Skip to main content

دوست گرامی، سروش، من در هیچ

دوست گرامی، سروش، من در هیچ
تبریزی

دوست گرامی، سروش، من در هیچ کجای یادداشت هائی که به این بخش فرستاده ام بر آن نبوده ام که بگویم: ( ..... فدرالیسم در ایران جواب نمی دهد! ..... ) بلکه سخن من این بود که دموکراسی، فدرالیسم، برابری حقوقی زن و مرد ( ..... هنگامی می توانند در یک سرزمین پیاده شوند که ویژگی های آن سرزمین و ویژگی های مردم آن سرزمین پذیرای چنین چیزهائی باشند و گر نه با زنده باد و مرده باد گفتن و درود و سرود در هیچ سرزمینی مردم سالاری و خودگردانی و برابری حقوقی زن و مرد پیاده نخواهند شد! .....) و ( ..... دموکراسی و ابزارهای آن مانند فدرالیسم نیز هنگامی در یک سرزمین می تواند پیاده شود که مردم آن سرزمین به جای زورپرستی باورمند به حق پرستی باشند و اندیشه های روشن داشته باشند و گر نه در سرزمینی که مغز مردم آن انباشته از خرافه های دینی به جای مانده از زمان برده داری و شترچرانی باشد برپائی یک رژیم دموکرات ناشدنی است! .....

..... و ( ..... چگونه می توان بدون نابود کردن و ریشه کن کردن دین خردسوز اسلام، در یک سرزمین رژیمی فدرال - دموکرات و باورمند به برابری حقوقی زن و مرد را پیاده کرد؟ ..... ) همچنین من نوشتم ( ..... همچنان که در سایه دین اسلام و باورمندی مردم یک سرزمین به این دین خردسوز برپائی رژیمی فدرال – دموکرات در یک کشور ناشدنی است در سایه ناسیونالیسم و پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی مانند نژادپرستی و زبان پرستی و خاک پرستی و کهنه پرستی و مرده پرستی برپائی یک رژیم فدرال – دموکرات در یک سرزمین ناشدنی است! ..... ) از سوی دیگر من نوشتم ( ..... فدرالیسم اگر در یک سرزمین از ابزارهای دموکراسی باشد مردم از یک ساختار کارآمد برای کشورداری بهره مند خواهند بود اما اگر فدرالیسم ابزاری برای ناسیونالیست ها برای دیوارکشی های هیتلری میان مردم یک سرزمین باشد پیامد آن برپائی رژیمی مانند رژیم های بومشاهی (ملوک الطوایفی) در روزگاران کهن خواهد بود ..... ) و سپس لینک نوشتاری را که پیش از این درباره ویژگی های فدرالیسم دموکراتیک نوشته بودم نوشتم http://iranglobal.info/node/16877 ******** دوست گرامی، سروش، دوست گرامی ما، آ.ائلیار از یک سو از فدرالیسمی سخن می گوید که شالوده آن دیوارکشی های ناسیونالیستی میان ترک و فارس و کرد و عرب است و از سوی دیگر می نویسد: ( ..... مبارزه حقوقی را لازم است از ایدئولوژی ناسیونالیسم جدا کرد و تکلیف خود را با آن مشخص نمود، مبارزه حقوقی آری، ناسیونالیسم نه! ..... ) برای نمونه راهکار دوست گرامی ما، آ.ائلیار درباره آذربایجان این است که باید گرداگرد آذربایجان برای ترک بودن بیشتر آذربایجانی ها دیوارکشی شود و نام این دیوارکشی ناسیونالیستی هم فدرالیسم است! سپس چون گروهی کرد در درون این دیوارکشی ناسیونالیستی زندگی می کنند باید گرداگرد این کردها نیز دیوارکشی شود و اگر کسانی که ترک هستند در درون بخشی که کردها زندگی می کنند و گرداگرد این بخش که به نام فدرالیسم دیوارکشی شده است گیر افتاده باشند باید گرداگرد این ترک ها نیز برای ترک بودنشان دیوارکشی شود و یک ساختار فدرال در درون فدرال در درون فدرال که شالوده آن نیز ناسیونالیسم است برپا شود! من نیز نوشتم که راهکار دوست گرامی ما آ.ائلیار فدرالیسم دموکراتیک نیست و دیوارکشی های ناسیونالیستی با دستاویز کردن فدرالیسم است و ( ..... هرگز فدرالیسمی که شالوده آن ناسیونالیستی باشد نمی تواند دموکراتیک باشد و جز برپائی یک رژیم ملوک الطوایفی که فرجام آن نیز افتادن به پرتگاهی مانند یوگوسلاوی است نخواهد بود! ..... ) ********** دوست گرامی ما آ.ائلیار پی در پی واژه های ملت ها، ملیت ها، ملل، خلق ها را به کار می برد! اگر کسی دیدگاه ناسیونالیستی نداشته باشد برای چه این پسوند (ها) را باید به کار ببرد؟ آیا در ایران یک خلق، یک ملت، یک ملیت، یک مردم زندگی می کنند و یا آن چنان که ناسیونالیست ها می گویند خلق (ها) ، ملت (ها) ، ملیت (ها) و (ها) های دیگر؟ به کارگیری پسوند (ها) پس از واژه های یاد شده جز دیدگاه ناسیونالیستی نشانه چیست؟ روشن است که با این روال پس از خلق (ها) ، ملت (ها) ، ملیت (ها) نوبت به زبان (ها) خواهد رسید و پس از زبان (ها) نوبت به نژاد (ها) و تبار (ها) خواهد رسید و سپس نوبت به دیوارکشی میان ترک (ها) ، فارس (ها) ، کرد (ها) ، عرب (ها) خواهد رسید و سپس نوبت به فرمانروائی ناپلئون (ها) ، هیتلر (ها) ، موسولینی (ها) ، میلوشوویچ (ها) ، صدام (ها) خواهد رسید و سپس نوبت به جنگ (ها) ، کشتار (ها) ، ویرانی (ها) ، آوارگی (ها) بدبختی (ها) ، بی چارگی (ها) و (ها) های دیگر خواهد رسید!!! دوست گرامی، سروش، برای آن که سخن به درازا نکشد و دوست گرامی ما، آ.ائلیار یادداشت مرا تومار ننامد به نوشتاری در لینک زیر نگاه کنید http://iranglobal.info/node/37218