«تجزیه طلبی» در رژیم ها یک «اتهام» بود و هست و با آن انسانهای بسیاری را نابود کرده اند. چون این فکر را به عنوان «اندیشه» قبول نداشتند. و آنرا به عنوان «کار سیاسی» نمی پذیرفتند. در حالیکه « آن یک اندیشه و کوشش سیاسی» است. که نام و اصطلاح درستش «اندیشه ی استقلال» است. داشتن اندیشه ی استقلال خودش مثبت است. انسان میخواهد «حق انتخاب و اختیار» داشته باشد. این اندیشه ها برای جامعه نشانه ی عدم وابستگی و رشد و پیشرفت است. اما این که «کجا عملی هست یا نیست- کجا درست است و کجا نادرست-اینکه آن را چگونه دنبال کنیم که درست باشد- مسایل «دیالوگ» متمدنانه است و در محیط «دموکراتیک» میتواند پیش رود. بدون اینکه آنرا نقطه منفی به طرف مقابل بشماریم.2- «تفکرقبیله ای»، این اصطلاح را کسانی درآورده اند که از دانش جامعه شناسی بی بهره اند و یا بخاطر منافع سیاسی چشم خود را بر «شناخت علمی جامعه» می بندند.
در اروپا عمدتاً تفکر باز در جامعه وجود دارد چرا که اجتماعات خوب رشد یافته و پیشرفته اند. از نظر ساختار اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی. اما در ایران جامعه شناسی نشان میدهد که اجتماع کم رشد و کم توسعه یافته است. بنابرین عمدتاً تفکر بسته حاکم است و تفکر باز فرعی و غیر عمده است.از این رو نیز احزاب و روشنفکران بیشتر تفکر بسته دارند. وجود حکومت عقب مانده و دوام آن؛ تشتت مخالفان ، دید بسته یشان، ملی گرایی شان دلایل اثبات این موضوع ست. راه حل «رنسانس روشنگری» در افکار است که هم احزاب را به تفکر وا دارد و هم افراد را. امید است در یک دوره ی «روشنگری با تفکرباز» قدمهای مثبتی برداشته شود و ملی گرایی از ماگرایی و منگرایی رنگ ببازد. تا بتوانیم مسایل را در ایران برای همه بصورت انسانی و عموم بشری و عادلانه حل کنیم.