Skip to main content

اگر قرار باشد هرچه را که من

اگر قرار باشد هرچه را که من
آ. ائلیار

اگر قرار باشد هرچه را که من دوست دارم عین خوبی و مخالف خود را عین بدی بدانیم و از مخالف خود نفرت داشته باشیم ، لازم میاید بر پایه این نفرت، دیگری را نابود کنیم و حق حیات به آن ندهیم. آنوقت «مخالف کشی» راه میافتد که اکنون در ایران بشدت جریان دارد . و عاقبت آش و کاسه هم یکی میشوند. مشکل «اسلام» به عنوان دین نیست. مشکل تبدیل کردن دین به سیاست و کشتار با این ابزار است. مسئله محبت و نفرت نیست. بل یکی شدن «دین و سیاست» در ایران است. راه حل مشکل «جدایی دین از سیاست» است. «نفرت» شایسته ی انسان نیست. کشف راه حل مشکل شایسته ی انسان است.آن هم جدایی دین از سیاست است. و چگونگی آنرا هم قانون باید مشخص کند. کسی که میگوید من خوبی مطلق ام و دیگری بدی مطلق- دارد همان کار را میکند که دین سیاسی میکند.گوهر اندیشه ی این آقا با فکر خمینی یکی ست. هر دو فکر «ماهیت کشتاری و ضد انسانی و دیکتاتورانه دارند».

گر چه به ظاهر متضاد به نظر میرسند. بعضی ها «دوست نداشتن» و «دوری گزیدن» خود را با «دیکتاتوری» اعمال میکنند، چون «آزادی انتخاب » خود را نمی بینند و یا نفی شده میانگارند و یا «حق انتخاب» از آنها سلب شده است.از این رو حرکت «دوری» و «دوست نداشتن» خود را "نفرت" می نامند. حیوانات نفرت ندارند. دوست نداشتن و دوری کردن» دارند. انسان هم چنین است. نام این چیز ها را درست نیست«نفرت» بگذاریم. صحیح آن است که خصلت «زور گویی و دیکتاتوری» را هم در خود مهار کنیم. و در پی «حق انتخاب» باشیم.