخ باهم سازگار نبوده اند و همه رژیم های ناسیونالیست در همه جهان و همه تاریخ سیاهترین رژیم های دیکتاتوری بوده اند! رژیم ناپلئون بناپارت ناسیونالیست در فرانسه، رژیم آدولف هیتلر ناسیونالیست در آلمان، رژیم بنیتو موسولینی ناسیونالیست در ایتالیا، رژیم میلیتاریست و ناسیونالیست ژاپن در زمان جنگ جهانی دوم، رژیم چیان کای چک ناسیونالیست در چین، رژیم اسلوبودان میلوشوویچ ناسیونالیست در یوگوسلاوی، رژیم صدام حسین ناسیونالیست در عراق و ..... همگی رژیم هائی ناسیونالیست و بر پایه دیکتاتوری بوده اند نه دموکراسی! پس نمی توان از یک سو باورمند به ناسیونالیسم بود و از سوی دیگر از دموکراسی سخن گفت و یکی از این دو تا را باید برگزید: دموکراسی یا ناسیونالیسم و گزینه سومی در کار نیست! ********** دوست گرامی، آ.ائلیار، فدرالیسم نیز اگر در یک سرزمین از ابزارهای دموکراسی باشد مردم از یک ساختار کارآمد برای کشورداری بهره مند خواهند بود اما اگر فدرالیسم ابزاری برای ناسیونالیست ها برای دیوارکشی های هیتلری میان مردم یک سرزمین باشد پیامد آن برپائی رژیمی مانند رژیم های بومشاهی (ملوک الطوایفی) در روزگاران کهن خواهد بود و برای برپائی رژیم خودگردانی مردمی (فدرالیسم دموکراتیک) در یک سرزمین نیز باید ویژگی های یک سرزمین و ویژگی های مردم همان سرزمین آمادگی برای پذیرش چنین ساختاری را داشته باشند و گر نه بدون زمینه از پیش آماده شده برپائی رژیم فدرال – دموکرات در یک سرزمین ناشدنی است! ******* دوست گرامی، آ.ائلیار، در نوشتاری که شما نوشته اید بر دو چیز پافشاری شده است که یکی از آنها زبان مادری است و دیگری ملیت است! و شالوده فدرالیسمی که شما از آن سخن می گوئید بر ناسیونالیسم استوار است! اما آیا شالوده کار رژیم هائی که در جهان کنونی فدرالیسم در آنها ابزاری برای دموکراسی است زبان و ملیت است؟ آیا پنجاه استان فدرال آمریکا از دیوارکشی بر گرداگرد پنجاه ملیت و قومیت و اتنیک و نژاد و زبان برپا شده اند؟ دوست گرامی، در چین ده ها زبان گویشور دارند که گاه شماره گویشوران هر کدام از این زبان ها به ده ها میلیون تن می رسد اما زبان کاربردی یک میلیارد تن از مردم چین زبان (ماندارین) است و زبان و نژاد در ساختار فدرالی چین جائی ندارند! در فیلیپین بیش از صد زبان مادری گویشور دارند اما استان های فیلیپین از دیوارکشی به گرداگرد گویشوران به زبان های گوناگون برپا نشده اند! دوست گرامی، آ.ائلیار، گاهی در رژیم های فدرال – دموکرات شهرها و استان هائی برای .....